سی ویکم فرودین سال ۱۳۹۳ درتقویم ایران روزمادر نام گذاری شده است. این روز را به مناسبت تولد حضرت زهرا، روز زن وروزمادر نامیدهاند.
گرامی داشتن روزمادر درایران تبدیل به یک فرهنگ شده است وهرسال دراین روز مردم ورسانههای دیداری وشنیداری درایران حال وهوای خاصی دارد.
اگرچه هر روز روزمادر است وهر فرزندی باید پا بوس مادرش باشد ولی رسم معمول در بین تمامی کشورهای جهان این طور است که طبق سنت، آداب وسوم خودشان یک روز را به عنوان روزمادر بدانند ودرآن روز مقام مادر راگرامی بدارند.
من امروز ودر این مطلب از روزمادر وروزگار مادر مینویسم. فرقی ندارد، مادر مورد نظر، مادر من ویا مادر تو ویا شاید یک مادری در گوشهای ازجهان پهناورباشد.
روزگار مادرمادر به تقویم دیواری که مسجد محل هدیه داده است خیره شده است. تسبیح را میچرخاند وذکر میگوید. با انگشت سبابه ماهها را روی کاغذ دنبال میکند، سه ماه، دوما، نه ۴۵ روزمانده به روزمادر.
مادرصندوقچهاش را میآورد ودستمالی قدیمی که پس اندازش داخل آن است بازمیکند. پولها را مشمارد. کم است خیلی کم است. مادر توی فکر میرود. درذهن خودش قیمتها را مرور میکند. گوشت، برنج، مرغ، سبزی و و با صدای بلند میگوید خدایا شکرت.
مادر با خود میگوید باید صرفهای جوی کنم. ابتدا قبض گاز، برق وتلفن را کنار میگذارد ومیگوید انشالله دور بعدی پرداخت میکنم. مادر نگاهی به نسخهای دکتر میاندازد. با خود میگوید قرص قند وفشار خون را که نصفه میگیرم، آزمایشم را دیرتر انجام میدهم، یکماهی به خانه برادران وخواهرانم نمیروم. سفر زیارتی قم وجمکران تعطیل. فعلا نمیروم.
مادربعد ازنماز صبح تسبیحش رابرمیدارد. شروع میکند به شمردن. پسرا، دخترا، عروسها، دامادها ونوههای عزیز دردانهاش.
بعد هم پولی که با صرفه جوی پس انداز کرده دوباره وسه باره میشمارد وساعاتی بعد برای خرید از منزل خارج میشود.
مادر از رانندهای تاکسی تشکر میکند وکرایهاش راپرداخت کرده وارد خانه میشود. تمام چیزهای را که برای روزمادر وپزیرای از مهمانانش خریده در یخچال جاسازی میکند وخسته کوفته در گوشه از خانه چایی مینوشد ذکر میگوید.
امروز روزمادر است. مادر از همیشه خوشحالتر وپر انرژی، صبح زودازخواب بیدار میشود. شروع میکند به کار کردن. بشور، بساب وبپز. مادر از صبح مشغول کارمیشود. خانه را تمیز میکند، چند نوع غذا میپزد، خوردنی وتنقلات موردعلاقهای پسرا، دخترا، عروسها ونوهها را هرکدام جداگانه آماده میکند. مادر خسته میشود. مادر پایش درد میکند. مادرکمرش درد میکند. مادر نیاز به کمک دارد. مادر نیاز به همکاری دارد تا از پس کارهای امروز بربیاید ولی قرار نیست کسی بیاید. آخه امروز روزمادر است ونمیشود دست خالی وتنهای به خانه مادر رفت. دخترا ودمادها، عروسها وپسرا رفتهاند بازار تابرای مادر هدیه بخرند وشب همراه با دیگر فامیل به طور دسته جمعی به خانه مادر بروند ورزومادر را تبریک بگویند.
انتظار مادر تمام میشود ومهمانان میرسند. کادو پشت کادو، دست گل پشت دسته گل، جعبهای شرینی پشت جعبهای شیرینی ودست بوسیدن وماچ کردن وتبریک گفتن. مادر خسته است ولی به روی خودش نمیآرود وبه عشق فرزندان ونوهها خستگی از تنش بیرون میرود وهمراه با آنها میخندد وشادی میکند.
ساعاتی بعد هنگام خدا حافظی میرسد. همه از مادر تشکر میکند. یکی از برنج دیگری از خورش اون یکی از سالاد ودیگری از تنقلات. همه میروند ومادر دوباره تنها میشود. او میماند وسجاده وتسبیح.
مادرکنار صندوقچهاش میرود. هدیهها را یکی یکی باز میکند ولبخند میزند. مداد وتکههای کاغذ که قبلا اماد کرده برمیدارد وشروع میکند به نوشتن. نام هرکسی را مینویسد وروی یک هدیه میچسپاند. این مال رضا جان برای دامادیاش. این مال مریم برای چشن تولد ۱۰ سالگیاش. این برای عروسم برای سالگرد ازدواجش. این برای دامادم برای خرید خانهاش. این برای نوه کوچیکهام برای قبولی در مدرسه.
مادر به جعبههای شیرینی نگاه میکند وبا خود میگوید؛ من که بیماری قند دارم نمیتوانم شیرینی بخورم پس بهتره همه را ببرم مسجد.
مادر شب خوابش نمیبرد. خسته است. دست، پا وکمرش درد میکند. مادر خوب است. مادر مهربان است. مادر فرشته است.
مادر روزت مبارک ورزگارت بهترباد.
***
درپی عشق شدم
تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظهء روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظهء پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمهء زیبایی
بلکه او درهمهء عالم خوبی، همهء رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود
منبع شعر: http: //www. forum. ۴downloads. ir