سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

ناله های کودکانه در دل شب!

7 دسامبر 2009 بدست شیرمحمد حیدری(میرافغان)

تقدیم به همه کودکان هموطنم،در سراسر جهان.

*    *     *

    شب گذشته تهران بارانی بود. فکر میکنم در قسمت های بالای تهران برف آمده باشد. صبح فرصت نکردم که نگاهی به سمت دماوند بیندازم ببینم سفید پوش شده یانه. اما مردم در صف نانوای میگفتند. این سرماسرمای برف تهران است.

      در شهر ما  باران خیلی کم میبارد. با اینکه نزدیک تهران هستیم ولی از باران وبرف که در تهران میبارد خبری نیست.یک حرفی در بین مردم است که میگویند:برفش جای دیگر میبارد ولی سرمایش به مامیرسد.

 شب گذشته ازآن شب های سردپائیزی بود که نمیتوان گفت زمستان است، ولی سرما تا مغز استحوان آدم نفوذ میکند.

       حالم خوب نیست! از بس که رادیو وتلویزیون برای آنفولانزای خوکی  تبلیغ کرده ومردم را ترسانده که من هم فکر کردم نکند خدای نکرده دچار این بیماری شده باشم. برای همین صبح زود قبل از اینکه نوبت دکترشلوغ شود خودم را به درمانگاه رساندم. نفر سوم بودم وباید تا آمدن دکتر صبر میکردم. روزنامه روز گذشته را از روی میز سالن انتظار برداشتم تاخودم را مشغول کنم، کمی به صفحات آن نگاه کردم. همش چرت مینویسد این روزنامه کیهان، حالم بد بود بدتر هم شد.   روزنامه را با ناراحتی تاکردم گذاشتم سرجایش. دستم راگذاشتم روی پشانی ام حس کردم تبم بیشتر شده تمام عضلاتم درد میکند باخودم میگویم خدا کند انفولانزای خوکی نگرفته باشم… .

       در همین فکر وخیال هستم که صدای ناله به گوشم رسید. سرم را بالا آوردم پسر بچه ۱۰ -۱۱ ساله باسر باند پیچی شده همراه با زنی میانسال را دیدم.  بعد ازاینکه نوبت دکتر گرفتند آهسته امدند کنار من نشستند. نگاهی به پسر بچه انداختم، ظاهری خیلی نا مناسبی داشت لباس های کثیف وخونی، دستانش چرکی وناشسته،  ناخون های بلند که زیر آنها پر چرک که منظره خیلی بدی را ایجاد کرده بود. کمی مکث کردم وبعد   واز مادرش پرسیدم: خانم ببخشید چه اتفاقی اقتاده؟ چشم پسرتان چه شده؟ ومادر جواب داد: جوانمرگ سرنارسیده، بی اتیاطی کده! دیشو ارچی گفتوم تنای خو نرو ! گوش نکد.(خطاب به پسر) آلی خوب شدی چیم توکور شد،او جوانمرگ! جواب آته توره چی بیدیوم… . 

ادامه مطلب ...

با شمع ها در تاریکی تا به...؟!

پنج شنبه 22 اکتبر 2009بوسیله‌ى شیرمحمد حیدری

این داستان کوتاه  تقدیم میشود به همه هموطنانم که در راه هجرت جان خود ویا یکی از عزیزانش را از دست داده است.

در یکی از بعد ازظهرگرم تیر ماه، مینی بوسی به آرامی درکنار جاده اسفالت توقف میکند، ودرب ماشین آهسته باز میشود. زنی جوان وقد بلند باعینک آفتابی ومانتو وچادر مشکی از ماشین پیاده میشود وماشین حرکت میکند ومی رود.

زن جوان دستی به عینکش میزند وطول جاده رانگاه میکند، وقتیکه مطمئین میشودماشینی در حال عبور از جاده نیست،از عرض جاده میگذرد وپا به جاده خاکی میگذارد.

این زن جوان که ۲۵غروب طلای از عروسی اش نگذشته، اسمش عاطفه است.عاطفه طول جاده خاکی را نگاه میکند، فقط چند نفر را میبیند که در جاده خاکی به طرف روستای عسکر آباد میروند. در انتهای جاده خاکی روستای با انبوهی از درخت به چشم میخورد. گنبد فیروزه ی مسجدروستا وچندباب خانه با نمای سنگی از لابلای درختان خود نمای میکنند. اطراف روستا تا چشم کار میکند زمین های کشاورزی قراردارد. 

ادامه مطلب ...

بیمه سلامت مهاجرین؛ مرهمی که جگر انهارا می سوزاند!

قرار بود طرح بیمه سلامت ویژه مهاجرین افغانستانی ؛ مرهمی باشد برای زخم های التیام نیافته انها  اما متاسفانه این گونه نشد.

تقریبا" تابستان امسال زمزمه اجرای شدن طرح بیمه سلامت ویژه مهاجرین افغانستانی سر زبانها افتاد ودر پائیز به مرحله اجر ارسید.

قول وقرار های اول 

ادامه مطلب ...

سفر داکتر عبدالله به ایران وچند نکته!

1- توی فضای مجازی هیچ خبروتحلیل قابل تاملی از جریان سفررئیس اجرائیه دولت وحدت ملی به چشمم نخورد. انگار نه انگار یک هیئت دیپلماتیک چند ده نفره به یک کشور مهمی مثل ایران سفر کرده است.
بی اعتمادی مردم به دولت وحدت ملی وشخص داکتر عبدالله میتواند دلیل اصلی بی تفاوتی مردم حاضر در فضای مجازی باشد. 
ادامه مطلب ...

درباب اعدام آیت لله نمر

حکام مسلمان یک کشور مسلمان، چند نفر مسلمان دیگر را طبق شرع وتفسیر اسلامی اعدام کرده اند وجماعت اسلامی در کشور های دیگر با حکم شرعی وتفسیر اسلامی به این عمل(اعدام) اعتراض دارند.
در این وضعیت مسلمین درحال حاضر از هردو طیف در دوحالت به سر میبرند. 


ادامه مطلب ...

به مناسبت برگشتم به فیسبوک!

حدودا دوماه از فیسبوک وفضای محازی دور بودم. بعد از برگشت این بلارا به سر این شعر آوردم.

بیچاره شاعرش اگر بخواند سکته میزند. خدایا توبه!

ایوان فیسبوک عجب صفائی دارد 
جا نا بنگر چه بارگاهی دارد
ای :تلگرام" به خود مناز از روی غرض! 
جایت بنشین که هر که جائی دارد 
ادامه مطلب ...