سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

تو راضی من راضی ... لق ناراضی!

یکم:

کمی خیالم راحت!

سرانجام قرارداد استراتژیک بین کشورآمریکامعروف به(شیطان بزرگ) وافغانستان عزیزدردانه فاره ای کهن(آسیا) امضا شد.

آنچه که در شبکه اطلاع رسانی افغانستان نشر شده است این است که این قرارداد حوالی نیمه شب درتاریخ12/2/1391 درکاخ ریاست جمهوری افغانستان، بین آقایان حاج کربلایی حسین اوباما وزوارحامد کرزی امضا شد.

بنده با بی حوصلگی تمام خط ها وسطر ها دنبال کردم تا رسیدم به اینجا که نوشته بود:این موافقتنامه تا پایان سال 2024 میلادی (سال 1404 هجری شمسی) دارای اعتبار است برای من دنبالکردن مطلب تا همینجا کافی بود ودیگه نمیدانم چه نوشته است. راستش حقیر هیچ نفهمیدم تنها چیزی که متوجه شدم این بود که از واژه های"طرفین" وداراز مدت" فراوان استفاده شده بود. حال چرا وچه معنی دارد من نمیدانم.  ادامه مطلب ...

نامه ای به خواهرم"بیتا"

سلام بیتاجان عزیز برادر؛

بیتا جان؛ منم! جهانگیر برادر دوقولویت که دقیقا" یک ساعت از توبزرگترم،  برادری که طی  30 سال گذشته در عالم هجرت وغربت تمام سختی ها ومشکلات را به جان خرید تا تو آسوده باشی.

بیتا جان؛ دست نوشته ای انتقادی ات را در باب نشر یک رمان به قلم"عارف فرمان" که در شبکه ای اطلاع رسانی افغانستان نشر شده بود خواندم وبرای صداقت وپاکی ات که هنوز مانند دوران کودکی زلال وپاک است غبطه خوردم با خودم گفتم؛ ای کاش من هم مانند تو بودم.  ادامه مطلب ...

اندر احوالات صدور تذکره الکترونیکی در افغانستان

اشاره:

هروقت که نام  شناسنامه (تذکره)را می شنوم ویا درجای میخوانم، بعضی از جاهای بدنم تاول میزند وزمانیکه پی جوی قضیه میشوم درمی یابم که این یک عکس العمل روحی وروانی است که براثر سالهای که درعالم هجرت وغربت، در بدر به دنبال این ورقه هویتی بودم وبر اثر نداشتن آن روزی چند بار با دیدن پلیس خونم خشک وقلبم از تپش زیاد درحال خارج شدن از دهانم بوده واین وضعیت سالها طول کشیده ونرمک نرمک تبدیل به یک آلرژی  ویا همان حساسیت دیداری وشنیداری شده است. به همین علت هرقت نام شناسنامه را میشنوم ویا میخوانم، این وضعیت تازه شده وباعث تاول زدن در بعضی از قسمت های بدنم میشود.  ادامه مطلب ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

از قند پارسی تا قروت هزارگی!

مقدمه:

یکبار دیگر عرض میکنم که در ایران، افغانی، یعنی هزاره. از بلندی برج میلاد تا دور افتاده ترین نقطه ی ایران، هرجا نامی از افغانستان برده شود، یاد یک هزاره  چشم بادامی می افتیم که درحال کندن چاهی ویا حمل آجر وفرغون پر از ماسه پای ساختمان نوساز درحال کارهستند.

آیا براستی تمام هزاره های مقیم ایران، عمله وبنا هستند؟ بدون شک پاسخ منفی است. اما چرا در بین احاد جامعه ایران، کمتر کسی میدانند که مهاجرین افغانستانی در ایران، دکتر هستند،مهندس هستند،ورزشکار هستند، نویسنده،شاعر،محقق وروحانی درحد آیت الله هستند وزندگی میکنند.  ادامه مطلب ...

ما وعزاداری ایام محرم!

فاجعه عاشورا ی سال ۹۰ باعث شد تا دلسوختگان واندیشمندان هزاره یک بار دیگر در وبسایت وزین جمهوری سکوت گرد هم آیند ودر باره ی وقوع این حادثه ی غیر انسانی بحث وگفتگو کنند واز زاویه های مختلف مورد نقد وبررسی قرار دهند. نگارنده بدون در نظر داشت روشن ویا تاریک فکر، واز این قیبل تعبیرها در کل با چنین بحث های صد در دصد موافقم وهیچ نوشته ی چه آنهای که به صورت مطلب مستقل وچه آنهای که به صورت کامنت تحریر ومنتشر میشود را خالی از فایده نمیدانم زیرا این مطالب یا حاصل اگاهی ودانای  ویا بر اثر تجربیات به دست آمده توسط اشخاص، تحریر وبه سمع ونظر خوانندگان میرسد.  اینکه کدام را میپسنیدم ویارد میکنیم، بستگی به طرز تفکر خودما دارد. 

حقیر از زمان تاسیس این وبسایت تا کنون، درحد وتوان خود بااین کاراوان همراه وهمگام بوده ام خوانده ام، نظر داده ام وگاهی هم سیاهه ی مستقل برای این وبسایت ارسال نموده ام.

حال که بحث وگفتگو در باره ایام عزاداری محرم داغ است، فکر کنم خالی از لطف نباشد تا من هم حاصل مشاهدات وتجربیات چندین ساله ام را که بر اثر مراوده با عزاداران در ایام محرم در عالم غربت ومهاجرت، درمکانهای مختلف کسب کرده ام را به سمع نظر خوانندگان محترم برسانم.

به طور معمول عزادراران ماه محرم به پنج دسته تقسیم میشوند.

۱- کسانیکه از روی عادت در چنین مجالسی شرکت میکنند.

۲- کسانیکه در زندگی گرفتاری دارند.

۳- کسانیکه فقط سینه میزنند.

۴-کسانیکه میخواهند به سخنان روحانی مجلس گوش بدهند.

۵- کسانیکه مسئول وبرگزار کننده هستند.

دسته اول: این دسته بدون هدف خاصی با رسیدن ماه محرم، طبق عادت هرساله،  هرشب به مراسم عزاداری امام حسین(ع) شرکت میکنند، میشینند وبه سخنرانی روحانی مجلس گوش میدهند وقبل از اینکه روحانی روضه بخواند دستمالهای آنها آماده وسرهای خم شده سمت زمین سعی میکنند برای گرفتن هرچه بیشتر ثواب، قطره ی اشکی بریزند واگر احیانا" اشکی از چشمانشان جاری شد،به دستمال برخورد نکند وراهی زمین شود تا فرشته های که مامور جمع کردن اشکهای عزاداران هستند، جمع شان کنند وبی نصیب نمانند وبه حساب شان ذخیره ودر روز قیامت به دردشان بخورد. این دسته در نهایت سینه زنی عزداران را تماشا میکنند واگر از طرف کادر خدماتی هیئت، چایی داده شود نوش جان میکنند وراهی منزل میشوند. تا روز دیگر وبرنامه دیگر.

۲- دسته دوم: میشود ادعا کرد که این دسته از مشتری های اصلی ایام محرم هستند. این عده از ابتدای شروع برنامه به هیچ چیز دیگری جز گرفتاری های شخصی که با انها دست پنجه نرم میکنند،فکر نمیکنند وبه یک گوشه کز کرده ودستمالی در دست، همه هوش وحواس شان این است که چه زمانی روضه خوانی روحانی مجلس  شروع میشود تا آنها با خیال راحت با صدای بلند گریه کنند وبه گفته روحانی ورضه خوان ها، عقده های درونشان را خالی کنند وبعد از چند دقیقه گریه وریختن اشک های فراوان کمی از دردها ورنج ها وگرفتاری های آنها کاهش یابد. این عده اگر با روضه خانی روحانی ارضا شدند که راه خود میگیرند ومیروند وبه هیچ چیز دیگری کاری ندارند واگر راضی نشدند، منتظر میمانند وبا نوحه خوانی وسینه زنی همراه شده ویک نفس دیگر گریه میکنند واشک میریزند ودر نهایت با یک پیغام برای روحانی ویا مجری مجلس یاد آوری میکند که برای حل گرفتاری او، دعا کنند. این داستان هرشب عزاداری ایام محرم تکرار میشود.

۳-دسته سوم:  این عده هم داستان جالبی دارند. آنها اصلا" حوصله گوش دادن به سخنرانی روحانی مجلس را ندارند. از شروع برنامه که معمولا" بعد از تلاوت قرآن کریم، سخنرانی روحانی آغاز میشود، همه آنها توی کوچه  وخیابان ودم درب هیئت های مختلف حیران وسرگردان هستند وبه هر هیئتی که رسیدند سئوال میکنند، سینه زنی شروع شده است؟ اگر جواب مثبت بود وارد مجلس میشوند واگر منفی بود سراغ هیئت دیگری میروند. برای این عده فقط سینه زنی وزنجیر زنی اهمیت دارد وعزاداری به حساب می آید. موضوع جالبی که در این بین وجود دارد این است که آدمای این گروه در زندگی عادی هرچه بی خداتر، بی نمازتر، بی رحم تر ودر کل به اصطلاح لات ولوت باشند، در این ایام جز سینه زنان وزنجیر زنانی هستند که در صف اول می ایستند واز همه بهتر ومحکم تر بر سر وسینه خود زنجیر میزنند وانواع اقسام زنجیر های چرخ موتور ودوچرخه همراه خود دارند. ودر نهایت با بدن خسته وزخمی والبته روحیه ی قوی وبا افتخار تمام از مجلس عزاداری خارج میشوند که برای شب دیگر آماده بشوند وبتوانند در چند هیئت مختلف خوب زنجیر بزنند.

۴- دسته چهارم: این دسته از معدود کسانی هستند که برای یاد گیری مطلبی دینی،مذهبی ویا مسایل ومشکلات روز مره به این مجالس شرکت میکنند تاشاید از زبان روحانی مجلس جمله مفیدی بیرون بیاید واو بتواند استفاده ببرد. این عده که تعداد شان بسیار اندک است، هرچه گوش میدهد کمتر متوجه مطلبی میشوند زیرا روحانی مجلس بر خلاف میل وسلیقه آنها حرف میزند وهرآنچه از دهان روحانی بیرون می آید، برای این عده یا تکرار حرف های است که در تمام سالهای عمرشان شنیده اند ودیگر رغبتی برای شنیدند مجدد ندارند ویا چنان نا مفهوم وبی ارتباط با شبهای محرم  ومسایل ومشکلات مهاجرین است که آنها هیچ نمیفمند ودرک نیمیکنند ودر آخر برنامه با دهان خشکیده وبا خاراندن پشت کله شان از مجلس خارج میشوند وشب دیگر به امید یک مطلب تازه دوباره وارد مجلس عزاداری میشوند.

۵- دسته پنجم: دسته پنجم را کسانیکه تشکیل میدهند که به قول معروف سرش به تنش می ارزد وفکر میکنند وظیفه به دوش آنها گذاشته شده است که در این ایام با فراهم نمودن مکان وجمع کردن عزارداران امام حسین (ع) به قول خودشان (اقامه) عزا بکنند.

 معمولا" رسم بر این است که هیئت های بزرگ برای شب های محرم، به غیر از سخنران رسمی شان، مهمان روحانی دعوت میکنند که با این کار دوهدف را دنبال میکنند. اول تنوع در برنامه سخنرانی. دوم تست کردن روحانی برای سال آینده.

در اینجا برای  نمونه خاطره ی رابرای تان نقل میکنم تا موضوع روشنتر شود. چند شب قبل از من دعوت شد تا در باره ی سخنرانی یک روحانی که به عنوان مهمان دوعوت شده بود نظر بدهم که آیا به درد سال دیگر ومحرم دیگر میخورد یا خیر! با کمال میل پزیرفتم ودر جمع مسئولان هیئتی وارد شدم که جز منی حقیر، همگی از مسئولان ودستندر کاران هیئت بودند. رئیس جلسه از حضار نظر خواهی کردند با کمال تعجب متوجه شدم  که از بین ۱۵ نفر مسئول واجرا کننده، هیچ کدام به سخنرانی روحانی مهمان توجه نکرده بودند واصلا" به خاطر نداشتند که در باره ی چه موضوع سخن گفته شده است. وقتیکه متوجه این حقیقت تلخ شدم، به آنها اعتراض کردم که چرا مرا برای نظر خواهی دعوت کرده اند این درحالی است که خودشان اصلا در جریان سخنرانی آن روحانی نیستند. متاسفانه آنها برای توجیه این عمل شان گفتند که ما  فیلم سخنرانی را تماشا میکنیم ونظر میدهیم،  من هم گفتم هروقت فیلم سخنرانی را تماشا کردیدمرا هم خبر کنید واز جلسه خارج شدم. این وضعیت شامل یک هیئتی است که در هر شب بیش از دوهزار نفر عزادار شرکت کنند دارد ودر مصلای نماز جمعه یکی شهرهای کوچک ایران برگزار میشود وخرج ومخارج برگزاری ایام محرم به۷الی۸ میلیون تومان میرسد  که البته تماما" ازمحل جمع آوری نذورات تامین میشود.

سخن آخر:

دو نوع نگاه به قضیه بالا وجود دارد. ۱- اگر زاویه مذهبی به قضیه نگاه کنیم که در بیشتر مواقع روحانیون و واعظین بر این قضیه تاکید فراوان دارد این است که: این قدرت وعظمت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا است که درایام عزاداری محرم هر  نوع آدمی را در هیئت های عزاداری می توانیم ببینیم. ۲- اگر زاویه تجربی به قضیه نگاه کنیم میبینیم که تمام کسانیکه در ایام محرم در هیئت های عزاداری شرکت میکنند از روی نیاز های درونی وشخصی صورت میگرد.

 

نظر شما چیست؟

سود وزیان یک فاجعه!

سود وزیان یک فاجعه! 

یکبار دیگر تاریخ تکرار شد وعاشورای دیگری آمد وعاشقان وشیفتگان امام حسین(ع) غسل شهادت  نمودند ونمازبه جا آوردند ودر صحرای کربلا، همراه با پیروجوان وزن وکودک برای جان نثاری حاضر شدند تا به وظیفه ای خویش عمل کنند تا قدمی به بهشت که پیشوا ومقتدای شان قول آنرا داده است نزدیک تر شوند. در این راه نه تنها جان خود را بلکه جانهای جوانان،زنان وکودکان را هم همراه وهمدوش خود نمودند، زنجیر زنان وبر سرو سینه کوبان به سوی قربانگاه روان شدند، غافل از اینکه وبازمانده ای از لشکر یزید در گوشه ای با دلی تشنه به خون شیعیان علی(ع) در انتظار نشسته وکمر به قتل همنوعان خویش به جرم شیعه بودن بسته است. از قضا او هم با این کار(قتل همنوعان  خود) میخواهد که به بهشت  نزدیک تر بشود، بهشتی که دردخمه های تاریک ونمناک،جای دراین زمین پهناور، پیرانی با دلهای سیاه وتفکر حیوانی که ادعای مالکیت بهشت را دارند وکلید بهشت را در دستان خود میدانند، قول وعده آنرا به او داده است واو بعد از عبادت صبح، وبه جاآوردن نماز، عازم ماموریت شد تا بر وظیفه خود عمل کند واز قافله ای بهشتیان عقب نماند. ساعاتی بعد صدای مهیبی به گوش رسید، عرش خدا لرزید،سری از تن جدا شد، دستی به کنار افتاد، تنی رفت وپای جا ماند، دست کودکی در دست پدر ماند وتنش خاکستر شد، مادر به جای فرزند پیراهن خون آلود اورا در آغوش گرفت، بدن ها آسمانی شد وکفشها ولباسها وزنجیرها زمینی ماندو زمین از خجالت خون گریه کرد. در گوشه خنده های قهقهه به هوا رفت ریشی تکان خورد ودندانهای کثیفی نمایان شد ودستانی به سمت آسمان بالا رفت وهمه گفتند: خدایا جهاد مارا قبول کن.!!!

بعداز فاجعه ای روز عاشورای حسینی، ۱۵/۹/۱۳۹۰  در کابل،مزار وقندهار وشهیدوزخمی شدن ده ها هزاره(شیعه) دو نوع واکنش را در بین جامعه ای شیعه(هزاره) شاهد هستیم. بدون هیچ قضاوتی دیده ها وشنیده هایم را در معرض خوانش بزرگواران قرار میدهم وقضاوت را به عهده خوانندگان گرامی میگذارم.

در دو روزگذشته دوقشر از جامعه هزاره(شیعه) به این فاجعه واکنش نشان دادند که عبارتند از:

۱-مذهبیون

۲-روشنفکران

۱- مذهبیون:گروه اول که در حال حاضر تمام تریبونهای گوناگون اعم از مساجد، حسینه ها، مدارس، تکیه خانه، امام باره وحتی درون خانه های عزاداران حسینی(هزاره ها) را در اختیار دارند، ازبروز چنین فاجعه ای ابراز خوشحالی میکنند وشهید وزخمی شدن این عزیزان را به فال نیک میگیرند وصراحتا" اعلام میکنند که آنها اصلا" نگران بریده شدن دست یک کودک وتیکه پاره شدن اجساد جوانان وزنجیر زنان و عزادارن حسینی نیستند بلکه نگران زنجیر های هستند که در دستان عزاداران بوده وهم اکنون بر زمین افتاده است.

به عقیده این گروه یکی از راه های  حفظ و زنده نگهداشتن قیام امام حسین(ع) شهیدن شدن پیروان آن حضرت(ع) میباشد وتمام این قبیل تلفات را زیبا میبینند وروایت میکنند که در عصر عاشورا حضرت زینب (س) در بین شهیدان دشت کربلا ایستاده بود ودر جواب شخصی گفت: من دنیا را زیبا میبینم. وبعد دستهارا به طرف آسمان بالا برده گفت: خدیا این قربانی را از ما قبول کن.  آنها میگویند: ما هرچه داریم از امام حسین(ع) داریم. نه کودک ما از علی اصغر بهتر است ونه جوان ما از علی اکبر ونه زنان ما از زینب(س)، بلکه ما زنده هستیم که برای آنها ودر راه آنها جان فدا کنیم و بمیریم.  به همین علت هرچه که شیعیان در راه امام حسین شهید بشوند، درخت انقلاب امام حسین(ع) آبیاری شده ومحکم تر میگردد. استدلال دومشان این است که این قبیل حوادث باعث میشود که پایه های مذهب شیعه در افغانستان محکم تر ودر جهان رسمی ترخواهد شد ودر سالهای آینده دولت افغانستان محبور  خواهد شد تا در ایام عزاداری ماه محرم با گارد ویژه زیارتگاه حضرت عباس(ع) را محافظت کند ومهمتر اینکه این زیارتگاه مهم شیعیان افغانستان به زودی به شکل خیلی بهتری ساخته خواهد شد.

این گروه عقیده دارند این عظمت وبرکت خون امام حسین(ع) هست که امروز از شرق تا غرب افغانستان در ایام محرم سیاه پوش شده وصدای حسین حسین در تمام شهر های افغانستان، حتی در داخل اردوی ملی ودر بین نظامیان هم به گوش میرسد ورسانه های دولتی وخصوصی در افغانستان، با فرا رسیدن ایام محرم برنامه های نمایشی خودرا بااین ماه با عظمت، هماهنگ میکنند وبه برادران شیعه خود احترام میگذارند و بعد از فاجعه روز عاشورا، تمام شخصیت ها ومسئولین دولتی وغیر دولتی افغانستان، این فاجعه را محکوم نموده با خانواده های داغدار شهیدان روز عاشورا ابراز همدردی نموده اند، این شدنی نیست مگر از برکت وصدقه سر امام حسین(ع) ویاران با وفایش.

۲-روشنفکران

در جهت مخالف گروهی دیگری بر این عقیده هستند که تمام این فجایع، باز خورد افراط وتفریط ونحو ه ای عزاداری خود عزاداران هزاره در سالهای گذشته میباشد. این گروه اگرچه با اصل عزاداری هیچ مخالفتی ندارند بلکه آنرا به حال جامعه فعلی هزاره مفید میدانند، ولی تمام اعتراض آنها، به نحوه ای عزاداری در ایام محرم توسط شیعیان افغانستان میباشد. این گروه در سالهای گذشته بارها وبار ها از شیوه ای عزاداری در خیابان ها وصدای کر کننده ای بلند گوه ها و نصب پرچم های بزرگ در اماکن عمومی انتقاد کرده بودند وهشدار داده بودند که اگر چنین روشی، در عزاداری ایام محرم ادامه داشته باشد، باید منتظر اتفاقات وحوادث ناگواری باشیم. به عقیده این گروه، عزاداری باید عقلانی ومنطقی باشد. بهتر است خود ما اصلاح بشویم، قبل از اینکه مارا اصلاح بکنند ومجبور بشویم در مکانهای  مشخص ومحیط های از قبل تعیین شده به عزاداری بپردازیم. این گروه برای اثبات ادعای شان ماجرای چند سال قبل ولایت هرات را مثال میزنند.(۱) گروه دوم برخلاف مذهبیون فاجعه ای روز عاشورا،  در شهر های کابل،مزار وقندهار را مضر میدانند واولین ضرر آن را ریختن خون انسانهای بی گناه مخصوصا" کودکان میدانند.

این گروه عقیده دارند که زندگی در صلح وصفا  وهمزیستی مسالمت آمیزدر بین جامعه، بر هر مذهب ومسلکی ارجحیت دارد وریختن خون انسان در هر جا ومکانی وبر هر بهانه ای زیان آور وبر خلاف مرام انسانی میباشد. این فجایع از دو منظر بر حال جامعه هزاره(شیعه) زیان آور است. اول اینکه در حال حاضر ۶۰تن شهید و۱۵۰ نفر زخمی روی دست ما مانده که بر اثر این فاجعه پیش آمده خانواده های بسیاری داغدار وبی سر پرست شده اند و هزاره های تمام جهان در ناراحتی وافسردگی به سر میبرند. ما چه بخواهیم وچه نخواهیم، واین شهیدان را تقدیم به هر کسی بکنیم، وهر نام را روی انها بگذاریم هیچ تفاوت در اصل قضیه اینکه ما ضربه روحی جانی وجسمی خوردیم، تفاوت ایجاد نمیکند. وتا سالها آثار این ضربه وارده بر گرده ما باقی خواهد ماند، زندگی تنها شعار نیست. کسی که از دنیا رفت، دیگر رفته وکسی که بی پدر ویتیم شد دیگر یتیم وتا آخر عمر آثاربی سر پرستی فقر، تنگدستی کمبود مهر ومحبت بر او باقی خواهد ماند. دوم اینکه چنین فاجعه های بزرگ با تلفات جانی فراوان در دراز مدت هم به نفع هزاره ها نخواهد بود. این گروه عقیده دارند که ساده لوحی است اگر فرض کنیم نیت ومرام کسانی که این فاجعه را محکوم کرده اند، خیر باشد وصحیح نیست که ما امروز دلمان را به چند پیام محکومیت  آمیز از طرف آدم های معلوم الحال خوش بکینم وبگوئیم اجرای فاجعه به این بزرگی و وحشتناکی کار یک گروه صرفا" افراطی میباشد. کسانیکه با تفکر مخالفان اهلبیت آشنای دارند خوب میدانند که در پشت چنین فجایعی، تکفرات خطر ناک وبا اهداف از قبل تعیین شده که همان دشمنی با شعیان وتضعیف روحیه ای صلح طلبی آنها میباشد وجود دارد ومطمئنا" بعد از اینکه کمی اوضاع آرام شد، آنها در پی امتیاز طلبی بر خواهد آمد وبه بهانه ای نبودن امنیت به اهداف تعیین شده که همان محدود کردن عزاداری شیعیان در افغانستان خواهد بود اقدام خواهند کرد.

(۱)در ولایت هرات، وضعیت عزاداری آنقدر به افراط وتفریط کشیده شد که در نهایت به در گیری بین جامعه ای اهل تسنن وتشیع انجامید وبعد از آبرو ریزی وآن افتضاحات، در نهایت جامعه هزاره ای مقیم ولایت هرات، هم اکنون در مکانهای مشخص و مسیر های مشخصی حق عزاداری دارند 

نت: این مطلب در روز  ۱۸/۹/ یعنی سه روز بعد از فاجعه عاشورا۹۰ تحریر شده بود که به علت نقص فنی، نشر نشده بود ومتاسفانه  آمار شهیدان روز عاشورا، روز به روزافزایش می یابد.

  نگارنده

خوردن دسته جمعی گوشت زن مسلمان! در شب هفتم محرم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نقدی بر سخنرانی استاد ناطقی پیرامون علل وعوامل دین گریزی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خدا ـ کیلویی چند؟!!!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یک جوابیه وچند نکته

نشر مطلب به عنوان(اندراحوالات عشق ونفرت بین سید وهزاره) در وبسایت جمهوری سکوت باعث واکنش دوست عزیزم محمد حسین فیاض شد وایشان لطف نموده مطلبی را از طریق ایمیل ارسال کردند.

 قابل یاد آوری است که مطلب فوق را ابتدا برای وبسایت جمهوری سکوت وسپس غرجستان ارسال کردم که دوستان جمهوری سکوت محبت نموده در تاریخ ۲۹/۵/۱۳۹۰ در وبسایت جمهوری سکوت نشر کردند وبرادرعزیزم محمد حسین فیاض مدیر اول وبسایت غرجستان مطلب ذیل را به عنوان جوابیه برای نویسنده ارسال کرده اند. 

جناب آقای حیدری بادرود و آرزوی قبولی طاعات

نوشته شما را دریافت نموده و چند بار مرور نمودم. در موضوع مطرح شده چنان که تلفونی هم عرض کردم، چهار دهه است که سخن گفته شده و قلم زده شده شده است. اگر تغییراتی را شما در نوع روابط اجتماعی سادات و هزاره ها می بینید، محصول همین نقدها و نوشته ها بوده است. به نظر می رسد که شما قدری موضوع را ابتدا ساده گرفته و بعد با لحن تند، نویسندگان و منتقدین نوع روابط سادات و هزاره ها را مورد نکوهش قرار داده اید و جالب این که همه را متهم به نفاق افکنی نموده اید!

لازم به ذکر است که این نوع نگاه به ظاهر خیر خواهانه و کلی نگری، به دور از انصاف بوده و هست. شما هم می دانید که نوع روابط گذشته هزاره ها و سادات، آمیخته با خرافات مذهبی و اجتماعی بوده است که باید در زمانه ما گفته می شد و قلم به دستان زیادی هم گفتند و بازهم خواهند گفت و این، سیر طبیعی یک جامعه بوده و هست. بنابراین، مطمئین باشید که در تعاملات اجتماعی ما از این به بعد، روابط معقولانه و بیشتر منطقی خواهد بود؛ چنان که آثار آن به خوبی آشکار بوده و هست.

اما قضاوت شما راجع به آقای شریعتی، نیز غیر منصفانه بوده و هست. امیدوارم سوء تفاهمی که برای شما نسبت به ایشان ایجاد شده رفع گردد؛ چه این که ما وظیفه داریم از نخبگان خود حمایت و تبلیغ نماییم نه تخریب؛ چنان که خود شما تحت عنوان « دو قناری...» بهترین تجلیل را از صحبتهای ایشان در تلویزیون ایران انجام دادید. افزون بر این که در کل، آقای شریعتی کسی نیست که با فرد خاص که هیچ خصومت ناچیزی ندارد، خود را درگیر بسازد و بر فرض اسائه ادب کند!؟ . خیلی جالب بود که در نوشته تان از تشکیلاتی حرف زده اید که چنین کرده و چنان می کنند تا افراد را جاگزین نمایند! نه جان برادر از این مسائل خبری نیست و صرفاً در یک مقطع خاص و موقتی یک جنگ روانی و رسانه ای با تیم «پیام آفتاب» داشتیم و تمام شد و رفت و حق شان هم بود؛ چه این که آغازگر هم بودند و به تمام مفاخر هزاره ها توهین نموده بودند.

به هرحال از شما انتظار می رود که بیش از پیش همکاری قلمی خود را دریغ نورزیده و به طرح موضوع، اهداف کلی و رسانه ای یک نوشته بیشتر توجه داشته باشید. افزون بر آن، مشخص است که ما در عرصه رسانه ای وظیفه ملی و دینی خود می دانیم که از سایت های که امروز تریبون مردم ما شده، حمایت نماییم و بر نویسندگان شان آفرین بگوییم.

البته در پایان یگ گیله دوستانه باید داشته باشم که در نوشته تان هنگام تعطیلی سایت غرجستان، پیش از این که تلفونی و یا از طریق ایمیل خواهان پاسخ می شدید، عاجل یک سری نکات را که نباید گفته می شد، در وبلاک خود نشر نمودید و اکنون که آن را حذف کرده اید، جای سپاس دارد.

والسلام

محمد حسین فیاض

1390/5/27

 چند نکته:

۱-بعداز مطالعه ی جوابیه سرورگرامی ام جناب فیاض میخواستم جوابیه مفصل بر جوابیه ایشان تحریر نموده ونشر کنم وطی نوشتاری بگویم که آنچه ایشان در باره بهبود روابط سید وهزاره فرموده اند صحیح نمی باشد وبا سند ومدرک مستدل ثابت خواهم کرد که از زمان آغاز بحث سید وهزاره کسانیکه به چنین مطالبی دست رسی داشته و آنهارا  مطالعه نموده اند، بهبود که نیافته هیچ بلکه اوضاع بد تر وپیچیده ترهم شده است ومتاسفانه فاصله هارا بیشتر کرده است واین  مساله را در آینده در نوشتار مستقلی بررسی خواهم کرد وبه طور واضح خواهم نوشت که نشر چنین مطالبی تاچه حد بر روحیه سید زدایی وهزاره زدایی جوانان تاثیر مخرب گذاشته وبا عث نفرت جاهلانه بین آنها شده است.

۲-ماجرای عشق ونفرت بین سید هزاره مانند افسانه های کهن میماند وهیچ کس نمیداند براستی چگونه سیدها دربین جامعه هزاره محبوب شدند وچقدرطول کشید تا آنها ازسادگی مردم سوی استفاده کنند وبر همه چیز آنها تسلط پیدا کنند دراین راه نمیشود باور کرد که جماعتی به بزرگی جامعه هزاره همگی جاهل ونادان وخرافه پرست بودند وچشم گوش بسته سید هارا به عنوان پیر ومقتدای خود انتخاب کردند. این حقیر عقیده دارم عوامل زیادی دست در دست هم داده تا هزاره ها میریدان بی دست پای شدند برای جامعه اقلیت سید، موضوعی که درد آور است این است که متاسفانه هیچ نویسنده منصف نبوده تا واقعا" در این باره تحقیق کند وبپرسد براستی چرا جامعه بزرگ هزاره سید پرست شدند؟!!! دفاع کور وسرکوب طرف مقابل مانند مسکن است برای درد های مزمن، حتی اگر همراه با آیه قرآن وحدیث معصومین(ع) باشد. به نظر من راه حل مفید این خواهد بود که  بدانیم  چراما هزاره ها به دردسید پرستی گرفتار شدیم تا با تقویت وتربیت نسل های بعد به درمان واقعی که همان خود باوری، تعامل ورعایت اوصول انسانی میباشد برسیم.

۳-واما آقای شریعتی!؟  متوجه نشدم جناب فیاض به کدام سوی تفاهم اشاره کرده اند تا جای که به بنده مربوط میشود نه من با استاد شریعتی کدام مشکلی دارم ونه سعادت داشتم ایشان را از نزدیک ملاقات کنم پس نتیجه میگریم که" عشق ونفرت اکتسابی است" ومن در باره کسیکه تا حالا چهره اورا از نزدیک ندیده ام نمیتوانم قضاوت کنم و مطلب منشر شده در وبسایت جمهوری سکوت قبل از اینکه قضاوت باشدبیشتر روشنگری است. در مورد سوی تفاهم پیش آمده اگر جناب فیاض اطلاعاتی دارند بی صبرانه منتظر شیندن آن هستم.

بنده حقیر یک نویسنده هستم در حد و توان خودم شاید بیشتر اوقات مطالب که تحریر میکنم پر از غلط املایی ونوشتاری باشد ولی یک چیزی را نباید فراموش کرد، من آزاد هستم وهنگام نوشتن مطلب نام افراد برایم اهمیت ندارد بیشتر به موضوع ونوشته ها وجملات توجه میکنم وبر اساس مطلب منتشر شده موضوع گیری میکنم که نوشته های قبلی من در فضای مجازی گواه بر این ادعای من میباشد وجناب شریعتی هم از این قاعده مستثنا نیست یک روز ازایشان تعریف وتمجید کردم زیرا به نظرم موضوع گیری وسخنانش در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران مفید بود وامروزکه میبنیم با تحریر مطالب مضر وپیش پا افتاده در سراشیبی سقوط قرار گرفته است، عرق ملی وهزارگی ام اجازه نمیدهد ساکت بمانم و وظیفه  خودمیدانم که به ایشان تذکر بدهم واز ایشان انتقاد کنم.

حافظ وظیفه تو نصیحت کردن است و بس / خواه از سخنت پند گیرند خواه ملول

جناب فیاض فرموده اند که هیچ تشکیلاتی در کار نیست ومساله جای گزینی هم صحت ندارد.! واقعا" من تعجب میکنم! آیا بین تشکیلات وتیم تفاوت هست؟ ایشان ابتدا می فرمایند تشکیلاتی در کار نیست وبعد می نویسند" یک جنگ روانی با تیم پیام افتاب داشتیم که تمام شد ورفت" حال چطور میشود که طرف مقابل تیم دارد ودارای تشکیلات میباشد ولی به وبسایت غرجستان که میرسد همه چیز طبیعی وخود جوش است؟! البته قابل یاد آوری است که تیم وتشکیلات ورقابت سالم لازمه کار گروهی ورسانه ای است، همین وبسایت غرجستان قبل از حضور جناب فیاض به عنوان مدیر اول، در دروه قبل هم کوشش زیادی به خرج داد تا با وبسایت جمهوری سکوت رقابت داشته باشد ودر برخی مواقع مطالبی را هم نشر کردند که چندان موفقیت آمیز نبود زیرا عوامل قبلی از لحاظ تشکیلاتی انسجام لازم را نداشتند ودر کار رسانه ای حرفه ای نبودند وسر انجام آن هم به همگان معلوم است، بنا براین میشود نتیجه گرفت که مدیران جدید غرجستان به رهبری جناب فیاض خیلی بدشان نمی آید که با تحریر مطالب جنجال بر انگیز توجهی هزاره های افراطی را به سمت وبسایت غرجستان جلب کند.

 ختم کلام اینکه پسندیده خواهد بود روابط اجتماعی ما به نام افراد گیره نخورد وبیشتربه عملکرد آنها توجه شود. نخبه بودن اشخاصی مانند استاد شریعتی بر کسی پوشیده نیست اما همین افراد نخبه اگر تنها باشند دیگر نخبه بودن معنی نخواهد داشت بلکه وجود افراد عادی مانند این حقیر لازم است تا نخبه بودن جناب شریعتی بیشتر به چشم بیاید وبه عبارتی افراد نخبه وعادی لازم وملزوم همدیگر هستند.

تهران-ورامین ۷/۶ /۱۳۹۰

 

اندر احوالات عشق ونفرت بین سید و هزاره!

اشاره:

تجربه نشان داده است که عشق و نفرت اکتسابی است یعنی اینکه اگر انسانی عاشق انسانی دیگر میشود ویا برعکس از اوکینه ونفرت بردل دارد بدون شک براثربرخوردی بوده که بین دو انسان صورت گرفته که حاصل این برخورد عشق ودوستی ویا نفرت ودشمنی بوده. البته موضوعی دیگری هم هست که در برخی مواقع بعضی انسانها بر اثر تبلیغات وتلقینات افرادی علیه افراد دیگربدون اراده درونی خود  وبر اساس تعاریف اطرافیان، عاشق کسی میشود ویا ازاو تنفر پیدا میکند که معمولا" چنین انسانهای به رشد عقلی وقکری نرسیده اند مانند کودکان که دریک مقطع زمانی معین عروسک خیمه شب بازی بزرگان میشود. معمولا" چنین افرادی طوری تربیت میشوند که واژه (اصلاح) برای انها بی معنی میشود برخی از این افراد ممکنه براثر تلاش های فردی واستعداد خدا دادی که دارند به مدارج علمی بالای هم دست یابد اما متاسفانه این افراد چنان بدتربیت شده وبه اصطلاح عقده ی بارآمده که اصلا" به خود اجازه نمیدهد که کینه ونفرت را ازوجود خود برهاند ودور کند. نکته جالب وحائز اهمیت اینکه معمولا" جنین افرادی بعد از درک واقعیت واینکه تمام این سالها آلت دست دیگران بوده دچاربیماری افسردگی وگوشه گیری ودر نهایت به بیماری آلزایمر گرفتار میشود.

قصه عشق ونفرت بین سید وهزاره

قدیم ترها ودر زمانیکه نه خبری از اینترنت بود ونه این همه نوتک بچه های روشن فکر هزاره پا به عرصه گیتی گذاشته بود درتمام مناطق هزاره جات بوسیدن دست سید عبادت ونبوسیدنش گناه نابخشودنی به حساب می آمد ودختر دادن سید به هزاره مثال سگ وگوسفند بود وگرفتن دختر هزاره برای سید بدون اشکال. بدون در نظر داشت مقصر چنین رفتاری باید عرض کنم که این واقعیتی است که هیچ سید وهزاره ی نمیتواند منکر آن بشود.

در چند سال گذشته ودر فضای مجازی در این مورد بحث وجدل فروان صورت گرفته است وهرکس بسته به میزان عشق ونفرتی که در دل داشته اند در این مورد(عقده های درونی  اش را خالی نموده) مقاله تحریر ودر وبسایت هانشر کرده اند وچیزی که خیلی جلب توجه میکند این است که این مطالب خواننده ی فراوان داشته ودارای نقد ونظر بسیار میباشد که متاسفانه در بسیاری موارد این بحث ها از مسیر عدل وانصاف خارج  وتبدیل به توهین به کرامتی انسانی شده است.

در بین هزاره ها دو نسل متفاوت وجوددارد. نسل قدیم ونسل جدید.

 در جنجال بین سید وهزاره در بین نسل قدیمترکسیکه از همه بیشتر وبا تابلوی اصلی وارد صحنه شده است شخصی بنام استاد علیزاده مالستانی میباشد که الحق انسان با عرضه ای است. نگارنده اکثر مطالب ایشان را مطالعه کردم وبا اینکه صد در صد با ایشان موافق نیستم اما مطالب ایشان را می پسندم وحق را به او میدهم زیرا ایشان در سن وسالی قرار دارد که مسایل وماجراهای عشق ونفرت بین هزاره وسید رادیده وتجربه کرده است ونوشته های او حاصل سالهای گذشته ی  عمر او میباشد. البته نباید فراموش کرد که دراین وادی کسانی هم بوده وهست که فقط پاچه خوری میکنند وبا نام مستعار آتش بیار معرکه شده اند که که متاسفانه اهداف شیطانی در سر دارند وبا تحریک نسل جدید ودر پشت پرده مشغول فعالیت میباشند وگاه گداری اگر جرئت بکنند وبا دست پای لرزان مطلبی در این مورد تحریر کنند با نام مستعار وبا الفاظ رکیک ودور از شان انسانی میباشد.

واما نسل جدید که روی سخنم با آنها میباشد.

از نسل قدیمتروبا رهبری علیزاده که بگذریم مدت چند سال در بین نوتک بچه های (عقده ای) روشن فکر هزاره نویسنده فرهیخته وصاحب قلم وبا سواد وتحصیل کرده ی که بتواند رهبری این پرخاشگری ونفاق اندازی بین سید وهزاره را به عهده بگیرد یافت نمیشد وهر کسی به نوبه خود وبا نام مستعاردر وبلاگ ویا وبسایتی پرخاشگری میکرد وعده ی هم با نظرات بدتر، از او حمایت میکرد وجالب اینجاست که هیچ کدام جرئت نمیکرد با نام اصلی بنویسد تا مبادا روزی با یک سیدی سر یک سفره ای بنشینند ونان نمک بخورند ونگاه سنگین وملامت باراهل مجلس را تحمل کند اما این فقط ظاهر قضیه بود ودر باطن طبق سنت همیشگی ما انسانها، باید جای گزین مناسب برای علیزاده بزرگ پیدا میشد.

تغییر رهبر نفاق

بزرگان وآتش بیاران معرکه ومستعار نویسان دست پا لرزان درجلسات خصوصی در منازل ومحل های پاتوق شان در خفا مشغول برنامه ریزی ودسیسه های شیطانی بودند تا نویسنده جوان وکم مغز اما با سوادی را بیابند وجایگزین علیزاده بزرگ بکنند. این کارشان دوعلت داشت در قدم اول علیزاده دیگر پیر شده وتاریخ مصرفش گذشته دوم اینکه علیزاده هرچه جسور باشد بازهم یک روحانی است همین خلعت روحانیتش به او اجازه نمیدهد تااز جملات بی ادبانه در نوشته هایش استفاده کند واین موضوع باعث رنجش خاطر وعدم ارضا روحی وروانی آنها میشد ومهمتر اینکه جماعت روشنفکر میانه ای خوبی با روحانیت ندارند. بنا براین ودر نتیجه بعد از جلسات وشور مشاروه های فروان وچیلیم کشیدن ودود کردن ونصوار کشیدن های پی در پی وخالی شدن توف دانی های زیاد سرانجام قرعه بنام نویسنده ی توانا وشاعرفرهیخته استاد دانشگاه بوعلی سینا کابل ودانشجوی ادبیات در تهران ونویسنده چندین کتاب با ارزش در باره هزاره ها یعنی جناب حفیظ الله شریعتی معروف به(سحر) افتاد وایشان با تحریر دومطلب بسیار داغ وپر مایه از نظر رهبران ودسیسه چینان با نام"پسر نوح با بدان بنشست وخاندان نبوتش گمشد" ودیگری با نام"اندر احوالات، اعقاب و انساب سید شیر محمد هزاره در وبسایت غرجستان با موفقیت کامل جایگزین استاد علیزاده بزرگ شدند وبا تمجید های فروان واحسن گویان اطرافیان پاچه خور، مقام رهبریت توهین علیه سادات ونفاق در بین جامعه شیعه افغانستان را جشن گرفت. لازم به ذکر است که ایشان مانند استاد علیزاده بزرگ مخالف هرگونه مستعار نویسی هستند ولی با توصیه ای افراد ترسو وبا تجربه دور برش قناعت کردند که برخی مطالب که خیلی توهین آمیز واز جملات بی ادبانه استفاده میشود را با نام مستعار نشر کند تا خدای نکرده در جای ورو در روی با کسی عرق خجالت بر پیشانی اش مشاهده نشود.

خب با تمام این تفاسیر نگارنده در همین جا اعلام میکنم که از این به بعد رهبر جنجال های بی نتیجه بین سید وهزاره به عهده جناب حفیظ الله شریعتی معروف به ((سحر)) میباشد ودیگر استاد مالستانی را باید کم کم فراموش کرد البته ایشان بعد از تحریر مطالب فوق وپزیرفتن مسئولیت نفاق اندازی بین جامعه شیعه در افغانستان بی نصیب نماندند وبرای تشویق وترغیب وانگیزه مضاعف برای ادامه این تنش ها با مصارف افراد پشت پرده به یک مسافرت داخل وطنی اعزام شدند تا از تهران تا مشهد،هرات،قندهار،جاغوری وکابل با دوستان واقاریبش دیداری تازه نموده وبا روحیه جهادی به مسئولیت خطیر نفاق اندازی بین هزاره وسید ادامه بدهد وبا تحقیقات تکمیلی از اختلافات جدید بین این دوقشر وبا دست پر به ایران برگردد. منتظر مطالب جدید وآپدید شده از اختلافات ونفاق اندازی بین سید وهزاره در وبسایت وزین غرجستان باشید.

تکمیلیه:

نگارنده تحقیقات زیادی انجام داده ام وسلسه مطالبی را از انگیزه ها وچگونه متنفر شدن سید وهزاره نشر خواهم کرد وخواهم نوشت که یک جوان در سن وسال جناب شریعتی چگونه از سید حماعت تنفر پیدا میکنند درحالیکه اصلا" سن وسالش قد نمیدهد وسالها است که که دیگرنه سید آن سید قدیم است ونه هزاره آن هزاره قدیم ومیشه ادعا کرد که بحمد الله رفتار قاطبه مردم هزاره وسید به سوی همگرای وهمزیستی واحترام به آرمان های انسانی به پیش میرودوجای بسی امید واری است که تا چند سال آینده دیگر بحث سید وهزاره یک بحث مرده به حساب بیاید البته منظور بنده این نیست که کسی انتقاد نکند نه خیر در انتقاد باید باز باشد تا افراد به اشتباهات خود پی ببیرد وصد البته باید انتقاد خیر خواهانه باشد ونه نفاق بر انگیز چیزی که متاسفانه از پیدایش این بحث به این طرف جای آن در تمام مطالب نشر شده که من خوانده ام چه از طرف سید وچه هزاره رعایت نشده ودر فقر کامل به سر میبرد.

من به شخصه برای دکتر شریعتی متاسفم وامید وارم هرچه زودتر سر عقل بیاید واز رهبریت نفاق دست بردارد ودلش را به به به و چه چه ادم های معلوم حال خوش نکند ومصداق مطالب منتشره خود در وبسایت غرجستان نشود وخاندان نوبتش را دوباره بیابد. من فکر میکنم مقام وشخصیت هر انسانی دست خودش است وجناب شریعتی متاسفانه در سراشیبی سقوط قرار گرفته واگر دیر به هوش بیاید باید سراغ اورا در دارآباد تهران گرفت.

تذکر

برای خواندن مطالب کافی است عدد ((۱)) را وارد کنید.

رسانه های ایران، مسایل افغانستان، کارشنا سان یکبارمصرف

اشاره:

به طور طبیعی تمام رسانه های جهان سعی میکنند از بهترین افراد برای خوراک رسانه ای خود استفاده ببرند ودر این راه خیلی ها شان بودجه مشخصی را در نظر میگیرند وبا استخدام وبه خدمت گرفتن بهترین مجریان وخبرنگاران، ویافتن مجرب ترین کاشناسان در مسایل گوناگون سعی میکنند بهترین ومفید ترین اطلاعات را به مخاطبین خود منتقل کنند.

البته ناگفته پیداست که هیچ رسانه بدون هدف ومنظور مشخصی تاسیس نمیشود وهر کدام بنا بر احتیاجات یک فرد،حکومت،جامعه یا یک موسسه ای تاسیس میشود وهر کدام بنا بر خواست مخاطبین خود برنامه تهیه میکنند وسمع نظر مخاطبین خود می رساند.

این نوشته کوتاه قبل از اینکه یک مطلب در باره رسانه ها وکارکرد ان باشد بیشتر یک درد دل است که به بهانه ای پخش یک برنامه به عنوان"دو، نیم ساعت" که در تاریخ14 اسفند ماه 1389 با حضور هموطنی افغانستانی بنام (میری)که از ایشان به عنوان کارشناس مسایل افغانستان نام برده شد ه بود؛ از شبکه ای شش ایران پخش شد، با هموطنانم میباشد.

رسانه های ایران، مسایل افغانستان، کارشنا سان یکبارمصرف

ایران یکی از کشور های همسایه افغانستان است که همواره مسایل وتحولات که در کشور افغانستان روی میدهد برای این کشور دارای اهمیت فراوان هست.

در این راه رسانه های ایران اعم از نوشتاری، شنیداری ودیداری در مواقع ضروری(موقتی) با نشر مطالبی در باره افغانستان سعی میکنند مخاطبین خود را بی نصیب نگذراند.

در این مورد راهی دوری نمیرویم وبه مساله ای ایجاد پایگاه دائم آمریکا در افغانستان میپردازیم.

بعد از اعلام رسمی حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان در مورد تمایل آمریکا برای ایجاد پایگاه دائم در افغانستان وعلنی شدن این موضوع، کم کم رسانه های ایران هم طبق همان سیاست(اضطرار) اقدام به نشر مطالبی علیه این قرار داد نمودند. و باز هم طبق سیاست مشخص در ابتدا از رسانه نوشتاری مانند روزنامه ها،خبرگزاری ها در فضای مجازی آغاز شد وتا اینکه بلاخره روز شنبه 14 اسفند ماه 1389 رسانه ملی رسما وارد ماجرا شد وبا دعوت از دونفر در برنامه دو، نیم ساعت شبکه شش فعالیت خود را شروع کرد.

در اینجا لازم است به یک موضوع اشاره کنم که نگرانی ایران در باره ای فعالیت های آمریکا در افغانستان کاملا" قابل درک است واستراتژی بد بینی ومنفی نگری بین این دوکشور بر کسی پوشیده نست. به عنوان مثال اگر از هر ده انگشت آمریکا گل ببارد، در ایران آنرا خار میبینند وبرعکس قضیه در آمریکا هم همین طور است. پس خیلی نباید از تفسیر های که در رسانه های ایران میشود نتیجه مثبت ویا منفی بگیریم.

دعوت از کارشناسان یکبار مصرف

قصد توهین به کسی ندارم اما نمیشود از کنار این قضیه براحتی گذشت که ایران هیچ وقت مسایل ورویدار های که در افغانستان میگذرد را جدی نگرفته ونخواهد گرفت وهمیشه از افراد ی دعوت میکند که فقط به درد یک برنامه میخورد ومانند یک بازیگر هرآنچه به او دیکته میشود میگوید به همین علت تا کنون فردی را ندیدم که در باره ای مسایل افغانستان دوباردر رسانه های ایرانی دعوت شده باشد.

در اینجا برای روشن شدن قضیه مثالی میزنم:

در باره مسایل فلسطین ولبنان، شخصی بنام رویوران همیشه یک پای قضیه برای تحلیل وتفسیر اخبار ورویداد هامیباشد حال این تحلیل ها صحیح است ویا غلط کاری ندارم بلکه منظور این است که در باره مسایل افغانستان چنین شخصی نیست.

کارشناس ویا بازیگر؟

تفاوت بین یک کارشناس وبازیگر بیسار زیاد است. بهترین بازیگر کسی است که دیالوک هایش را درست بخواند وطبق خواسته کارگردان نقش آفرینی کند وهرچه خواسته گارگردان را بهترانجام دهد وظیفه اش را خوبتر انجام داده وبه تعهد ش عمل کرده است.

اما زمانیکه پسوند کارشناس بعد از نام شخصی درج میشود، قضیه به کلی فرق میکند ودیگر آن شخص یک بازیگرنیست که هرچه از او بخواهید انجام دهد وهر متن رابخواند بلکه او باید از دانش وآگاهی وتسلط که بر محیط اطراف خود ویا رشته تحصیلی اش دارد متکی باشد واز داشته های علمی خود استفاده کند وجملاتی را بیان کند که مخاطب احساس کند چیزی بر داشته هایش افزوده میشود.

در برنامه مورد بحث واکثر برنامه های که در باره مسایل افغانستان از رسانه ای بصری ایران پخش میشود، متاسفانه چیزی که رعایت نمیشود همین تفاوت بازیگر وکارشناس است.!

در برنامه دونیم ساعت دونفر دعوت شده بودند. یکنفر ایرانی بنام جمشیدیان وشخصی دیگری افغانستانی بنام میری. کارشناس ایرانی اگرچه طبق خواسته های گردانندگان برنامه صحبت میکرد وکلا" مخالف قرارداد ایجاد پایگاه دائم  

آمریکا در افغانستان بود ودر لابلای سخنانش از واژه های ننگین،شرم اور،غیر قابل تحمل، غیر قابل جبران وزیان بار به کرات وبا تاکید ولحن خاصی استفاده میکرد ودر اواخر برنامه با اظهار تاسف از اینکه دولت افغانستان موافق این قرار داد است ومخالفت های که تا امروز شده است بی فایده است زیرا آمریکا از مدت ها قبل کار ساخت این پنج پایگاه مورد در خواستی را شروع کرده است ودر بخشی از سخنانش صریحا" اشاره کردند که امریکا برای تصویب این قرار داد به دشواری مواجه نخواهد شد زیرا نمایندگان حاضر در پارلمان افغانستان، از انجایکه حزبی نیستند وبه صورت مستقل وارد پارلمان شده اند براحتی تدمیح میشوند.! این کار شناس ایرانی با ادبیات که به کار برد تا جای پیش رفت که  به نمایندگان مردم افغانستان در پارلمان توهین کرد وتلویحا انهارا متهم به رشوه خواری، بی مسئولیتی وبی غیرتی کرد.! ولی آنچه که برای من جالب بود این بود در تمام یک ساعت گفتگوی جانب دارانه وخاص، هیچ وقت از قالب یک کار شناس فراتر نرفت وسخنی به زبان نیاود که احساسی وغیر منطقی ویا دروغ باشد بلکه خیلی براحتی حرف هایش را گفت ومنظور خودش که هدف تهیه کنندگان برنامه که همان مخالفت با ایجاد تاسیس پایگاه دائم آمریکا در افغانستان بودرابیان کرد.

اما در طرف دیگر قضیه ومهمان دعوت شده افغانستانی، یعنی جناب(میری) که از ایشان به عنوان کارشناس مسایل افغانستان نامبرده شده بود، متاسفانه آنچه که در سخنان این بزرگوار اصلا" دیده وشنیده نشد شاخصه های یک کارشناس بود.

این حقیر جناب میری را نمیشناسم واصلا" نمیدانم مقیم کجای این دنیای پهناور هستند وخدا میداند که خصومت شخصی ندارم ولی این حق را به خودم میدهم که اولا" به عنوان یک بیننده ودوما" به عنوان یک افغانستانی، نظرات خودم را در باره سخنان ایشان بگویم سخنان که به مدت یک ساعت از یک رسانه بیگانه وبا هدف مشخص تهیه شده بود. امید وارم ایشان (اگر این مطلب را در فضای مجازی مطالعه کردند) از منی حقیر دلخور نشودند.

همانوطور که در ابتدای مطلب عرض کردم کارشناس باید مستقل باشد وسخنانش برگرفته ازبر اساس مستندات علمی ویا تجربی بیان شود که این خصیصه در گفتار جناب میری وجود نداشت ایشان متاسفانه مانند یک هنر پیشه هرآنچه ازاو خواسته شد بیان میکرد وحداقل توجه به سخنان کارشناس ایرانی هم نداشت وروی عقایید خودش پافشاری میکرد.

البته ایشان به نکته های هم ایشاره کردند که هرکسی کوچک ترین مطالعه ای  داشته باشد از این اخبار ورویداد ها مطلع هست.

ازجمله سخنان که ایشان بیان کردند این بود که: حضورآمریکا تا کنون جز بد بختی هیچ منفعتی برای ملت افغانسنتان نداشته است.

بیان چنین سخنانی دوعلت دارد:

1- خواسته ای تهیه کنندگان برنامه. در این حالت مقداری نوشته را به جناب میری د اده اند وایشان فقط اجرا کرده است.

2- بی اطلاعی از تحولات ده ساله اخیر افغانستان: در این حالت این طور میشود فرض کرد که ایشان هیچگونه اطلاعی از وضعیت وتغییرات به وجود آمده در ده سال گذشته افغانستان ندارد وهنوز هم در همان دوران سیاه حکومت طالبان زندگی میکنند. این بی اطلاعی تا جای پیش رفت که ایشان اسماعیل خان را وزیر آب وبرق معرفی کرد. این درحالی است که اسماعیل خان هنوزسرپرست وزارت انرژی وآب برق است.

در جای دیگر می فرمایند: مردان به کنار! اگر یکی از پایگاه های ناتو را به زنان افغانستان بدهند دیگر اثری از طالب در افغانستان نخواهید دید.!

واقعا" از روی چه منطق وبا چه استید لالی باید این گونه موضوع گیری کرد؟! 

در اواخر برنامه با اینکه کارشناس ایرانی در باره ای تاسیس پایگاه دائم آمریکا در افغانستان تقریبا" همه چیز را تمام شده میدانست، ولی جناب میری تضمین کردند که این قرارداد به هیچ وجه امضا نخواهد شد وبهترین دلیل ایشان مخالفت  حزب اسلامی، گروه طالبان واسماعیل خان بود.

نتیجه:

در نتیجه توجه خوانندگان را به چند مورد جلب میکنم.

1- امید وارم این مطلب توهین به کسی تلقی نشود.

2- استارت مخالفت در رسانه ای ملی ایران زده شده واز این به بعد ما شاهد کارشناسانی افغانستانی(هزاره) در شبکه های تلویزیون ایرانی خواهیم بود. بنا براین انتظار میرود قبل از اینکه پای این افراد به استودیوی یکی از این شبکه ها برسد، دو مساله را فراموش نکنند. اول تخصص وتبحر در مود موضوع که بحث خواهد شد.دوم استقلال فکری، عقیدتی، ومهم تر از همه عنوان افغانستانی بودنش را نباید فراموش کنند زیرا کوچک ترین اشتباه ولغزش در گفتار وموضع گیری مساوی است با آبروی یک ملت.

3- کسانیکه در چنین برنامه های دعوت میشوند، اگر به عنوان یک شهروند وفرد عادی حضور داشته باشند ومطالبی را بیان کنند که مستند ومستدل نباشد، خیلی اهمیت ندارد ولی زماینکه به عنوان کارشناس ومتخصص دعوت میشوند دیگر مساله از حالت فردی خارج شده و وارد فاز ملی میشود.

3- موضوع که متاسفانه خیلی زننده وغیر قابل تحمل است توهین به مسئولان مملکتی است. در برنامه که با حضور جناب میری اجرا شد یک مساله تاسف بار روی داد وآنهم زمانی بود که کارشناس ایرانی نمایندگان پارلمان افغانستان را متم به بی کفایتی،بی غیرتی وبی مسئولیتی کرد که در اینجا جناب میری به جای موضوع گیری و رد این اتهام فقط سر به علامت تایید تکان میداد.

4- مسئولان رسانه ای ایران باید متوجه باشند که افغانستان، افریقا نیست ومردم افغانستان هم عرب نیستند واکثر برنامه های شبکه های ایرانی در افغانسنان روئیت میشود ومردم افغانستان هم فارسی زبان هستند ودر مسایل سیاسی هم دارای درک کافی میباشند. ونمایندگان حاضر در پارلمان مخصوصآ انهایکه برای اولین بار واردپارلمان شده اند انسانهای بی کفایت بی خاصیتی نیستند ودر همین حضور کوتاه خود بینی گردن کلفتان وجنگ سالاران که رسانه های ایران آنهارا به عنوان مجاهد یاد میکنند را به خاک مالیده اند ومطمئینا" اگر چنین توهین وتحقیری تکرار شود انها ساکت نخواهد نشست.  ومساله دیگری که باید توجه کنند این است که از افراد متخصص ومطلع دعوت کنند وحداقل از مجریانی استفاده کنند که با مسایل افغانستان آشنای داشته باشد ومانند مجری برنامه فوق که اطلاع نداشت رئیس پارلمان افغانستان  ده روز قبل انتخاب شده است.!

وحشت از قدرت فیسبوک به افغانستان هم رسید!

آقای برهان الدین ربانی رئیس شورای عالی صلح در افغانستان،در دیدار با جمعی از روحانیون در کابل طی اظهاراتی فرموده اند:   اگر "علمای دینی" نتوانند نقش رهبری کننده ای در اجتماع بازی کنند، کنترل وضعیت به دست "جوانان فیس بوک و اینترنت" خواهد افتاد. (۱)

این بخشی از سخنان رئیس شورای عالی صلح افغانستان میباشد که این روز ها با سفر به چند کشور خارجی سعی دارد مقدمات گفتگو وصلح با طالبان را فراهم کند. 

در این نوشته مختصر تامل بر سخنان ایشان شده است.

 فیسبوک چیست؟

فیسبوک یک شبکه ای احتماعی است در فضای مجازی که در سال ۲۰۰۴ میلادی تاسیس شده است. در آمار رسمی تا جولای ۲۰۱۰ تعداد اعضای این شبکه اجتماعی ۵۰۰ میلیون نفر بوده وآمار عضو گیری آن هم قابل توجه است. توجه کنید:

<><>

<><>
<><>

زمان

تعداد کاربران

روز سپری شده

درصد افزایش

۲۶ اگوست ۲۰۰۸۱۰۰ میلیون۱۶۶۵۱۷۸٫۳۸٪
۸ اوریل ۲۰۰۸۲۰۰ میلیون۲۲۵۱۳٫۳۳٪
۱۵ سپتامبر ۲۰۰۹۳۰۰ میلیون۱۵۰۱۰٪
۵ فوریه ۲۰۱۰۴۰۰ میلیون۱۴۳۶٫۹۹٪
۲۱ جولای ۲۰۱۰۵۰۰ میلیون

۱۶۶ 

منبع:(فیسبوک ویکی پدیا)

۴٫۵۲٪

 

آخرین آمار: فیس بوک با 600 میلیون عضو در حال رشد و بیش از 100000 کاربر آنلاین (جام جم انلاین)۱۰اسفند ۱۳۸۹

کاربران فیس‌بوک هر هفته ۶ بیلیون محتوای اینترنتی را با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند و ماهانه بیش از ۳ بیلیون عکس را آپلود کرده و روزانه ۱۶ بیلیون دقیقه را در این سایت می‌گذرانند.

 ۵۰ درصد از کاربران فیس‌بوک هر روز به این وب‌سایت مراجعه می کنند.

 به طور متوسط هر کاربر در این سایت ۱۳۰ دوست اینترنتی دارد که ۷۰ درصد محتوای اینترنتی او را در ماه فراهم می‌کنند. منبع: ( تام کوک” یکی از اعضای گروه مهندسی سیستم فیس‌بوک در کنفرانس اوریلی ولوسیتی.)

*  *  *

 سخنان آقای ربانی با واقعیت های جامعه امروزی ما مطابقت ندارد اگر کمی بیشترتوجه کنیم در می یابیم که متاسفانه این سخنان در حد یک آرزوی بچگانه واز روی ناچاری  میباشد تا یک نصیحت پدرانه ویا تغییر وتحول فردی واجتماعی زیرا آنچه که امروز رسانه ای مانند فیسبوک عمل میکند حتی یک در صد ان در وجود علمای که حداقل ۴۰ سال از لحاظ علمی از دنیامدرن عقب هستند وجود ندارد.

فیسبوک یک مکان مجازی است که هرفردی هرچه که دلش بخواهد مینویسد ومیبیند ومحدودیت برای ارائه هیچ گونه مطلب، عکس،ویدئو وجود ندراد مگر اینکه شکایتی بشود وحق کپی رایت رعایت نشده باشد. در صفحه فیسبوک از شما نمی پرسد سیاه هستید ویا سفید؟ زرد هستید ویا سرخ؟ مسلمان هستید ویا مسیحی ویا بودایی هستید ویا یهودی. در آنجا نمی پرسد چه مینویسی ویا چه میخوانی. در واقع فیسبوک مکان هست که همه را به یک چشم نگاه میکند وبرای مدیران وکارمندان فیسبوک که حدود ۲۰۰۰ هزار نفر هستند، فقط حضور شما مهم است وهر لحظه به شما خوش آمد میگوید وهرچه امکانات در اختیار دارد بدون هیچ سئوالی در اختیار اعضای خودش میگذارد بدون هیچگونه تفتیش عقایدی، از شما میزبانی میکند.  همین بی طرفی واحترام به انسان  باعث شده است که در طول ۷ سال ۶۰۰ میلیون انسان که به اندازه ای نیمی از جمعیتی کل مسلمانان جهان میباشد را  بپزیرد ومرید خود گرداند طوری که هر کسی که یک بار به فیسبوک مراجعه کند هوس عضو شدن به سرش میزند وبعد از عضو شدن به محض وارد شدن به فضای سایبری اولین جایکه مراجعه میکنند صفحه ای فیسبوک است. 

اعلام جنگ با جوانان!

آقای ربانی که خود رئیس شورای صلح در افغانستان هست به طور علنی وبدون هیچ گونه ملاحظه رسما" با جوانان کشور ویران شده ای افغانستان اعلام جنگ میکند و فعالیت روزمره آنهارا خطری جدی برای صلح وثبات افغانستان میداند وبه روحانیون وعلما توصیه میکند    گاهی اتفاق می افتد که به اصطلاح جوانان فیس بوک و اینترنت رهبری جامعه و تحولات را بدوش می گیرند." (۲) اما ایشان توضیح نمیدهد که این روحانیون با چه صلاحی باید به جنگ جوانانی بروند که در عضو شبکه اجتماعی فیسبوک هستند. و این روحانیون با کدام دلیل ومنطق  جای شبکه ای اجتماعی فیسبوک را در دل این جوانان بگیرد؟  جوانانی که فعال وکنجکاوهستند ودائم در حال پرسش میباشند وبرای فهمیدن ودرک شرایط اطرافش به هردری میزند. کجابهتر ازشبکه ای اجتماعی فیسبوک که در واقع آینه تمام نمای از واقعیت کل جهان ست.

  طالبان متحجر وجوانان روشن فکر

انگیزه اصلی آقای ربانی از ایراد این سخنان صلح با طالبان است وایشان رسما" به علما تکلیف کرده است که بین طالبان متحجر وجوانان روشن فکر، طالبان مهم تر است واز این به بعد فعالیت های روحانیون بیشتر متمایل به تفکر طالبانیسم باشد :  در مذاکره با طالبان و آوردن صلح در این کشور، "نقش رهبری کننده" داشته باشند.

   نگرانی آقای ربانی

سئوال این است که آقای ربانی نگران چیست؟ آیا فعالیت جوانان افغانستانی در شبکه ای اجتماعی فیسبوک مانع صلح در افغانستان شده است؟ آیا اگر عده ای از جوانان در صفحه ای فیسبوک اخبار و واقعیت های جامعه را منعکس کنند، این فعالیت مانع صلح بین دولت وطالبان تلقی میشود؟ ویا ایشان به طور ضمنی به علما گوش زد میکند که شما به اندازه چند جوان کم تجربه هم عرضه ندارید.! تا سرنوشت جامعه ای تان را آنطور خود میخواهید رقم بزنید.   امروز ما می بینیم که اگرچه حضور علما قوی است، اما در تحولات اخیر که در تونس، مصر و لیبیا صورت گرفت، اگرچه این جوانان هم پرورده های دعوتگرهای مسلمان بودند، اما آنها قیام ها را به کلی سازمان دهی می کنند."

نتیجه:

شاید حق با اقای ربانی باشد وعلمای وروحانیون افغانستان بیش از اندازه گوشه گیر ونسبت به تحولات محیط اطرافشان بی تفاوت شده باشند واین سخنان شاید تلنگری باشد تا آنها  از خواب غفلت بیدار  وبرای ایفای وظایف دینی ومذهبی شان تشویق وترغیب شوند ولی چیزی که خیلی عجیب است این است که چرا این سخنان طوری بیان شود که بخشی از جامعه فعال وحساس که جوانان وآینده سازان افغانستان هستند هدف قرار گیرد، در واقع علما وروحانیون را در مقابل جوانان  قرار دهد ویا جوانان را صرفا" به خاطر  اینکه در فیسبوک عضو هستند وفعالیت میکنند از نگاه روحانیون خطرناک وطرد شده جلوه دهد.

آقای ربانی باید بداند که که عناد ودشمنی ودیو ساختن یک قشر جامعه(جوانان) وقرار دادن آنها در مقابل قشر دیگر(روحانیون) با روحیه ای صلح وسازش سازگاری ندارد بلکه باعث کدورت وفاصله بین این دوقشر مهم وتاثیر گزارجامعه میشود. بهتر است به جای اینکه به این قشر عظیم (جوانان) حمله شود و آنهارا خطر ناک جلوه دهد باید یک نگاه به عمل کرد خودشان داشته باشند که آیا عملکرد آنها در مسیر صحیح اسلامی،دینی، مذهبی وانسانی قرار دارد یا خیر .

شبکه ای اجتماعی فیسبوک در حال پیشرفت است وهیچ زلزله وسیلی هم نمی تواند جلوی پیشرفت آنرا بگیرد واین شبکه براستی جهان را به یک دهکده کوچک تبدیل کرده است طوری که اگر از این سر این دهکده صدا بزنی در آن طرف دهکده همه میشنوند میبینند ومطلع میشوند وعضویت وفعالیت ۶۰۰ میلیون انسان در روری کره ای خاکی تبدیل به یک عادت وکار روز مره شده است ومطمئنا" به این راحتی از این کار روزمره شان دست نخواهد کشید پس بهتر است به جای سیاه نمایی وبد گویی در مجامع عمومی، با این قشر عظیم همراه شویم.

با تمام این تفسیر آقای ربانی وهمفکران شان دو راه بیشتر ندارند.

۱- راه اول این است که آقای ربانی واعضای محترم شورای علما سعی کنند به علم روز مصلح شوند وبا آگاهی کامل در کنار جوانان کشور ویران شده افغانستان قرار گیرند وبا احترام به خواسته های منطقی وانسانی آنها گام بردارند تا کار به جای های که آقای ربانی گفته وپیش بینی کرده اند نرسد. بدون شک هرگونه صلح وسازش بدون در نظر گرفتن اندیشه وتفکر قشر عظیمی از جوانان روشن فکر راه به جای نخواهد برد ومحکوم به شکست خواهد بود.

راه دوم این است که مانند برخی از کشور ها سیستم فیلترینگ دولتی تاسیس کرده وبا تمام قدرت از روئیت چنین شبکه ای های در داخل افغانستان جلو گیری کنند تا جوانان از دست رسی به این شبکه ها محروم، وحکومت وشورای عالی صلح وشورای محترم علما با خیال راحت به امورات کشور وگفتگو با سران طالبان بپردازند وجوانان هم از هرگونه خطرات احتمالی ایمن گردند.

اشاره:

بعد از چند روز بحث وگفتگو در فضای مجازی واختصاص یک برنامه 45 دقیقه ی  درتلویزیون بی بی سی فارسی، مساله ایجاد پایگاه دائمی نظامیان آمریکا در افغانستان رفته رفته شکل جدی تری پیدا میکند. برای ایجاد وعقد قرارداد به این مهمی به طور طبیعی موافقان ومخالفان وجود دارد که هرکسی بنا بر عقیده وتفکر شخصی خود سعی دارند بگویند حق با او است.

نگارنده به عنوان یک افغانستانی افتخار میکنم وبه خود میبالم که هموطنانم به درجه از اگاهی رسیده اند که نسبت به سرنوشت کشورخود ابراز عقیده نموده واحساس تکلیف میکنند. این حقیر در نوشته دیگری هم عرض کرده بودم که مخالفت وموافقت عامه مردم تاثیر چندانی در منعقد شدن و یا نشدن این قرارداد ندارد زیرا عوامل بسیاری مهم تر وتاثیر گزار تری دیگر وجود دارد که از حوصله این مقاله خارج است.

در این نوشته کوتاه سعی میشود به مخالفین وموافقین که در این چند روز ابراز عقیده کرده اند ومن پی گیر بودم بپردازم به عبارتی این نوشته حاصل دیده ها شنیده های شخصی خودم میباشد.

از نظر اجتماعی مخالفین وموافقین را میتوانم به دوگروه تقسیم کنم. گروه اول عامه مردم یعنی کسانی که فقط نسبت به سرنوشت مملکت خود احساس وظیفه نموده وبا نوشتن مقاله،پیام های کوتاه، وارتباطات تلفنی اظهارنظر نموده اند. گروه دوم سران مملکتی اعم از رئیس جمهور،وزرا ومعاونین، کسانیکه دست در اتش دارند وتریبونهای مختلفی هم در اختیار دارند واظهار نظر کرده اند.

عامه مردم:

1- مخالفین

مخالفین ایجاد پایگاه دائم امریکا در افغانستان عقیده دارند که با منعقد شدن چنین قراردادی استقلال کشور از دست میرود وعملا کشور در دست آمریکا قرارمیگرد واین مساله با منافع ملی مردم افغانستان منافات دارد. ودر این راه بعضی کشور ها را مثال میزنند که چگونه بعد از گذشت ده ها سال هنوز آن کشور ها استقلال کامل ندارند واسیر خواسته های امریکا هستند.

مساله دیگری که خیلی مخالفین رویشان تاکید دارند  کشور های همسایه ای افغانستان هستند. این عده عقیده دارند که اگرچنانچه امریکا پایگاه دائمی در افغانستان تاسیس کند ممکنه کشور های همسایه نظیر روسیه،چین،ایران وهند با هم متحد شوند وبخواهند که با امریکا بجنگند واین به نفع  مردم افغانستان نخواهد بود.

آنچه برای من خیلی عجیب است این است که اکثر مخالفین در بیرون از افغانستان زندگی میکنند ودر کشورهای اروپایی وامریکا واسترالیا مقیم هستند.

2-موافقین

تا جایکه من دیدم وشنیدم موافقین چنین قراردادی بیشتر هستند ودر تصمیم خود مصمم تر ودر ظاهر هم منطقی تر موضوع گیری میکنند واستید لال های دارند که با واقعیت امروز افغانستان بیشتر همخوانی دارد تا رویا واحساس ناسیونالستی مخالفین، در واقع موافقین کسانی هستند که عقیده دارند با درنظر داشت وضعیت فعلی افغانستان سخن میگویند وبا اینکه با عقد چنین قرارادادی موافق هستند ولی شدیدا" نگران این هستند که چگونه وبا چه شرایط این قرارداد منعقد خواهد شد. آیا دولت آقای کرزی میتواند از پس چنین قرارداد مهمی سربلند بیرون آیند؟ آیا پارلمان ولویه جرگه در کمال آزادی وبدون فشار های خارجی وداخلی میتواند به وظیفه ملی میهنی خویش عمل کنند؟!

موافقین را بر این عقیده هست که امریکا تا این قراراداد رابا افغانستان امضا نکند، افغانستان به آرامش نمیرسد! در واقع امریکا به عمد میخواهد که افغانستان نا امن جلوه کند تا مردم وحکومت افغانستان به حضور نیروهای خارجی احساس نیاز بیشتری داشته باشند وعده دیگر هم عقیده دارند که با ایجاد پایگاه نظامی دائمی امریکا در افغانستان، جلوی دخالت کشور های همسایه نظیر پاکستان وایران گرفته میشود ودر نتیجه افغانستان به آرامش میرسد.

وجالب اینکه اکثر موافقین کسانی هستند که فعلا" در داخل افغانستان ساکن هستند ومشکلات را با تمام وجود شان حس میکنند.

سران مملکتی ومسئولین دولتی:

در این قسمت میپردازم به اظهار نظر سران مملکتی، کسانیکه در راس کار قرار دارند وبنا بر مسئولیت ونفوذی که در دولت وبین مردم دارند از تریبون های رسمی اظهار نظر میکنند.

اولین بار خبر ایجاد پایگاه نطامی دائم امریکا در افغانستان را به طور رسمی جناب کرزی رئیس جمهور محترم اعلام کردند ودر این مورد وموضوع گیری خاصی نکردند وگفتند دولت منافع ملی را در نظر گرفته عمل میکند ودر واقع مسئولیت را به لویه جرگه وپارلمان افغانستان واگذار کردند. بی بی سی19بهمن1389

ازجمله کسانیکه به طور رسمی موضوع گیری کرده اند، وزیر دفاع افغانستان و سرپرستوزارت آنرژی  افغانستان میباشند.

ژنرال عبدالرحیم وردک، وزیر دفاع افغانستان از ایجاد پایگاه های دائمی آمریکا در کشورش استقبال کرده و گفته است که این اقدام می تواند در دراز مدت به ثبات در افغانستان منجر شود.

ژنرال وردک که در یک گفتگوی اختصاصی با بی بی سی صحبت می کرد همچنین گفت که این پایگاه ها می تواند تضمیمی برای امنیت منطقه باشند.21بهمن1389

اسماعیل خان، سرپرست وزارت انرژی افغانستان و از فرماندهان سابق جهادی، با طرح ایجاد پایگاه های دائمی آمریکا در افغانستان مخالفت کرده است.

آقای اسماعیل خان، که در مراسم یادبود از سالروز خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان سخنرانی می کرد از وزیر دفاع افغانستان نیز به خاطر اعلام حمایت از ایجاد پایگاه های دائمی آمریکا در این کشور به شدت انتقاد کرد. اسماعیل خان افزود: "ما به خاطر این مبارزه نکردیم که قشون دیگری را در این سرزمین حاکم بگردانیم.26بهمن1389 بی بی سی فارسی.

از مقامات رسمی ودولتی تا کنون اظهار نظر دیگری نشده است ویا اینکه من اطلاع ندارم.

چرا موافقت وچرا مخالفت؟!

به طور طبیعی هر شخصی در مورد هر موضوعی اظهار نظر میکند، دلیل وانگیزه کافی دارد واهمیت اظهار نظرشان بستگی به موقعیت اجتماعی،مسئولیت وتحصیلات شان دارد.

در مورد اظهار نظر عامه مردم آنچه که قابل توجه است این است که هرکسی به افغانستان ومسایل ومشکلاتش نزدیک تر هستند واطلاعات بیشتری دارند وبا پوست وگوشت خود اوضاع افغانستان را لمس میکنند، موافق این قرار داد هستند ودر طرف دیگر قضیه انهایکه سالها در خارج از افغانستان ساکن هستند واز مسایل ومشکلات و وضع  حاضر مردم دورتر هستند وطبیعتا" این مشکلات را کمتر حس میکنند، مخالف این قرارداد میباشند.

در این اظهار نظر ها میتوان  این طور نتیجه گرفت که هرکسی به اتش نزدیک تر است بیشتر میسوزد وگرمای آنرا حس میکند و واقع بین تر هستند.

 مسئولین دولتی:

وزیر دفاع موافق:

من شخصا"اظهارات وزیر دفاع در موافقت با ایجاد این پایگاه را این گونه تفسیر میکنم که ایشان نه از روی اجبار ونه از روی وابستگی واز نه ازروی مصلحت چنین اظهار نطری فرموده اند بلکه این اظهار نظر از روی واقع بینی ونیاز ایراد شده است.

نباید فراموش کرد که او وزیر دفاع افغانستان هست واز هرکسی دیگر بر اوضاع واحوال افغانستان تسلط بیشتری دارد. او قوای مسلح را میشناسد وتواناهای آنهارا به خوبی میداند. واز کم کیف نیرو های تحت امرش مطلع است واز همه مهم تر اینکه با نیروهای خارجی، مخصوصا" فرماندهان امریکایی ارتباط مستقیم دارند واز قصد ونیت انها اطلاع کافی دارد. بنا براین من این اظهار نظر را نه تبلیغاتی ونه از ترس و وابستگی  بلکه در راستای تخصص ومسئولیت ایشان میدانم.

سرپرست وزارت انرژی، مخالف:

اسماعیل خان سرپرست وزارت انرژی ویکی از جنگ سالاران وامیر المومنین سالهای نه چندان دور، در اظهار نظر رسمی مخالفت خود را با ایجاد این پایگاه اعلام کرده است.

به نظر من اظهار نظر این مقام دولتی اگر چه هیچ ارتباطی به مسئولیت او ندارد ولی قابل درک است.

در این شکی نیست که تمام جنگ سالاران، در هر مقام وموقعیتی که باشند از وضعیت موجود که افغانستان رو به بهبودی وقانون گرای وثبات سیاسی،اجتماعی، نظامی واقتصادی پیش میرود ناراضی باشند زیرا به هرمیزان که افغانستان با ثبات وقانون گرای نزدیک تر شود، همان اندازه جنگ سالاران ضعیف تر واز قدرت دور تر خواهند شد بنا براین در آینده نه چندان دور مخالفت اشخاص مانند اسماعیل شدید تر وبیشتر خواهد شد.

علت اصلی این مخالفت ها توسط جنگ سالرلاران این است که اکثر این آنها درهرمقام وموقعیت اجتماعی که  باشند مقداری از وقت شان را در خیالات سالهای میگذرانند که در راس قدرت بودند زمانی نه چندان دور که مناطقی از سر زمین افغانستان تحت حاکمیت، وعده از مردم افراد بیعت کرده آنها بودند وانها عنوانهای رئیس،قومندان،ارباب، ملا، وامیرالمومین را یدک میکشیدند وهرکاری که خود صلاح میدانستند انجام میدادند وکسی هم نبود از انها بپرسد که چرا؟

بدون شک افراد مانند اسماعیل خان کم نیستند، وجالب اینجا هست که همه آنها به امید روزهای هستند که دوباره آن بروبیا را داشته باشند وبا یک اشاره بی گناهی را تیر باران، وبا یک اشاره مجرمی را آزادکنند، واگر نباشد قانون وترس حکومت(والبته نیروهای خارجی) تا حالا برای مخالفت با چنین قرار دادی تفنگ به دوش سر گردنه ای را مسدود  وعده را اعدام وزندانی میکردند.

ناگفته پیداست که که دراین راه اسماعیل خان تنها نخواهد بود ودیری نخواهد گذشت که تمامی کسانیکه منافع خود را در نا امن بودن افغانستان مییابند، چه کشورهای خارجی همسایه وغیر همسایه وچه جنگ سالاران داخلی، اعم از رئیس، ارباب، قومندان،آخوند وآیت الله، مولوی وداروغه در هرجا ومکانی که باشند وبا هر وسیله که در اختیار دارند به مخالفت با این قرارداد خواهد پرداخت، از حرف سخن عادی تا فتوای های شرعی.! زیرا منافع آنها زمانی تامین میشود که که افغانستان ثبات سیاسی اجتماعی وامنیتی نداشته باشد تا خواب های رنگین انها اشفته نشود وریشته تخیلات شان پاره نگردد.

چند روزی است که بحث ایجاد پایگاه دائمی نظامی آمریکا در افغانستان، در رسانه های اینترنتی سر زبانها هست. عده موافق وعده دیگر مخالف ایجاد پایگاه نظامی دائم آمریکا در افغانستان میباشند.

من هم مثل دیگرهموطنانم حق کوچکی دارم تا در این باره مختصری بنویسم ونوشته ام را با دوستانم در فضای مجازی به اشتراک بگذارم.

در فضای مجازی دراین مورد بحثی فروان شده است وتا آنجایکه من دیدم اکثریت مردم عادی حاضر در فضایی مجازی موافق ایجاد پایگاه نظامی "دائم" آمریکا در افغانستان میباشند.

بهتر است بدانیم که در شرایط فعلی  موافقت ومخالفت مردم تاثیری چندانی در روند ایجاد شدن ویا نشدن این پایگاه نخواهد داشت ولی اظهار نظر برای تمام مردم افغانستان آزاد ولازم میباشد وحداقل فایده اش این است که اولا" از نظرات همدیگر مطلع میشویم وثانیا"در حافظه تاریخ میماند.

قبل از مخالفت ویا موافقت بهتر است نگاه وضعیت گذشته وحال افغانستان بیندازیم تا بهتر متوجه بشویم که مخالفت مفید واست ویا موافقت.!

بدون شک هیچ کشوری وهیج شخصی دوست ندارد تحت استعمار کشور بیگانه باشد وبرای این تحت استعمار نبودن هیچ دلیلی لازم نیست زیرا خداوند همه انسانها را آزاد خلق کرده است.

دیر زمانی نمیگذرد که پدران ما با بیل وکلنگ تیشه وتبر به دفاع از کشور افغانستان به پا خیستند وسالها علیه شوروی سابق چنگیدند. بر کسی پوشیده نیست که هدف آنها جز دفاع از میهن وناموس شان چیزی دیگری نبود ودر این راه جان فشانی های فراوان کردند واز سر وجان گذشتند وشهید ومجروح شدند. وسرانجام شوروی سابق حال به هردلیلی که بود از افغانستان خارج شد ومردم مارا با یک کشور سوخته ومردمان عقده ای وبی سر سامان به امان خدا رها کردند ونتیجه اش هم این شد که اقوام مختلف به جان هم افتادند وهمدیگر را قتل عام کردند وسر انجام انچه بعد از گذشت 30 سال خانمان سوزی میراثی که به یادگار مانده هرچه باشد افتخار وسر بلندی نیست بلکه آنچه به خاطره ها سپرده شده است، گور های که دسته جمعی است، میخ های که برسر کوبیده شده است، نفرت که پایانی ندارد ، عقده ایکه خالی نمیشود، جهالتی تمامی ندارد و... .!

شکی نیست که در به وجود آمدن وضعیت کنونی مردم افغانستان و این همه بد بختی وآوارگی مردم ما، آمریکا دخالتی مستقیم داشته و دارد وهم اکنون هم  در افغانستان حضور موثر دارد وتمام امورات کشور با مشورت آنها انجام میشود وتمام اماکن حساس نظامی وغیر نظامی تحت کنترل آنها میباشد. پس آنها هست! چه ما بخواهیم وچه نخواهیم.

آمریکاقرار است که در سال 2014 افغانستان را ترک کند. تمام مردم افغانستان به محض شنیدن این خبر تنشان به لرزه می افتد وفورا" به فکر سکونت ومهاجرت به کشور خارجی می افتد وهمین امید کوچک وروزنه کم نور که بر اثر حضور نیروهای خارجی به وجود آمده از بین میرود وتبدیل به تاریکی محض میشود.

سخن کوتاه کنم. مردم جهان باید بدانند که تکلیف ملت افغانستان روشن است. آنها از هر کشور خارجی که قصد استعمار افغانستان را داشته باشند بیزار هستند سابقه تاریخی ومبارزاتی آنها گواه براین ادعای من است اما با شرایط به جود آمده طی سالهای گذشته توسط کشور های خارجی ذی دخیل در مسایل افغانستان عامل زیر باعث شده است که آنها با ایجاد پایگاه دائمی نیرو های نظامی آمریکا موافق باشند.

مردم افغانستان از وضعیت فعلی ناراضی هستند وعلت این نارضایتی کم کاری وحسن نیت نداشتن کشورهای خارجی حاضر در افغانستان میدانند وعقیده دارند که آمریکا توان این را دارد که به وضعیت موجود افغانستان سر وسامان بدهد ولی از عمد نمیخواهد این کار را بکند. علت این کار شان هم این است که با وضعیت فعلی منافع که آنها مدنظر دارند تامین نمیشود وبا بستن قرارداد رسمی که منافع دراز مدت آنها را تامین کند وضعیت افغانستان هم سر سامان خواهد یافت. بنا براین مردم  برای انتحاب دو گزینه بیشتر ندارد. گزینه اول ادامه  وضعیت فعلی وگزینه دوم بستن قرار داد با امریکا.

اگر چه مردم با درک این موضوع که بستن چنین قرار دادی برای یک کشور کار آسانی نیست ولی بین بد وبدتر باید بد را انتخاب کرد ودلیلی این انخاب هم این است که  عقیده دارند وامید وار هستند امریکا بعد از بستن قرار داد در انجام وظایفش در افغانستان کوتاهی نکند.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شرح حالی از هجرت وغربت(قسمت ششم) مهاجرین افغانستانی در ایران، 30سال حضو

اشاره:
در یکی از شبهای ششم و یا هفتم محرم همین امسال بود که بعد از سخنرانی روحانی مجلس، مجری محترم اعلام کرد که یکی از هموطنان مهاجر به علت تصادف با یک عابر پیاده در زندان است و نیازمند کمک مالی شما عزاداران حسینی میباشد تا دیه تعین شده را پرداخت کند.
بعد از اتمام مراسم آن شب از یکی از دوستان انتظامات که در داخل مسجد بود جویای احوالات این حادثه شدم. و او گفت: مگر نمیشناسی؟! پدر گل اغا سبزی فروش بود؛ پسرش تصادف کرده.! در کوچه یک بچه را زیر گرفته حالا باید چهل میلیون دیه بدهد تا از زندان آزاد بشود.

شرح ماجرا:
گل آقا شیرمستی معروف به (حمید سبزی فروش) یکی از مهاجرین از شیر مستی های ولایت هرات افغانستان است. سالها است که میشناسم. انسان درست کار و زحمت کشی است. مدت هشت سال با سه چرخه اش در کوچه پس کوچه ها سبزی میفروخت. کارش بیست بود. تمام زنان خانه دار او را میشناسند و روز ها منتظر میماند تا حمید سبزی فروش سبزی بیاورد و آنها بخرند.
علت محبوبیت حمید درست کاری وخوش اخلاقی و مردم داری او بود. کسی از او وسبزی هایش ناراضی نبود. زمانیکه سبزی پاک میشد کمترین پسمانده باقی میماند و قیمتش هم همیشه از دیگران کمتر بود. به همین علت خیلی ها چند روز منتظر میماندند تا سبزی مورد نیازشان را از او بخرند.
سالها برای حمید این طوری وبا دعای سر سفره مردم سپری شد وهمه از اویک گیله داشتند آنهم این بود که چرا سبزی کم می آورد و به تمام اهالی کوچه نمیرسد. به همین علت حمید تصمیم گرفت تا وسیله بزرگتری تهیه کند تا خلق الله از او بیشتر راضی باشد.
حمید با پول پس انداز خودش و کمی قرض قوله از دوستان و خویشاوندانش یک وانت بار خریداری کرد و زمانیکه برای اولین بار با وانتش سبزی آورد به همه اهالی کوچه رسید و همه زنان کوچه او را دعا کردند و با لب خندان به منزل رفتند.
این وضعیت چند هفته بیشتر طول نکشید و در یکی از روزها و زمانیکه حمید بعد از فروش سبزی میخواست به منزل برود اتقاقی افتاد که کاخ آرزوهایش ویران و آو را خانه خراب کرد. پسر بچه 3 ساله رفته بود زیر ماشین تا توپش را بیرون بیاورد که لاستیک عقب ماشین ازروی سرش گذشت یک چیغ ساده و بعد هم سکوت وجوی پر ازخون وتاریکی بازداشتگاه ونهایت هم زندان والی آخر... .!
حادثه تاسف بار بالا مرا وار کرد تا در این زمینه مختصر عرایض را از حال و روز هجرت وغربت خدمت خوانندگان عزیز تقدیم کنم.

مهاجرین افغانستانی و اسناد مالکیت:
مدت بیش از 30 سال است که اتباع افغانستانی در ایران زندگی میکنند و طبق قانون جمهوری اسلامی ایران هیچ یک از مهاجرین افغانستانی حق خرید اموال که نیازمند حق مالکیت باشد اعم از ملک، خانه، ماشین، موتورسیکلت، سیم کارت و غیره ... را ندارند.
با اینکه مهاجرین صریحا" از خرید اموال که در بالا ذکر شد منع شده اند؛ آیا به این منع قانونی عمل میکنند؟ متاسفانه پاسخ منفی است.!
هم اکنون مهاجرین افغانستانی مقیم ایران بسته به وضع مالی و نیازشان هم ملک خربداری شده دارند وهم انواع و اقسام وسیله نقلیه تولید داخل ایران مانند ماشین های پژو، سمند، پراید و نیسان بار و وانت بار و ماشین های سواری و موتورسیکلت و خط موبایل ثابت و اعتباری و در بعضی موارد اتوبوس و کامیون هم دیده شده است.

خرید اموال:
در اینجا سئوالی که پیش می آید این است که با وجود چنین قانونی مهاجرین افغانستانی چگونه میتوانند اموالی که نیازمند سند مالکیت است را بخرند؟
در پاسخ این سئوال این گونه میتوان گفت که تمام مهاجرین که در ایران دارای اموال ذکر شده میباشند، هیچ کدام به نام خودشان نیست.! در واقع انها پول ملک، خانه و یا هر وسیله نقلیه ای را پرداخت میکنند و از آنها استفاده نموده روزگار میگذارنند ولی قانونا" صاحب آن اموال نیستند و مجبور هستند به یکی از شهروندان ایرانی اعتماد کرده و سند اموالش را بنام او بزنند که متاسفانه در اندکی از موارد دچار مشکلاتی میشوند که تمام سرمایه شان از کف میرود.

دور زدن قانون:
همانطور که میدانید هر شخصی که وسیله ای را میراند باید دارای گواهینامه معتبر از راهنمایی و رانندگی ایران باشد و صدور گواهینامه برای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران ممنوع میباشد. در چنین وضعیتی مهاجرین که وسیله نقلیه دارند با کوچک ترین زحمت و کمترین هزینه یک گواهینامه افغانستانی برای خود تهیه میکنند که در هیچ کجای از ایران معتبر نیست و فقط برای اینکه دستی در جیبشان برود و بگویند که دارم.!
طبق قانون تمام وسایل نقیله در ایران باید دارای بیمه معتبر باشند و باز هم طبق قانون بیمه، بیمه های در نزد شرکت های بیمه معتبر است که راکب وسیله نقلیه دارای گواهینامه رانندگی باشد.
در چنین وضعیتی مهاجرین افغانستانی ( با کمک خود ایرانیها ) قانون را دور میزنند. مهاجرین در هنگام عبور از جاده های ایران و هنگام مواجه شدن با مامور راهنمایی و رانندگی با دوحالت روبرو میشوند. حالت اول راضی شدن مامور و عبور مهاجرین همراه با وسیله نقلیه شان. حالت دوم توقیف وسیله نقلیه و هدایت آن به پارکینک های مشخص شده و طی کردن مراحل قانونی که خود داستان دیگری دارد. اما مشکل زمانی جدی میشود که راکب مهاجر دچار تصادف و حادثه هنگام رانندگی که منجر به خسارت بشوند. در چنین موقعیتی اکثر رانندگان ایرانی به علت اطلاع داشتن از قانون شرکت های بیمه، اولین سئوالی که میپرسند این است که: گواهینامه دارید؟! اگر ندارید خودم یک نفر ایرانی را پیدا کنم. بیشترین تصادفات که بین یک راکب وسیله نقلیه مهاجر با وسایل نقلیه ای که راننده آن ایرانی است، رخ میدهد به این صورت ختم بخیر میشود و میگذرد و تعداد کمی از تصادفات که متاسفانه منجر به ضایعات و یا مرگ کسی میشود، آنوقت به علت عواقب بد وطولانی کسی حاضر به قبول مسئولیت آن نمیشود و این خود راننده مهاجر است که منتظر عواقب قانون گریزی خود میمانند.

مقصر کیست؟:
سئوال احمقانه است! اما بهتر است کمی به خود زحمت بدهیم و عمیق به آن فکر کنیم.
ساده لوحی است اگر فکر کنیم که مسئولان ایرانی از چنین واقعیت بی خبر باشند. زمانیکه من نویسنده در فضای مجازی از چنین واقعیتی مطلع هستم مطمئنا" مسئولان ایرانی خیلی بهتر و بیشتر از من میدانند و جالب این است که مسئولان قضایی ایران همیشه گیله دارند که پرونده های قضایی مهاجرین افغانستانی، وقت زیادی را به خود اختصاص داده و هزینه ای مضاعفی بر دولت ایران تحمیل میکنند.
به درستی مشخص نیست که چند درصد از مهاجرین افغانستانی مقیم ایران دارای وسیله نقلیه میباشند. ولی آنچه مشاهده میشود تعداد قابل توجهی از این مهاجرین دارای وسیله نقلیه که عمدتا" باری، مانند نیسان بار و وانت بار میباشد هستند که به صورت روزمره با انها کار میکنند و خرج مخارج زندگی شان را تامین میکنند که بخشی از انرا سالیانه به خود دولت تحت عناوین مختلف پرداخت میکنند.
با تمام این تفاسیر و با توجه به اینکه استفاده از وسایل نقیله توسط مهاجرین غیر قانونی هست، و مهاجرین با اطلاع از اینکه رانندگی بدون گواهینامه چه عواقبی را به دنبال دارد باز هم پشت فرمان می نشینند و رانندگی میکنند و تعداد هم به سرنوشت گل آقا سبزی فروش دچار میشوند که هم زندگی خودش تباه میشود و هم به به زندگی یک انسان پایان داده و خانواده را داغ دار کرده و هزینه های سنگینی را روی دوش دولت ایران میگذارد.
طبق قانون هرکسی خلاف کند باید تاوانش را پس بدهد. مانند گل آقا سبزی فروش. اما در اینجا بر اثر احساسات و عواطف انسانی و به طور طبیعی همه نگاه ها متوجه گل اقا و خلافی که مرتکب شده است میشود و در هیچ دادگاهی و هیچ قانونی نمیشود از اشتباه او دفاع کرد و او به سزای عمل خود خواهد رسید. اما یک نکته را نباید فراموش کرد آن وظیفه است که دولت(میزبان) به عهده دارد.

فرزند خوب فرزند بد!:
آمار غیر رسمی میگوید در حال حاضر حدود پنج میلیون مهاجر افغانستانی در ایران ساکن هستند و دولت ایران چه بخواهد چه نخواهد چه خوشش بیاید چه بدش بیاید این تعداد سالها است که در ایران حضور دارند و در طی این سالیان
هرچه گفتند نیائید آمدیم!
گفتند نمانید ماندیم!
گفتند کار نکنید کار کردیم!
گفتند حق ازدواج با دختران ایرانی ندارید گوش نکردیم و داماد ایرانی ها شدیم
گفتند ملک نخرید خریدیم
گفتند وسیله نقلیه نخرید و رانندگی نکنید باز هم گوش ندادیم،
و صد ها مانع قانونی و غیر قانونی را ایجاد کردند اما نتیجه چیزی که هدف دولتهای گذشته ایران و دولت فعلی بوده هست تامین نکرده است.
هم اکنون بعد از گذشت بیش از 30 سال دولت محمود احمدی نژاد به این نتیجه رسیده است که سیاست فرزند خوب و فرزند بد را اجرا کند. احتمالا عده بر نگارنده خورده خواهد گرفت که این چه حرفی است؟ دولت ایران هیچ وقت برای مهاجرین حالت پدر سر پرست را نداشته که حالا مهربان باشد و یا نباشد. اما من شدیدا" عقیده دارم که ما مهاجرین در هرحالتی که باشیم چه مجاز و یا غیر مجاز، در خاک ایران و تحت حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی میکنیم و در این کشور کار و فعالیت میکنیم و اگر منصفانه قضاوت بشود هم نفع ما به ایران میرسد و هم ضرر زیان ما.
در 30سال گذشته اگر یک مهاجر افغانستانی یک اجری را روی هم گذاشته باشد نفع آن مال ایران بوده و اگر دست به کوچک ترین خراب کاری زده باشد باز هم ضررش به ایران رسیده است. اما متاسفانه در ایران و طی این 30سال گذشته جنبه های منفی قضیه بیشتر دیده وشنیده شده است. به عنوان مثال اگر یک مهاجری خلاف کند با او مانند یک مجرم به تمام معنی رفتار میشود مانند گل آقا سبزی فروش ولی اگر در گوشه دیگری از ایران مهاجری یک عمل انسانی انجام دهد مانند خانم معلم فداکار مقیم مشهد، متاسفانه بنا بر مصلحت های اصلا" دیده و شنیده نمیشود. این واقعیت محض است حال اندیشه و فکر افراطی و ناسیونالستی به ما اجازه ندهد واقعیت را ببینیم یک مسئله جداگانه است.

حضور نامرئی:
ما مهاجرین افغانستانی طی این 30 سال گذشته از بی قانونی رنج میبریم. از اینکه هیچ قانونی مشخصی برای ما وجود ندارد مجبور هستیم در برخی موارد با کمک خود ایرانی ها قانون های موجود را که برای ما نوشته نشده است را دور بزنیم.!
ما مهاجرین 30 سال است که در ایران حضور داریم و در تمام لایه های اجتماعی ایران، از دور ترین روستاهای ایران و شغل چوپانی تا مراکز شهر ها و استانهای مانند تهران بزرگ مشغول انواع و اقسام کارها هستیم.
مهاجرین هم اکنون کار گاه های تولیدی لباس، کیف و کفش، نجاری، مکانیکی، پلاستیک، سنگبری، تراشکاری صنعتی و دفاتر نقشه کشی راه و ساختمان را به راحتی و بدون مشکل مدیریت میکنند و در بخش فروش اجناس به اصطلاح مغازه داری، به انواع و اقسام کار مشغول هستند. در بخش خدمات از کارگری ساده سر میدان تا بنایی، سنگ و کاشی کاری، کچ کاری، و معماری ساختمانهای چندین طبقه و... غیره مشغول هستیم.
ما در تمام نقات ایران هستیم. شرق، غرب، شمال، جنوب. در صحرا در خانه توی خیابان توی ماشین توی مترو توی برج های به بلندی برج میلاد و خلاصه همه جا هستیم ولی هرگز دیده نمیشویم.! هستیم، نفس میکشیم، کار میکنیم، زحمت میکشیم ولی دیده نمیشیوم.! چرا؟ چونکه بعد از گذشت 30 سال هنوز هیچ قانونی در مورد ما مهاجرین افغانستانی وجود ندارد.!
در تمام نقاط و مشاغل که در بالا ذکر شد حضور داریم، مدیر و مالک آن شغل هستیم ولی سند وجواز هیچ کدام بنام ما نیست.! این یعنی حضور نامرئی! یعنی دور زدن قانون یعنی عبور از محدودیت، یعنی شکستن حصار های تنگ نظری و بی مسئولیتی، این یعنی حضور دائم و مستمر 30ساله.
و حالا در آستانه دهه چهارم زندگی در غربت شدیم فرزندان بد یک خانواده بزرگ! حالا مالیات و عوارض سالیانه پرداخت میکنیم ، دیگر نان از جیب دولت نمیخوریم، سر بار دولت نیستیم و دولت اقای احمدی نژاد یک نفس راحت میکشد.

یک پشنهاد:
فکر نمیکنم بی شرمانه باشد اگر پشنهاد کنم که بعد از حضور بیش از 30سال در یک کشور دارای قوانینی مخصوص مهاجرت باشیم. قانونی برای زیستن، ماندن و از حالت نا مرئی بیرون امدن.
قانونی برای دور نزدن قانون های موجود.
قانونی برای خلاف نکردن.
قانونی برای زندان نرفتن.
قانونی برای تحمیل نشدن هزینه مضاعف بر دولت و قوه قضائیه.!
شاید پشنهاد من بی شرمانه و زیاده خواهی به نظر برسد و شاید هم خنده دار باشد شاید هم کسانی بگوبند مگر قانون در قانون میشود ایجاد کرد؟ من میگیوم بلی میشود اگر دلی بسوزد و کسی احساس مسئولیت بکند. مانند اجرای هدفمند کردن یارانه ها.
در آینده نزدیک مسئولان ایرانی دو راه بیشتر ندارند. راه اول اخراج و یا به قول خودشان طرد همه مهاجرین از ایران. راه دوم وضع قوانین مخصوص مهاجرین افغانستانی.
بنا بر شواهد موجود راه اول که منتفی است. فقط میماند راه دوم و وضع قوانین مخصوص مهاجرین. وضع هرگونه قوانین مخصوص مهاجرت هم برای مهاجرین مفید است و هم برای دولت ایران تا نه مهاجرین مجبور باشند قانون را دور بزنند و به سرنوشت گل آغا دچار شوند و نه دولت ایران هزینه های مضاعف را تحمل کند.


نظرات خوانندگان: که در شبکه اطلاع رسانی افغانستان  در پایین این مطلب نشر شده است.

>>>   ممنون جناب اقای حیدری که درد دل ما گفتی.

>>>   سلام تشکر می کنم از جناب آقای حیدری افغانی مقیم ایران

>>>   جناب حیدری دست مریزاد
خیلی عالی بود
کامل و جامع و بدون نقص همراه با درد دل های یک مهاجر
اما لازم بود رد کنار خوبی هایی که ایران نسبت به ما مهاجرین رواداشته نیز سخنی می گفتی
سمانه از مشهد

>>>   نویسنده محترم از اطلاعات ناقص در موضوع مزبور برخودار است و در نتیجه نتایخ به دست آمده از نوشتار مذکور نادرست است. ص

>>>   از این پشنهاد به طور کلی پشتبانی می کنم. امیدوارم که قانونی متین و غیر افراطی که در شان یک کشور اسلامی باشد. مدون گردد. مسولین ایرانی یک واقعیت انکار ناپذیر را قبول کنند. که مهاجرت یک پدیده جهانی است. همه کشور جهان دارای قانون مشخص مهاجرت هست. از لوازم حکومت داری است.
فرهاد.

>>>   با تشکر از مسئولین دلسوز سایت. لطفا به طور کارشناسی با این مسئله برخورد کند شاید که مثر واقع شود

>>>   دوست محترم آقای حیدری مطالب خوبی مرقوم فرموده ای واقعا قضاوت شما واقع بینانه بود، من فکرمی کنم اگرمطالب را از زبان خودتان(ایرانی)بیان میکردید باز هم مامی پذیرفتیم.
شهاب

>>>   دستشمادرد نکند اغای

>>>   حیدری جان سلام دستت دردنکنه خوب گفتی واقعاازدل ماگفتی اما...کوگوش شنوا؟؟؟ کریمی ازمشهد

>>>   سلام بر همگی . جمله بندی ها همه ایرانی شده

>>>   متاسفم جناب حیدری با این مقاله نوشتنت ؟
معلوم نیست اخرش دلت به حال گل اقای سبزی فروش می سوزد یا دلت به حال دولت ایران !!
فکرنمی کنی اگریکی ازمقامات ایرانی قضایی درایران نوشته ات را بخوانند چه دردسری تازه وچه فکرتازه ای برای درتنگنا قرارد دادن بیشتر مهاجرین خواهند ریخت.
همه ی چیزهایی که تو نوشته ای نه فقط درکشورایران بلکه درتمام کشورهای عربی اکثرا چنین قانونی هست که طرف حق خرید زمین ندارند.چون می ترسند بلایی که سرفلسطین امد سراین کشورها بیاید چطور فلسطینی ها کشورشان را ازدست دادند دراصل همین مهاجرین یهودی بود که خانه خریدند به نام خود وصاحب شدند ماندگارشدند ونسلشان زیاد شدوکم کم خودشان را قیم دانستند...هرکسی که صاحب خاک باشد ازچنین مساله ای وفرجامی می ترسد.
تمام چیزهایی که تونوشته ای همه اش را خودمان ما مها جرین ازبربودیم ولی به رو نمی اوردیم.بله ماشین دارند خانه دارند درمغازه با ایرانی شریک هستند ومطمئن باش وخیالت تخت وتو نگران نباش افغان هیچ وقت درخرید خانه باکسی که سرش کلاه بگذارد وبخواهد ازپشت بهش خنجربزند استفاده نمی کند وحتما ادم مطمئنی پیدا می کند.
اما برادر افغان من برایمان با نوشتن این مقاله دردسرتازه ای خواهی ساخت ای کاش مقامات ایران این نوشته را نبینند..مشکل گل اغاهم فقط مشکل اونیست برای خیلی ازمهاجرین پیش امده است ..اما واقعیت را هم بگو...برادرافغان من .مثلا پسردایی من که هیجده سالش بود زیرتریلی رفت ..فکرمی کنی قانون ایران گذشت کردخیرتاریال اخرش را ازمردک ایرانی که صاحب تریلی بود وخواب رفته بود گرفت ... دایی من هم باپول خون پسرجوانش متاسفانه البته ) یک خانه سه طبقه ای باتمام امکانات البته درقسمت پایین شهر خرید.حالا یک طبقه خودش یک طبقه پسرش یکی را هم داده مستاجر...الحمدلله وضعش خوب شده است ..یادراصفهان همین اخیرا مردافغانی کشته شد به ناحق توسط سرکارگرش..وقتی این سرکارگرایرانی دستگیرشدوزن به توصیه ی فامیلش ازخونش شوهرش گذشت کرد اما دولت ایران علاوه برگرفتن خون شوهر زن به مردتکلیف کرد که باید هزینه ی جهیزیه دودختر مرد را که سیزده وشانزده ساله بودند راهم حساب کند وبه حساب دخترها بریزد!!! خب این چنین مسائل واقعی هم درایران هست .ازحق نگذر ونان ما را وارامش ما را بااین مقاله نوشتنت آجر نکن...
محمد صالح

>>>   باتشکرازبرادرحیدری به مددت 30سال دوری ازوطن ویران شده بسیار سخت است حالا که درایران جای ذندگی نمانده راهی اروپا هم سخت امید به وطن هم که نیست یعنی که دولت مردان ما ضعیف است..........رضائ

>>>   سلام به تمام هم وطنانم که امروز دور از وطن و کاشانه شان به سر می برد.
واقعآ جای تآسف استو دولت محترم شاید از اتفاقات که درین اواخر بالا ی مهاجرین اتفاق افتاده خبر نداشته باشد چه مانده که ماتوقع همکاری از دولت داشته باشیم.
من که منحیث یک دانش جو فعلآدور از وطنم هستم و مشغول فراگری علوم در روسیه هستم و تلخی ها دور از وطن بودن را چشیده ام (به این نتیجه رسیده ام که دولت محترم ما هیچ گاه درد مارا مدارا نمی کند )چرا که ان ها مصروف به کار های شخصی شان وبه فکر معاملات شان است آن ها حالا هیچ فرصت ندارد که صدای مارا بشنود
اسحق "دانشگ از ولایت با میان ولسوالی یکه ولنگ
دانش جو در روسیه

>>>   خیلی ممنون جناب اقای احسان حیدری که حرف های چندین ساله مردم مهاجر افغانی مارا بطورکامل وجامع گفتی خداکند که این حرف ها را درجای که بایدشینیده بشود بشنود
پیمان ازاصفهان

>>>   ای کاش این حرفها رو هم یکی از اعضای دولت وشخص آقای رئیس جمهور هم می خواندند.
Sam

>>>   آقای حیدری!
بسیار تشکر از این نوشته تان و خرسند از این هستم که این مقاله بوسیله شما نگارش یافته! جای خوشی اینجاست که یکی مثل شما پیدا شد تا اندکی از دردهای ما را بیان نماید تشکر از شما
سحر

>>>   سلام به همه
بیایید از یک واقعیت نگذریم
اینکه ما در ایران از هر کشور دیگری راحت تر زندگی کردیم هرچند دلهره و استرس همیشه در ما وجود داشت اما همه ان کارهایی که ممنوع هم شده بود داشتیم و انجام دادیم و کمتر خسارت پرداختیم
فراز و نشیب های رفتاری در باره ما زیاد بود اما جای اانصاف نیست که بگوییم عملکرد همه ما ها در ایران خوب بوده است
نمونه های زیادی داریم از جنایات و غیره
اما ما بهترین زندگی ها را هم در ایران برای خود فراهم کردیم و از نظر فرهنگی که تاحدی از جامعه ایران پایین تر و عقب مانده تر نگه داشته شده بودیم پیشرفت کردیم
هرچی بود از دیگر جاها بهتر بود
فرزانه دانشجو در تهران

>>>   واقعا شما افغانها بسیار مردم بی چشم و روی هستید ما که سالهاست به دولت خود میگویم این برادران که خودشان در کشور خود با همدیگر سازگار نیستند به چه علت باید در خاک ایران موفت بخورند و بگردند شما اگر اجر روی اجر گذاشتید پول ان را گرفته اید این یک واقعیت است که شما اگر ادم شدید در ایران شدید و گرنه در پاکستان جزء تروریست و در عربستان جزء وهابی انتحاری و در کشورهای غربی جزء جیرخور چه شدید ؟ حال برای ما شاخ در اوردید و دستور میدهید ما اگر اراده کنیم شما در ظرف یک هفته چنان بیرون بریزیم که گوئی از اول نبودید
سعید از کشور همیشه سرفراز ایران

>>>   کاملن درست است ...
تشکر از شما

>>>   خدمت سعید از کشور ایران
اگر شما می دانستید که دومین منبع درآمد کشور شما بعد از نفت ،مهاجرین افغانی است به کشور خود حق می دادید که هم چنان پذیرای مهاجرین باشد علاوه بر این اگر مهاجرین این سپر بلای شما نبودند تا حالا پرونده ایران همچون پرونده آلمان های نژاد پرست بسته می شد شما و دیگر اتباع ایرانی فکر می کنید که ایران دلش به حال افغانهای مهاجر می سوزد که تا حالا افغان ها را نگه داشته اند و اجازه خروج ایشان به کشور ثالث را نمی دهند و .....می کنند
محمود از مشهد

>>>   نویسنده عزبز! همه بدی گفتی خوبی هم میگفتی.دردنیا ایران بیشترین مهاجر افغان را در خودش جای داده اگر بدترین نقطه دنیا بود پس چرا اینجا ماندیم مگر مارو به زور نگه داشتند؟ چرا به تاجیکستان و ترکمنستان و دیگر همسایه ها بیشتر از ایران نرفتیم؟جواب همه سوالات اینست که هیچ کجا مثل ایران برامون راحت نبود به نسبت بقیه جاها(من منکر سختیها نیستم)قبول کن هیچجا مثل ایران نبود انصاف داشته باش.
عسل از تهران

>>>   ما افتخار میکنیم که در ایران مهاجر شدیم چون لا اقل به مااین را یاد نداد که کشتن انسان ازروی قصد وآگاهی ثواب دارد در حالی که پاکستان وعربستان سایر هم وطنان مارا پول میدهد که برو محض رضای خدا جاده را منفجر کن واگر بیگناهی هم کشته شد اشکال ندارد چون آمریکاییها از آن جاده تردد میکند در حالی که آمریکا تمام بهانه اش خراب کاری شما است وبه خاطر وجود نا میمون شما طالبان وهابی مهاجر شده در سر زمین اسلامی عربستان است
صفدری از مشهد

>>>   کسانی که خود را ایرانی معرفی کرده اند لهجه گفتاریشان اصلا به ایرانی ها نمیخورد!!!

>>>   تشکر از دست اندرکاران afghanpaper
تشکر از احسان جان حیدری که درد دل مهاجران افقان مقیم ایران را نوشته است

>>>   برادر گرامی اقای حیدری با سلام،
مایلم در مورد چند نکته در مقاله شما اظهار نظر کنم:بر اساس اخرین امار گیری از افغان های مقیم ایران در حدود یک میلیون از ان ها به صورت قانونی و بقیه به صورت غیر قانونی در اینجا اقامت دارند.حالا کمی به گذشته برمیگردیم.
همه ما اطلاع داریم که مهاجرت گسترده افغان ها به ایران با انجام کودتای هفت ثور و سایر وقایع سیاسی بعد از ان در افغانستان اغاز شد و ایران زمانی با سیل این مهاجرت ها روبرو شد که عراق به ایران حمله کرده بود و تمام امکانات کشور می بایست برای دفع حمله متجاوزین به کار گرفته شود.از ان زمان مدت زیادی گذشته و ایران هنوز هم با مهاجرت افغان ها روبروست که این بار دیگر برای یافتن کار می ایند.نوشته اید هر چه به ما گفتند نیایید امدیم-همین نکته اصلی است.وقتی کشور میزبان بهر دلیل مایل به پذیزش اتباع خارجی یک کشور نیست ایا مهمان ناخوانده نمی داند که با مشکل روبرو میشود؟علاوه بر این به تفاوت های فرهنگی نیز توجه کنیدکه من برای نمونه سه نمونه مهم از ان ها را ذکر میکنم:
ایرانیان بسته به شهر های مختلف و سایر عوامل اجتماعی،فرهنگی از یک تا سه فرزند دارند در حالی که تعداد فرزندان افغان ها بسیار بیش از این است.افغان ها معمولا دید بسار محدودتری نسبت به زنان دارند و احساس مرد سالاری در ان ها خیلی بیشتر از مردان ایرانی است.در حالی قسمت اعظم مهاجرین بی سواد هستند و تعداد زیادی از ان ها از مناطق روستایی می ایند جمعیت شهرنشین ایران بیش از روستا نشین ومیزان با سوادی در میان ان ها بر اساس اخرین سر شماری در سال 1385 برای مردان در حدود 89 در صد وبرای زنان 80 در صد است.
نوشته اید به ما گفتند داماد ایرانی ها نشوید و ما شدیم.اری،همین بی توجهی نیز مشکلات زیادی برای ما بوجود اورد.تعدادی از افغان ها فقط برای این که بتوانند در ایران بمانند ازدواج کردند اما مسئولیت های ازدواج خود را نپذیرفتند وخانواده هایی تشکیل دادند با فرزندان بسیار،فقیر ومحروم و زنانی زجر دیده زیرا همان طور که قبلا گفتم تفاوت های فرهنگی بسیار است.
برادر عزیز،در کجای دنیا یک کشور مسئولیت دارد چند میلیون مهاجر غیر قانونی را درست مثل شهر وندان خود بپذیرد؟ایا کدام کشور دیگری میپذیرد که چند میلیون نفر فقط از مرز عبور کرده و حتی تعداد زیادی از ان ها هیچ گونه اوراق شناسایی با خود نداشته باشند؟درتمام کشور های دنیا مهاجرت اصول و ضوابطی داردو مهاجر باید از شرایط تعیین شده توسط ان کشور بر خوردار باشد.از نظر تحصیلات ،سن ،سلامتی و تخصص وسایر شرایط دیگر.همچنین فراموش نکنید که تعداد زیادی از مهاجرین غیر قانونی و فرزندانشان در ایران به کار هایی از قبیل:فروش فال حافظ،جمع کردن اشیائ پلاستیکی کهنه ونان خشک می پردازند که در اقتصاد کشور ثمری ندارد.
از نظر بهداشتی نیز بعضی مهاجرین مریض نیز مشکلاتی را به بار اورده اند حالا به همه این ها بعضی کار های خلاف ونادرست را نیز از طرف افغان ها اضافه کنید.من فکر می کنم افغان ها باید ان قدر واقع بین باشند که تشخیص دهند ایران ان قدر ها هم که می گویند برای ان ها بدنبوده است.اگر قرار باشد مهاجر غیر قانونی همان حقوق مهاجر قانونی را داشته باشد پس دیگر چه تفاوتی میان ان هاست؟بنابراین فکر میکنم اگر تجدید نظری در مورد وضعیت مهاجرین صورت گیرد باید در مورد ان عده از افغان هایی باشد که با صورت قانونی و با اوراق شناسایی معتبر به ایران امده باشند و ایران نیز به و جودشان احتیاج داشته باشد
در پایان از نشریه افغان پیپر تشکر میکنم که این فرصت را فراهم میسازد تا برخی مسایل مطرح شده وبرداشت های نادرست از طریق اظهار نظر ها و بحث میان خوانندگان برطرف شود و ایرانیان و افغان ها بتوانند با نظر های یک دیگر اشنا شوند هر چند بعضی اوقات از هر دو طرف حر ف های ناراحت و تلخی گفته می شود.
ناهید از تهران

>>>   منم موافقم کسی که خودشو ایرانی جا زده(سعید بی ....)اصلا سبک نگارشش بخصوص غلطهای املاییش ایرانی نیست.کافی یکبار با دقت بخونید و با لهجه ایرانی در ذهنتون مقایسه کنید

>>>   برادر های عزیز افغان مقیم دولت اسلامی ایران!
میدانیم که زنده گی در مملکت دیگر خیلی مشکل و حقوق مهاجرین خیلی زیر پا میشود ولی شما عزیزان ما برای خود اجازه بد گویی و نا شکری را نکنید.
در صورتیکه از بعضی قانون مهاجرین در ایران صدمه میبینید پس یکجا شود و نظر به قانون ایران با روشنفکران ایرانی و حقوق دانان ایران ضد بی عدالتی ها مبارزه کنید نه اینکه بد گویی کرده برادر هم فرهنگ و هم دین ما را از همه افغانها خفه بسازید.

>>>   سلام ناهیدجان ازتهران شما نوشته اید که درکجادنیا دیده ایدکه یگ کشور مسئولیت چند میلیون مهاجر غیرقانونی رادرست مثل شهروندان خود بپذیرد؟ ایا ایران این کاررا کرده ؟ ایا ایران با مهاجرینی که قانونی درایران زندگی می کند چه کرده اند ؟ هر6 ماه مبلغ هنگفتی راوزارت خارجه ایران به جیب میزند به بهانه تعویض کارت شناسائی که حتی نمیشود بااین کارت یگ سیم کارت ایرانسل که قیمت ان 5000 هزارتومان است خرید. وهمچنین نوشته اید که اگرقرارباشد مهاجر غیرقانونی همان حقوق مهاجر قانونی راداشته باشد من نمیدانم این حقوق که شما ازش اسم می برید چه حقوقی است ؟ که ماازان بی خبریم اگرحقوق مهاجرین قانونی همان کارت باشد ای کاش همان کارت را اصلانمیداشتیم والسلام
عبدالستار پیمان

>>>   سلام- ناهید خانوم اگر افغانها در شبکه جمع آوری زباله تهران نباشند, تهران تنها دوروزه به گند کشیده میشود. 2 سال قبل با اخراج گسترده افغانها این امر مشاهده شد.
اگر افغانها نبودند نیمی از بازار تهران بیکار می ماندند.
بسیاری از تجار خارجی در ایران افغانها هستند.
80 درصد از قصابان تهران در کشتارگاه ها افغان هستند.
پروژ نطنز را یک فرد افغان اداره می کند و هزاران سود دیگر برای دولت ایران.
چه خوب بود که دولت ایران افغانها از ابتدا به صورت قانونی به رسمیت می شناخت نه اینکه ....
با تشکر و عذر خواهی از همگان- رضا از تهران-

>>>   رضاجان از تهران لطفا شایعه پراکنی نکن !پروژه نطنز ایران رو یک افغانی اداره کند!!!!!!! من و تو که هموطنامونو خوب میشناسیم این حرف رو نزن چون مرغ پخته خندش میگیره و جلوی ایرانیا رسوا میشیم.اخه به عقلت رجوع کن امریکا همیشه میخواد دستاوردهای فنی ایرانو وارداتی نشون بده تا منکر پیشرفت ایران بشه اونوقت یک افغانی (خارجی) سر یکی از عظیمترین پروژه های ایران باشه امریکا سکوت کنه؟!! در ضمن تا حدی با نظر ناهید موافقم اگه تعداد مهاجران غیر قانونی 4برابر ما مجازها نبود ایران مطمئنا بچشم مزاحم بما نگا نمیکرد یعنی همه تقصیرا گردن این غیر مجازها با وحشیگریهاشونه

>>>   اقای حیدری دست تان دردنکند که مشکلات مهاجرین رابیان کردی ماازدولت ایران توقع این رانداریم که خانه میلک وماشین بنام مابکند حداقل افغانهای که ماشین داردبرای شان گواهینامه رانندگی صادرکند تامجبورنباشد قانون رادوربزند من خودم ماشین دارم دراستان کرمان زندگی میکنم دریک شهرستان که فاصله تامرکزاستان حدود 2ساعت میباشد یکباربه همراخانواده بدون ماشین به کرمان رفتم ازاین طرف چون شهرستان کوچک است همه همدیگر رامیشناسد براحتی بلیت اتوبوس گرفتیم موقع برگشت توتیرمینال بلیت بما ندادندگفتم من کاردشناسای دارم درجواب گفت کاردکه هیچی اگرپاسپورت تجارت هم داشته باشی بلیت نمیدم چون افغانی هستی بعدازتیرمینال اتوبوسها امدم ایستگاه ماشین های سواری انجاهم همین برخوردراباماکردند فقط یکسری بدون ماشین به کرمان رفتم راهی که دوساعت هست ماشش ساعت تورابودیم باماشینهای شخصی توی هر مسیر1ساعت الاف ماشین بودیم روزگارم سیا شد تابرگشتم هالا چون تمام مشکلات مان به مرکز استان مربوط میشه مامجبور هستیم این مسیررابرویم هالا اگردولت ایران لطف برای ما گواهینامه رانندگی صادرکند هم مشکلات ماحل میشود هم مشکلات دولت ایران چون دیگرما ازدست پلیس فرار نمیکنیم وپای خدای ناخواسته تصادف یاهرمشکیل که باشد وامیستیم وجواب گوی قانون هستیم ودیگرقانون راهم دورنمیزنیم ودیگر مشکیل برای کس ایجاد نمیشود
مهاجر افغانی ازکرمان

>>>   من این مطلب را در پاسخ به اقایان عبدالستار پیمان و رضا که ایراداتی به اظهار نظر من داشتند می نویسم:اقای حیدری در مقاله خود در باره مهاجرین افغان به طور کلی نوشته بودند وبه نظر می رسید حقوقی را که برای مها جرین افغان می خواهند برای کلیه ان ها طالب هستند چه قانونی وچه غیر قانونی.به همین دلیل من این این سوال را مطرح کردم که:در کجای دنیا یک کشور مسئولیت دارد چند میلیون مهاجر غیر قانونی را..........؟یعنی به ان ها هم حقوقی مانند خرید مسکن،داشتن حساب بانکی و بیمه درمانی بدهند.وهنگامی که در انتهای اظهار نظر خود نوشتم :بنابراین فکر میکنم اگر تجدید نظر ی هم صورت بگیردباید در مورد ان عده ای باشد که مهاجر قانونی هستندو ایران به وجودشان احتیاج دارد ،در واقع بدین معناست که قبول دارم افغان ها به پیشبرد تعدادی از فعالیت های اقتصادی در ایران کمک می کنند.این نکته را نیز یاد اوری می کنم چون تا کنون امارهای کاملی در مورد فعالیت افغان ها در ایران منتشر نشده امارهای غیر رسمی شاید کمی اغراق امیز باشد.علاوه بر این اگر قرار باشد ایران به کلیه مهاجرین اعم از قانونی و غیر قانونی حقوقی یکسان بدهد ایا همین خود انگیزه ای قوی برای مهاجرت های بیشتر نخواهد بود؟در پایان مایلم به خوانندگان افغان بگویم که من خود علاقمند به مسایل افغانستان هستم و تا حدودی در باره تاریخ و فرهنگ افغانستان اطلاعاتی دارم واز غم و رنج های انان در سالهای جنگ و بحران های سیاسی بی اطلاع نیستم و میدانم مهاجر دور از وطن در هر کجای دنیا از دوری از خاک خود غمگین است وحتی از کوچکترین بی مهری ممکن است دل شکسته گردد.به قول شاعر:
در شکست جام دل هیچ احتیاج سنگ نیست
این شقایق را نگاهی سرد پر پر میکند
ناهید

>>>   سلام برادر رضا،"پروژه نطنز ایران رو یک افغانی اداره می کنه" دیگه از اون حرف هاست، این رو از کجا آوردید، آخه برادر من، کدوم کشور میاد مهمترین سایت کشور خودش اون هم از نوع هسته ایش رو به یک خارجی واگذار کنه، مگه خود ایرانی ها مردند، کشوری که فراوان دانشمند هسته ای داره،
برادر من، این رو برای محض اطلاع ات می گم، ایران جوان های نخبه زیاد داره و هر سال در المپیادهای جهانی ایرانی ها جرو نفرات برتر (اول تا دهم) هستند.
یک چیز دیگه،؛ شنیده بودیم برخی کشورها به خاطر نداشتن افراد و مشاهیر ،، دانشمندان بزرگ ایرانی را از خودشون می دونند ولی دیگه پروژه نطنز از اون حرف ها بود.

>>>   شعری از محمد کاظم کاظمی- شاعر افغان
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌++
پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت++
‌طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد++
و سفره‌ای که تهی بود، بسته خواهد شد++
و در حوالی شبهای عید، همسایه‌!++
صدای گریه نخواهی شنید، همسایه‌!++
همان غریبه که قلک نداشت‌، خواهد رفت++
‌و کودکی که عروسک نداشت‌، خواهد رفت‌++
***
منم تمام افق را به رنج گردیده‌،++
منم که هر که مرا دیده‌، در گذر دیده++
‌منم که نانی اگر داشتم‌، ز آجر بود++
و سفره‌ام ـ که نبود ـ از گرسنگی پر بود++
به هرچه آینه‌، تصویری از شکست من است‌++
به سنگ ‌سنگ بناها، نشان دست من است++
‌ اگر به لطف و اگر قهر، می‌شناسندم‌++
تمام مردم این شهر، می‌شناسندم++
‌ من ایستادم‌، اگر پشت آسمان خم شد++
نماز خواندم‌، اگر دهر ابن‌ملجم شد++
***
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد++
و سفره‌ام که تهی بود، بسته خواهد شد++
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌++
پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت‌++
***
چگونه باز نگردم‌، که سنگرم آنجاست‌++
چگونه‌؟ آه‌، مزار برادرم آنجاست‌++
چگونه باز نگردم که مسجد و محراب‌++
و تیغ‌، منتظر بوسه بر سرم آنجاست++
‌ اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود++
قیام‌بستن و الله اکبرم آنجاست‌++
شکسته‌بالی‌ام اینجا شکست طاقت نیست++
‌کرانه‌ای که در آن خوب می‌پرم‌، آنجاست++
‌ مگیر خرده که یک پا و یک عصا دارم‌++
مگیر خرده‌، که آن پای دیگرم آنجاست‌++
***
شکسته می‌گذرم امشب از کنار شما++
و شرمسارم از الطاف بی‌شمار شما++
من از سکوت شب سردتان خبر دارم‌++
شهید داده‌ام‌، از دردتان خبر دارم‌++
تو هم به‌سان من از یک ستاره سر دیدی++‌
پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی‌++
تویی که کوچه غربت سپرده‌ای با من‌++
و نعش سوخته بر شانه برده‌ای با من++
‌تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم++
‌تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم‌++
***
اگرچه مزرع ما دانه‌های جو هم داشت++
‌و چند بته مستوجب درو هم داشت++
‌اگرچه تلخ شد آرامش همیشه تان++
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه تان‌++
اگرچه متهم جرم مستند بودم‌++
اگرچه لایق سنگینی لحد بودم++
‌ دم سفر مپسندید ناامید مرا++
ولو دروغ‌، عزیزان‌! بهل کنید مرا++
تمام آنچه ندارم‌، نهاده خواهم رفت‌++
پیاده آمده‌بودم‌، پیاده خواهم رفت++
‌ به این امام قسم‌، چیز دیگری نبرم‌++
به‌جز غبار حرم‌، چیز دیگری نبرم‌++
خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان‌++
و مستجاب شود باقی دعاهاتان++
‌ همیشه قلک فرزندهایتان پر باد++
و نان دشمنتان ـ هر که هست ـ آجر باد++

>>>   فارغ از هرگونه برداشت شخصی و انتفاع سیاسی و قومی میان ملت ایران و افغانستان در این مقاله جای چند اشکال وجود دارد:
1. قوانین اکثر کشورهای جهان و همه کشورهای منطقه (که به لحاظ فرهنگی، حقوقی و سیاسی در شرایط تقریبا یکسانی قراردارد) بر این منوال است که حقوق شهروندان و متبعین خود را در اهم درجه قرار داده و رعایت کنند. بنابراین خرید ملک، سرمایه گذاری، خرید ماشین و ... توسط اتباع خارجی تابع قوانین خاص هر کشوری است. گرچه در ایران نیز بخشهای جذب سرمایه گذاری و صدور مجوزهای اقامت و خرید ملک و مستقلات و ... عهده دار این امر می باشند و شخص محترم نویسنده کافیست با مراجعه به بخش اقتصادی یکی از نمایندگیهای ایران در افغانستان صحت و سقم موضوع را جویا شود. برای نمونه یکی از تجار افغانی 51 درصد سهام کارخانه فرش .... در یزد و کاشان را دارا بوده و در این میان و برای تشویق سایر سرمایه گذاران، دولت ایران علاوه بر صدور مجوز اقامت ده ساله، سایر مجوزهای مورد درخواست این تاجر محترم افغان را نیز صبت و صادر کرده است.
2. حضور نامرئی اتباع و مهاجرین محترم افغانستان در ایران مربوط به دوره آقای احمدی نژاد نیست که حالا از آن یاد شود بلکه مربوط به سی سال گذشته است. گذشته ای که همه زورمداران افغان بر سر تصاحب قدرت و حاکمیت با هم جنگیدند و افغانستان آباد و در حال پیشرفت آن زمان را به بیغوله ای خاک آلود تبدیل کردند که نتیجه آن تسلط کشورهای بیگانه بر مردم و پدیدار شدن چهره کریه و زشت فقر، کشته شدن زنان و بچه های بیگناه، تجاوز آشکار به خانه و ناموس افغانهای باغیرت شده است. در این میان، ایران نه مانند سایر کشورهای همسایه که در نزدیک مرز خود با ایجاد کمپ، آبروی برادران افغان خود را پیمال کردند، بلکه با احترام و عزت طی سی سال از ایشان پذیرایی کرده و آنانرا همچون مهاجرین صدر اسلام بر سر سفره های خود نشاندند. که البته حضور این برادران در ایران دوامدار بوده در حالیکه در کشور همسایه، آنان را اخراج می کنند.
3. ضمن اذعان و موافقت با نویسنده محترم در خصوص انتفاع هر دو طرف مردم ایران و مهاجرین محترم افغانستان، چگونه از شواهد پیداست که دولت ایران دو راه بیشتر برای رفنار با مهاجرین و اتباع محترم افغانی ندارد؟؟؟ چرا گزینه اول مطرح شده توسط نویسنده محترم مردود دانسته شده است؟ اگر قرار باشد همه مردم افغانستان پس از بازگشت شرایط تقریبا امن و بازسازی افغانستان، هنوز از سایر کشورهای به افعانستان بازنگردند، پس چه کسی میخواهد کشورشان را آباد کند؟؟؟ نکند قرار است افعانهای محترم همه از کشور بگریزند و جای آنها، بیگانگان غربی کشور افغانستان را اداره و بازسازی کنند؟؟!
در پایان، نظر نویسنده و دست اندرکاران محترم پایگاه اطلاع رسانی افغانستان را به این آیه شریفه معطوف میدارد که:
« ان ا... لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ».
با تشکر. سلمان از ایران.

>>>   ماتصدیق رانندگی میخواهیم این خیلی برایمامهیم است

>>>   امیدوارم دوستان واقع بینانه و دورازتعصبات و براینگتن احساسات نادرست نظرخودشان را مطرح کنند
ن. ر.ق

>>>   سلام چرا نظر دیشب را بیان نکردید و. من حقیقتی غیر قابل قبول و باور نکردنی را بیان کردم انتظار دارم شما در بیان نظرات دیگران , نظزات خاص را بیان نکنید. من در پروژه نطنز بودم.
با تشکر رضا از تهران-

>>>   در اظهار نظرهای خوانندگان این روزنامه و مقاله اقای حیدری اغلب به امارهای غیر رسمی استناد شده است.لازم به یاد اوری است در اخرین امار گیری از اتباع افغان ، جمعیت کل انان توسط وزارت کشور ایران در اوایل اذر ماه امسال سه میلیون نفر اعلام شد که از این عده حدود یک میلیون نفر به طور قانونی در ایران زندگی می کند.البته این رقم از ابتدای مهاجرت افغان ها به ایران در سال های مختلف متفاوت بوده است.
مشکلات مر بوط به کودکان حاصل از ازدواج های میان افغان ها وایرانیان نیز برخی اوقات در روزنامه های ایران منعکس شده است و تعدادی از نمایندگان زن مجلس ایران در سالهای گذشته و همچنین مجلس کنونی به ان توجه نشان داده و خواستار اقداماتی برای حل این مشکل شده اند.

خواننده ایرانی روز نامه

>>>   برادر حیدری با تشکر از طرح موضوع . بعنوان برادر ایرانی که دست اندر کار موضوع افغانستان است عرض می کنم که بسیاری از واقعیت های موجود در صحنه را ندیده و بر اساس ظاهر قضاوت فرموده اید . ایران کشوری انقلابی است و افتخار می کند که توانسته بمدت سی سال میزبان میلیونها نفر از برادران افغانی خود باشد . تعارف نمی کنم . آیا حساب کرده اید که ما بخاطر اینکه شما روی پا بایستید تاکنون چقدر هزینه های سیاسی ؛ عقیدتی ؛ اجتماعی ؛ اقتصادی و غیره کرده ایم ؟ آیا می دانید در زمان موشک باری تهران توسط صدام ملعون روسها به وزیر خارجه وقت صریحا اعلام کردند که دست از افغانستان بردارد و موشک باران ها قطع خواهد شد و ما نپذیرفتیم و 140 عدد موشک خوردیم . آیا و آیا و آیا . ما هیچ منتی بر شما نمی خواهیم بگذاریم بلکه به تکلیف مان عمل کردیم . لیکن سئوال اینجاست که آیا میهمانان عزیزمان هم به وظایف میهمان بودنشان عمل می کنند ؟ آیا می دانید خود ایران با چه مشکلاتی روبروست از داخل و از خارج . آیا افغانستان آباد و مستقل و مقتدر بنفع ایران است یا افغانستان خراب و درهم و لانه آمریکا و ناتو و غیره . علیرغم این موضوعات طرح های خدمات رسانی بیشتر علیرغم مشکلات سنگین در دست بررسی است که انشاءا... اوضاع را بهتر از این خواهد نمود .
برادر ایرانی شما .

نیاز مند کیست؟!

حدودآ سه ما قبل پسر بچه9 -10 ساله مهاجر هزاره همراه با خواهر کوچک ومادرش، هفته یکبار سری به محل کارم میزد واین حقیر مبلغ ناچیزی به او میدادم.(زیاد اهل کمک کردن نیستم) 

این سه نفر وضعیتی ظاهری خوبی نداشتند.! بدن لاغر ونحیف وظاهر کاملا" غیر بهداشتی آنها هر آدمی را وادار به واکنش منفی میکرد. به همین علت هنگام مراجعه آنها عکس العمل همکارانم اصلا مناسب نبود(این را عرض کردم تا متوجه مطلب بشوید)

هفته ها این کار ادامه داشت تا اینکه به طور اتفاقی پدر خانواده را هم دیدم. متاسفانه وضعیت او از دیگران هم بد تر بود.

بعد از گذشت چند هفته آنها؛ هفته دوبار مراجعه میکردند وکمی بعد روز در میان مراجعه کردند. این کار شان مرا کمی به وسواس انداخت وشروع کردم به پرس وجو که اینها کی هستند وکجا زندگی میکنند.

پرس وجویم نتیجه خوبی نداشت وشایعات زیادی در باره شان شنیدم هیچ کس نمیدانست آنها کی هستند،کجا زندگی میکنند وشب را درکجا به صبح میرسانند. همه جا دیده میشدند ولی وهیچ کجا هم نبودند.

یکی از روزها به پسر بچه گفتم: شما به پدر ومادرت بگو که هفته یکبار بیشتر اینجا نیائید. واو گفت چشم.

گفتن این حرف به پسر بچه دوتا علت داشت. اول اینکه بضاعت مالی  ودر آمد من به قدری نیست که بتوانم به چنین خانواده های روز درمیان کمک مالی بکنم. دوم اینکه ترسیدم این آمدن شان تبدیل به عادت بشود واگر روزی از روی مجبوریت همین مبلغ ناچیز را نتوانم به آنها بدهم چه اتفاقی خواهد افتاد؟!

بعد از آنروز دیگر آنها به محل کارم نیامد وتقاضای کمک نکردند.!

حال کارم غلط بوده یا درست بماند.!

اما من دلم تنگ شده ودوست دارم تا دوباره آن پسر بچه بیاید وهنگام رفتن بگوید:

خدا مشتریای توره زیاد کنه.

پ.ن: زندگی این خانواده مهاجر هزاره مثل معمای حل نشده برایم باقی مانده است.

بدن های لاغر ونحیف ظاهر کثیف ونامناسب وهوش بسیار بالا و طرزصحبت وآداب ومعاشرت قوی آنها نشان از چه داشت؟ براستی آنها کی بودند؟ روحیه پژمرده ، صحبت های با لکنت زبانی وادا اطوار هایی برای به رحم آرودن دل خلق الله که شاخصه چنین  افرادی میباشد، هیچ کدام در آنها دیده نمیشد.

آنها دیگر در این شهر نیستند.

ومن مانده ام  با یک سئوال !  که آیا فرصتی را ازدست داده ام؟!

شرح حالی ازهجرت وغربت(قسمت پنجم) دریافت چند پیامک

اتباع مجاز پیامک پناهندگی دریافت می‌کنند

به گزارش اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی به نقل از خبرگزاری فارس, مدیر کل امور اتباع ومهاجرین خارجی در خصوص برنامه‌های اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور بیان داشت: در حال حاضر برنامه‌هایی که در خصوص پناهندگان اجرا می‌شود بسیار جدید است که نمونه آنها در کشورهای دیگر وجود ندارد، از طرح‌های جدید ارسال پیامک به پناهندگان در خصوص موضوعات مختلف پناهندگی است.
*************
خب! به طور معمول هر خبری که مربوط به اتباع خارجی باشد، با اجازه تان ما سریعا" به خود میگیریم ومیگوئیم این خبر مربوط به ما است وآنوقت بعضی دوستان میگویند باباجان بی خیال شو این خبر مربوط همه خارجی های مقیم ایران است.
 مطلب بالابا اینکه خیلی کوتاه است ولی مانند اشعار مولوی وحضرت حافظ نیازمند تحلیل وتفسیر فراوان است ومیشود در باره آن صفحات بی زبان اینترنت را خط خطی کرد.
به عنوان مثال: تیتر خبر که بدون شک مال خودما است رد خور ندارد(اتباع مجاز) این مجاز وغیر مجاز هم متعلق به خود ما است. اما این واژه پناهنده را نفهمیدم منظورش چه کسانی هست البته ما در آن اوایل پناهنده بودیم بعد هم مهاجر شدیم فعلا هم آواره هستیم با پسوند های مجاز وغیر مجاز که هیچ کدام از لحاظ  حق وحقوق در ایران تفاوتی چندانی باهم نداریم. لازم به ذکر است واژه های پناهنده،مهاجر وآواره از لحاظ حقوقی تفاوت زیادی باهم دارند.
 
این حقیر ساعت ها است که فیتیله پیچ این خبر شدم ودر حالت نیمه کماه به سر میبرم وبحث بررسی بیشتر را به اهل فن واگذار نموده وعجالتا" تا ضربه فنی نشدم تعداد پیامک(اس ام اس) را که در آینده نزدیک به عنوان یک مخاطب مهاجر افغانستانی مقیم ایران دریافت خواهم کرد خدمت تان تقدیم کنم.
قبل از خواندن پیامک های احتمالی به یک نکته توجه کنید که: معمولا" این جور تیتر ها برای قشنگی وکلاس گذاشتن بیان میشود ودر حد همین تیتر باقی میماند وبعد از چند صباحی فراموش میشود اما این اواخر در آمایش های مختلف مخصوصآ آمایش ششم از تمام مهاجرین شماره موبایل ثبت شده است واحتمال اس ام اس بازی(پیامک) دولت با مهاجرین قوت بیشتر گرفته است.
 
این هم پیامک های دریافتی یک مهاجر!
 
۱- از شهرداری به مهاجر: مهاجر محترم تبعه افغانستان با سلام!  طبق بررسی های شبانه روزی کارمندان زحمت کش شهرداری محل سکونت شما، جناب عالی مدت یکماه ویک هفته و یکروز ویکساعت و۱۶ دقیقه در پرداخت عوارض راه رفتن وزندگی در این شهر، تاخیر داشه اید!!! جناب عالی تا طلوع صبح فردا(۱۲ ساعت) فرصت دارید تا با حضور در شهرداری محل سکونت خود اقدام به دریافت فیش بانکی نموده وتسویه حساب نمائید. لازم به ذکر است که مبلغ ۱۶ تومان(۱۶۰ ریال) بدون احتساب مالیات۳٪ ارزش افزوده نقدا" در محل وهنگام دریافت فیش بانکی اخذ خواهد شد. پس بهتر است تعداد پیامک ها کمتر باشد تا نه ما دچار زحمت بشویم ونه هزینه  های شما بالا برود.  با تشکر.
 شهر ما خانه ماه
 
۲- پیامک از اداره کار وامور اجتماعی: کارگر مهاجر محترم با سلام.
با احترام به مقام والای کارگران وزحمت کشان.  به دین وسیله به اطلاع میرساند که  مدت اعتبار کارت کارگری موقت ۴۵ روزه شما ۱۱ دقیقه پیش به پایان رسید. خواهشمند است تا پایان ساعت اداری امروز(۲ساعت و۱۲ دقیقه دیگر) با مراجعه به نزدیکترین شعب این اداره ودریافت فیش بانکی اقدام به تسویه حساب نماید. تبصره: هر روز دیرکرد مبلغ ۵۰۵۰۰ تومان جریمه دارد. وسلام .
 
۳- پیامک از مدرسه: ولی محترم! هزینه تحصلی بهمن ماه تعداد ۵ نفر از فرزندان دانش آموز شما مدت ۲ ساعت ۸ دقیقه تاخیر داشته است. عجالتا"  تا حضور شما ودریافت فیش بانکی وتسویه حساب با مدیریت مالی مدرسه، هر پنج نفر شان به تربیب کلاغ پر، سینه خیز، بشین وپا شو، ایستادن روی یک پا و نوشتن هزار بار جمله( ببخشید که پرداخت هزینه تحصلی ام دیر شده است) محکوم شده اند. اگر جی گر گوشه هایتان را دوست دارید ونمیخواهید عزیزانتان در آینده مریض وعقده ای بار بیاید هرچه زود خودتان را به مدیریت مالی مدرسه رسانده وفیش بانکی دریافت نموده اقدام به تسویه حساب کنید. مدرسه خانه دوم شماست.
 
۴- پیامک از اداره راه ترابری: مهاجر محترم با سلام.
با بررسی های دقیق نرم افزاری دریافتیم که شما همراه خانواده محترم بلاخره بعد از ۹سال ۳ ماه ۷ وروز ۲۳ ساعت هوای مسافرت به سرتان زد وبعد از عبور از جاده های خصوصی منتهی به شهر مشهد مقدس وارد این شهر شدید. ضمن انتقاد شدید از کمی مسافرت شما ورود تان رابه این شهر مقدس خوش آمد عرض نموده  وبه اطلاع تان میرساند که در اولین فرصت بعد ازرفع خسته گی به ادراه مرکزی راه ترابری مراجعه نموده واقدام به پرداخت عوارض جاده های خصوصی بین استانی نمائید. مدارک وعکس های چشم بادامی شما در رایانه مرکزی موجود میباشد.اخطار: در صورت دیرکرد مبلغ پرداختی دوبرابر میشود.
راه تورا میخواند.
 
 ۵- پیامک از اداره  کل اتباع ومهاجرین خارجی:
آواره فعلی ومهاجر قدیم سلام واحترام.
 ما پرونده های شمارا به دقت بررسی کردیم وبه این نتیجه رسیدیم که شما در حال حاضر واجد شرایط پناهنده گی نیستید.! به چند دلیل:
۱- هنوز قادر به نفس کشیدن هستید.۲- شما میتوانید نان بربری بخرید، بجوید وقورت بدهید.۳- شما در ماه گذشته توانسته اید عوارض شهرداری،دارایی، هزینه تحصیلی فرزندان وکارت کارگری تان را پرداخت کنید.۴- کشور تان به طور کامل طالبانی نشده وهنوز بعضی استانها در اختیار دولت قرار دارد.۵- کشت خشخاش فراگیر نشده ومردم به جایش زعفران میکارند.۶- رئیس جمهور به ظاهر قانونی دارید وزیر دست شیطان بزرگ فعالیت میکند.۷- هنوز به درد میخورید.  
۶- پیامک از پدرم: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور-کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور  
۷- پیامک از طرف دولت افغانستان: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد. 
 
۸- پیامک از یک دوست قدیمی مقیم افغانستان: بیا که بریم به مزار شیر ممد جان به سیل گل لاله زار شیر ممد جان.  
۹- پیامک از یک دوست غربت نشین: بیه که بوریم به وطن اینجه گذرو نموشه خاک غربت هرچه باشد خاک از مو نموشه.  
۱۰- بدجور احساساتی شدم به دلیل سرازیر شدن اشکهایم قادر به خواندن باقی پیامک ها نیستم.
بدرود تابعد.

جلیل نظری، هنرمند مهاجر هزاره!

درست یادم نیست که در کدام نشریه خوانده وبودم.!

در اوایل دهه هفتاد نادر طالب زاده در یک موسسه ای فرهنگی تعداد 20 نفر از مهاجرین افغانستانی را برای ساختن فیلم های سینمایی در رشته های بازیگری،کارگردانی،فیلمبرداری، تدوین و... تعلیم داده بود.

اگر اشتباه نکنم جلیل نظری یکی از کسانی بود که در این موسسه فارغ التحصل شد ودر چند سریال هم نقش های بسیار کوتاه وبی اهمیتی ایفا نمود.

در سال 1379 در ایران فیلمی ساخته شد بنام "جمعه" به کارگردانی حسن یکتا پناه وبازیگری جلیل نظری. جلیل نظری یکسال بعد فیلم راه بهشت راه با کارگردانی اقای بهرازنیا بازی کرد.

مدت ها است که از جلیل نظری هیچ خبری ندارم ودر فضای مجازی هم متاسفانه چیزی به درد بخوری دست گیرم نشد.

صورت گرد(هزارگی)وچشمان همیشه در انتظار، شاخصه های اصلی جلیل نظری میباشد.

برای اینکه یادی از این هنرمند کرده باشم تعداد چند عدد عکس از فیلم سینمایی جمعه که توانستم در فضایی مجازی بیابم نشر میکنم.

هر جا که هست، نانش گرم وآبش سرد باشد.