سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شرح حالی از هجرت وغربت(قسمت ششم) مهاجرین افغانستانی در ایران، 30سال حضو

اشاره:
در یکی از شبهای ششم و یا هفتم محرم همین امسال بود که بعد از سخنرانی روحانی مجلس، مجری محترم اعلام کرد که یکی از هموطنان مهاجر به علت تصادف با یک عابر پیاده در زندان است و نیازمند کمک مالی شما عزاداران حسینی میباشد تا دیه تعین شده را پرداخت کند.
بعد از اتمام مراسم آن شب از یکی از دوستان انتظامات که در داخل مسجد بود جویای احوالات این حادثه شدم. و او گفت: مگر نمیشناسی؟! پدر گل اغا سبزی فروش بود؛ پسرش تصادف کرده.! در کوچه یک بچه را زیر گرفته حالا باید چهل میلیون دیه بدهد تا از زندان آزاد بشود.

شرح ماجرا:
گل آقا شیرمستی معروف به (حمید سبزی فروش) یکی از مهاجرین از شیر مستی های ولایت هرات افغانستان است. سالها است که میشناسم. انسان درست کار و زحمت کشی است. مدت هشت سال با سه چرخه اش در کوچه پس کوچه ها سبزی میفروخت. کارش بیست بود. تمام زنان خانه دار او را میشناسند و روز ها منتظر میماند تا حمید سبزی فروش سبزی بیاورد و آنها بخرند.
علت محبوبیت حمید درست کاری وخوش اخلاقی و مردم داری او بود. کسی از او وسبزی هایش ناراضی نبود. زمانیکه سبزی پاک میشد کمترین پسمانده باقی میماند و قیمتش هم همیشه از دیگران کمتر بود. به همین علت خیلی ها چند روز منتظر میماندند تا سبزی مورد نیازشان را از او بخرند.
سالها برای حمید این طوری وبا دعای سر سفره مردم سپری شد وهمه از اویک گیله داشتند آنهم این بود که چرا سبزی کم می آورد و به تمام اهالی کوچه نمیرسد. به همین علت حمید تصمیم گرفت تا وسیله بزرگتری تهیه کند تا خلق الله از او بیشتر راضی باشد.
حمید با پول پس انداز خودش و کمی قرض قوله از دوستان و خویشاوندانش یک وانت بار خریداری کرد و زمانیکه برای اولین بار با وانتش سبزی آورد به همه اهالی کوچه رسید و همه زنان کوچه او را دعا کردند و با لب خندان به منزل رفتند.
این وضعیت چند هفته بیشتر طول نکشید و در یکی از روزها و زمانیکه حمید بعد از فروش سبزی میخواست به منزل برود اتقاقی افتاد که کاخ آرزوهایش ویران و آو را خانه خراب کرد. پسر بچه 3 ساله رفته بود زیر ماشین تا توپش را بیرون بیاورد که لاستیک عقب ماشین ازروی سرش گذشت یک چیغ ساده و بعد هم سکوت وجوی پر ازخون وتاریکی بازداشتگاه ونهایت هم زندان والی آخر... .!
حادثه تاسف بار بالا مرا وار کرد تا در این زمینه مختصر عرایض را از حال و روز هجرت وغربت خدمت خوانندگان عزیز تقدیم کنم.

مهاجرین افغانستانی و اسناد مالکیت:
مدت بیش از 30 سال است که اتباع افغانستانی در ایران زندگی میکنند و طبق قانون جمهوری اسلامی ایران هیچ یک از مهاجرین افغانستانی حق خرید اموال که نیازمند حق مالکیت باشد اعم از ملک، خانه، ماشین، موتورسیکلت، سیم کارت و غیره ... را ندارند.
با اینکه مهاجرین صریحا" از خرید اموال که در بالا ذکر شد منع شده اند؛ آیا به این منع قانونی عمل میکنند؟ متاسفانه پاسخ منفی است.!
هم اکنون مهاجرین افغانستانی مقیم ایران بسته به وضع مالی و نیازشان هم ملک خربداری شده دارند وهم انواع و اقسام وسیله نقلیه تولید داخل ایران مانند ماشین های پژو، سمند، پراید و نیسان بار و وانت بار و ماشین های سواری و موتورسیکلت و خط موبایل ثابت و اعتباری و در بعضی موارد اتوبوس و کامیون هم دیده شده است.

خرید اموال:
در اینجا سئوالی که پیش می آید این است که با وجود چنین قانونی مهاجرین افغانستانی چگونه میتوانند اموالی که نیازمند سند مالکیت است را بخرند؟
در پاسخ این سئوال این گونه میتوان گفت که تمام مهاجرین که در ایران دارای اموال ذکر شده میباشند، هیچ کدام به نام خودشان نیست.! در واقع انها پول ملک، خانه و یا هر وسیله نقلیه ای را پرداخت میکنند و از آنها استفاده نموده روزگار میگذارنند ولی قانونا" صاحب آن اموال نیستند و مجبور هستند به یکی از شهروندان ایرانی اعتماد کرده و سند اموالش را بنام او بزنند که متاسفانه در اندکی از موارد دچار مشکلاتی میشوند که تمام سرمایه شان از کف میرود.

دور زدن قانون:
همانطور که میدانید هر شخصی که وسیله ای را میراند باید دارای گواهینامه معتبر از راهنمایی و رانندگی ایران باشد و صدور گواهینامه برای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران ممنوع میباشد. در چنین وضعیتی مهاجرین که وسیله نقلیه دارند با کوچک ترین زحمت و کمترین هزینه یک گواهینامه افغانستانی برای خود تهیه میکنند که در هیچ کجای از ایران معتبر نیست و فقط برای اینکه دستی در جیبشان برود و بگویند که دارم.!
طبق قانون تمام وسایل نقیله در ایران باید دارای بیمه معتبر باشند و باز هم طبق قانون بیمه، بیمه های در نزد شرکت های بیمه معتبر است که راکب وسیله نقلیه دارای گواهینامه رانندگی باشد.
در چنین وضعیتی مهاجرین افغانستانی ( با کمک خود ایرانیها ) قانون را دور میزنند. مهاجرین در هنگام عبور از جاده های ایران و هنگام مواجه شدن با مامور راهنمایی و رانندگی با دوحالت روبرو میشوند. حالت اول راضی شدن مامور و عبور مهاجرین همراه با وسیله نقلیه شان. حالت دوم توقیف وسیله نقلیه و هدایت آن به پارکینک های مشخص شده و طی کردن مراحل قانونی که خود داستان دیگری دارد. اما مشکل زمانی جدی میشود که راکب مهاجر دچار تصادف و حادثه هنگام رانندگی که منجر به خسارت بشوند. در چنین موقعیتی اکثر رانندگان ایرانی به علت اطلاع داشتن از قانون شرکت های بیمه، اولین سئوالی که میپرسند این است که: گواهینامه دارید؟! اگر ندارید خودم یک نفر ایرانی را پیدا کنم. بیشترین تصادفات که بین یک راکب وسیله نقلیه مهاجر با وسایل نقلیه ای که راننده آن ایرانی است، رخ میدهد به این صورت ختم بخیر میشود و میگذرد و تعداد کمی از تصادفات که متاسفانه منجر به ضایعات و یا مرگ کسی میشود، آنوقت به علت عواقب بد وطولانی کسی حاضر به قبول مسئولیت آن نمیشود و این خود راننده مهاجر است که منتظر عواقب قانون گریزی خود میمانند.

مقصر کیست؟:
سئوال احمقانه است! اما بهتر است کمی به خود زحمت بدهیم و عمیق به آن فکر کنیم.
ساده لوحی است اگر فکر کنیم که مسئولان ایرانی از چنین واقعیت بی خبر باشند. زمانیکه من نویسنده در فضای مجازی از چنین واقعیتی مطلع هستم مطمئنا" مسئولان ایرانی خیلی بهتر و بیشتر از من میدانند و جالب این است که مسئولان قضایی ایران همیشه گیله دارند که پرونده های قضایی مهاجرین افغانستانی، وقت زیادی را به خود اختصاص داده و هزینه ای مضاعفی بر دولت ایران تحمیل میکنند.
به درستی مشخص نیست که چند درصد از مهاجرین افغانستانی مقیم ایران دارای وسیله نقلیه میباشند. ولی آنچه مشاهده میشود تعداد قابل توجهی از این مهاجرین دارای وسیله نقلیه که عمدتا" باری، مانند نیسان بار و وانت بار میباشد هستند که به صورت روزمره با انها کار میکنند و خرج مخارج زندگی شان را تامین میکنند که بخشی از انرا سالیانه به خود دولت تحت عناوین مختلف پرداخت میکنند.
با تمام این تفاسیر و با توجه به اینکه استفاده از وسایل نقیله توسط مهاجرین غیر قانونی هست، و مهاجرین با اطلاع از اینکه رانندگی بدون گواهینامه چه عواقبی را به دنبال دارد باز هم پشت فرمان می نشینند و رانندگی میکنند و تعداد هم به سرنوشت گل آقا سبزی فروش دچار میشوند که هم زندگی خودش تباه میشود و هم به به زندگی یک انسان پایان داده و خانواده را داغ دار کرده و هزینه های سنگینی را روی دوش دولت ایران میگذارد.
طبق قانون هرکسی خلاف کند باید تاوانش را پس بدهد. مانند گل آقا سبزی فروش. اما در اینجا بر اثر احساسات و عواطف انسانی و به طور طبیعی همه نگاه ها متوجه گل اقا و خلافی که مرتکب شده است میشود و در هیچ دادگاهی و هیچ قانونی نمیشود از اشتباه او دفاع کرد و او به سزای عمل خود خواهد رسید. اما یک نکته را نباید فراموش کرد آن وظیفه است که دولت(میزبان) به عهده دارد.

فرزند خوب فرزند بد!:
آمار غیر رسمی میگوید در حال حاضر حدود پنج میلیون مهاجر افغانستانی در ایران ساکن هستند و دولت ایران چه بخواهد چه نخواهد چه خوشش بیاید چه بدش بیاید این تعداد سالها است که در ایران حضور دارند و در طی این سالیان
هرچه گفتند نیائید آمدیم!
گفتند نمانید ماندیم!
گفتند کار نکنید کار کردیم!
گفتند حق ازدواج با دختران ایرانی ندارید گوش نکردیم و داماد ایرانی ها شدیم
گفتند ملک نخرید خریدیم
گفتند وسیله نقلیه نخرید و رانندگی نکنید باز هم گوش ندادیم،
و صد ها مانع قانونی و غیر قانونی را ایجاد کردند اما نتیجه چیزی که هدف دولتهای گذشته ایران و دولت فعلی بوده هست تامین نکرده است.
هم اکنون بعد از گذشت بیش از 30 سال دولت محمود احمدی نژاد به این نتیجه رسیده است که سیاست فرزند خوب و فرزند بد را اجرا کند. احتمالا عده بر نگارنده خورده خواهد گرفت که این چه حرفی است؟ دولت ایران هیچ وقت برای مهاجرین حالت پدر سر پرست را نداشته که حالا مهربان باشد و یا نباشد. اما من شدیدا" عقیده دارم که ما مهاجرین در هرحالتی که باشیم چه مجاز و یا غیر مجاز، در خاک ایران و تحت حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی میکنیم و در این کشور کار و فعالیت میکنیم و اگر منصفانه قضاوت بشود هم نفع ما به ایران میرسد و هم ضرر زیان ما.
در 30سال گذشته اگر یک مهاجر افغانستانی یک اجری را روی هم گذاشته باشد نفع آن مال ایران بوده و اگر دست به کوچک ترین خراب کاری زده باشد باز هم ضررش به ایران رسیده است. اما متاسفانه در ایران و طی این 30سال گذشته جنبه های منفی قضیه بیشتر دیده وشنیده شده است. به عنوان مثال اگر یک مهاجری خلاف کند با او مانند یک مجرم به تمام معنی رفتار میشود مانند گل آقا سبزی فروش ولی اگر در گوشه دیگری از ایران مهاجری یک عمل انسانی انجام دهد مانند خانم معلم فداکار مقیم مشهد، متاسفانه بنا بر مصلحت های اصلا" دیده و شنیده نمیشود. این واقعیت محض است حال اندیشه و فکر افراطی و ناسیونالستی به ما اجازه ندهد واقعیت را ببینیم یک مسئله جداگانه است.

حضور نامرئی:
ما مهاجرین افغانستانی طی این 30 سال گذشته از بی قانونی رنج میبریم. از اینکه هیچ قانونی مشخصی برای ما وجود ندارد مجبور هستیم در برخی موارد با کمک خود ایرانی ها قانون های موجود را که برای ما نوشته نشده است را دور بزنیم.!
ما مهاجرین 30 سال است که در ایران حضور داریم و در تمام لایه های اجتماعی ایران، از دور ترین روستاهای ایران و شغل چوپانی تا مراکز شهر ها و استانهای مانند تهران بزرگ مشغول انواع و اقسام کارها هستیم.
مهاجرین هم اکنون کار گاه های تولیدی لباس، کیف و کفش، نجاری، مکانیکی، پلاستیک، سنگبری، تراشکاری صنعتی و دفاتر نقشه کشی راه و ساختمان را به راحتی و بدون مشکل مدیریت میکنند و در بخش فروش اجناس به اصطلاح مغازه داری، به انواع و اقسام کار مشغول هستند. در بخش خدمات از کارگری ساده سر میدان تا بنایی، سنگ و کاشی کاری، کچ کاری، و معماری ساختمانهای چندین طبقه و... غیره مشغول هستیم.
ما در تمام نقات ایران هستیم. شرق، غرب، شمال، جنوب. در صحرا در خانه توی خیابان توی ماشین توی مترو توی برج های به بلندی برج میلاد و خلاصه همه جا هستیم ولی هرگز دیده نمیشویم.! هستیم، نفس میکشیم، کار میکنیم، زحمت میکشیم ولی دیده نمیشیوم.! چرا؟ چونکه بعد از گذشت 30 سال هنوز هیچ قانونی در مورد ما مهاجرین افغانستانی وجود ندارد.!
در تمام نقاط و مشاغل که در بالا ذکر شد حضور داریم، مدیر و مالک آن شغل هستیم ولی سند وجواز هیچ کدام بنام ما نیست.! این یعنی حضور نامرئی! یعنی دور زدن قانون یعنی عبور از محدودیت، یعنی شکستن حصار های تنگ نظری و بی مسئولیتی، این یعنی حضور دائم و مستمر 30ساله.
و حالا در آستانه دهه چهارم زندگی در غربت شدیم فرزندان بد یک خانواده بزرگ! حالا مالیات و عوارض سالیانه پرداخت میکنیم ، دیگر نان از جیب دولت نمیخوریم، سر بار دولت نیستیم و دولت اقای احمدی نژاد یک نفس راحت میکشد.

یک پشنهاد:
فکر نمیکنم بی شرمانه باشد اگر پشنهاد کنم که بعد از حضور بیش از 30سال در یک کشور دارای قوانینی مخصوص مهاجرت باشیم. قانونی برای زیستن، ماندن و از حالت نا مرئی بیرون امدن.
قانونی برای دور نزدن قانون های موجود.
قانونی برای خلاف نکردن.
قانونی برای زندان نرفتن.
قانونی برای تحمیل نشدن هزینه مضاعف بر دولت و قوه قضائیه.!
شاید پشنهاد من بی شرمانه و زیاده خواهی به نظر برسد و شاید هم خنده دار باشد شاید هم کسانی بگوبند مگر قانون در قانون میشود ایجاد کرد؟ من میگیوم بلی میشود اگر دلی بسوزد و کسی احساس مسئولیت بکند. مانند اجرای هدفمند کردن یارانه ها.
در آینده نزدیک مسئولان ایرانی دو راه بیشتر ندارند. راه اول اخراج و یا به قول خودشان طرد همه مهاجرین از ایران. راه دوم وضع قوانین مخصوص مهاجرین افغانستانی.
بنا بر شواهد موجود راه اول که منتفی است. فقط میماند راه دوم و وضع قوانین مخصوص مهاجرین. وضع هرگونه قوانین مخصوص مهاجرت هم برای مهاجرین مفید است و هم برای دولت ایران تا نه مهاجرین مجبور باشند قانون را دور بزنند و به سرنوشت گل آغا دچار شوند و نه دولت ایران هزینه های مضاعف را تحمل کند.


نظرات خوانندگان: که در شبکه اطلاع رسانی افغانستان  در پایین این مطلب نشر شده است.

>>>   ممنون جناب اقای حیدری که درد دل ما گفتی.

>>>   سلام تشکر می کنم از جناب آقای حیدری افغانی مقیم ایران

>>>   جناب حیدری دست مریزاد
خیلی عالی بود
کامل و جامع و بدون نقص همراه با درد دل های یک مهاجر
اما لازم بود رد کنار خوبی هایی که ایران نسبت به ما مهاجرین رواداشته نیز سخنی می گفتی
سمانه از مشهد

>>>   نویسنده محترم از اطلاعات ناقص در موضوع مزبور برخودار است و در نتیجه نتایخ به دست آمده از نوشتار مذکور نادرست است. ص

>>>   از این پشنهاد به طور کلی پشتبانی می کنم. امیدوارم که قانونی متین و غیر افراطی که در شان یک کشور اسلامی باشد. مدون گردد. مسولین ایرانی یک واقعیت انکار ناپذیر را قبول کنند. که مهاجرت یک پدیده جهانی است. همه کشور جهان دارای قانون مشخص مهاجرت هست. از لوازم حکومت داری است.
فرهاد.

>>>   با تشکر از مسئولین دلسوز سایت. لطفا به طور کارشناسی با این مسئله برخورد کند شاید که مثر واقع شود

>>>   دوست محترم آقای حیدری مطالب خوبی مرقوم فرموده ای واقعا قضاوت شما واقع بینانه بود، من فکرمی کنم اگرمطالب را از زبان خودتان(ایرانی)بیان میکردید باز هم مامی پذیرفتیم.
شهاب

>>>   دستشمادرد نکند اغای

>>>   حیدری جان سلام دستت دردنکنه خوب گفتی واقعاازدل ماگفتی اما...کوگوش شنوا؟؟؟ کریمی ازمشهد

>>>   سلام بر همگی . جمله بندی ها همه ایرانی شده

>>>   متاسفم جناب حیدری با این مقاله نوشتنت ؟
معلوم نیست اخرش دلت به حال گل اقای سبزی فروش می سوزد یا دلت به حال دولت ایران !!
فکرنمی کنی اگریکی ازمقامات ایرانی قضایی درایران نوشته ات را بخوانند چه دردسری تازه وچه فکرتازه ای برای درتنگنا قرارد دادن بیشتر مهاجرین خواهند ریخت.
همه ی چیزهایی که تو نوشته ای نه فقط درکشورایران بلکه درتمام کشورهای عربی اکثرا چنین قانونی هست که طرف حق خرید زمین ندارند.چون می ترسند بلایی که سرفلسطین امد سراین کشورها بیاید چطور فلسطینی ها کشورشان را ازدست دادند دراصل همین مهاجرین یهودی بود که خانه خریدند به نام خود وصاحب شدند ماندگارشدند ونسلشان زیاد شدوکم کم خودشان را قیم دانستند...هرکسی که صاحب خاک باشد ازچنین مساله ای وفرجامی می ترسد.
تمام چیزهایی که تونوشته ای همه اش را خودمان ما مها جرین ازبربودیم ولی به رو نمی اوردیم.بله ماشین دارند خانه دارند درمغازه با ایرانی شریک هستند ومطمئن باش وخیالت تخت وتو نگران نباش افغان هیچ وقت درخرید خانه باکسی که سرش کلاه بگذارد وبخواهد ازپشت بهش خنجربزند استفاده نمی کند وحتما ادم مطمئنی پیدا می کند.
اما برادر افغان من برایمان با نوشتن این مقاله دردسرتازه ای خواهی ساخت ای کاش مقامات ایران این نوشته را نبینند..مشکل گل اغاهم فقط مشکل اونیست برای خیلی ازمهاجرین پیش امده است ..اما واقعیت را هم بگو...برادرافغان من .مثلا پسردایی من که هیجده سالش بود زیرتریلی رفت ..فکرمی کنی قانون ایران گذشت کردخیرتاریال اخرش را ازمردک ایرانی که صاحب تریلی بود وخواب رفته بود گرفت ... دایی من هم باپول خون پسرجوانش متاسفانه البته ) یک خانه سه طبقه ای باتمام امکانات البته درقسمت پایین شهر خرید.حالا یک طبقه خودش یک طبقه پسرش یکی را هم داده مستاجر...الحمدلله وضعش خوب شده است ..یادراصفهان همین اخیرا مردافغانی کشته شد به ناحق توسط سرکارگرش..وقتی این سرکارگرایرانی دستگیرشدوزن به توصیه ی فامیلش ازخونش شوهرش گذشت کرد اما دولت ایران علاوه برگرفتن خون شوهر زن به مردتکلیف کرد که باید هزینه ی جهیزیه دودختر مرد را که سیزده وشانزده ساله بودند راهم حساب کند وبه حساب دخترها بریزد!!! خب این چنین مسائل واقعی هم درایران هست .ازحق نگذر ونان ما را وارامش ما را بااین مقاله نوشتنت آجر نکن...
محمد صالح

>>>   باتشکرازبرادرحیدری به مددت 30سال دوری ازوطن ویران شده بسیار سخت است حالا که درایران جای ذندگی نمانده راهی اروپا هم سخت امید به وطن هم که نیست یعنی که دولت مردان ما ضعیف است..........رضائ

>>>   سلام به تمام هم وطنانم که امروز دور از وطن و کاشانه شان به سر می برد.
واقعآ جای تآسف استو دولت محترم شاید از اتفاقات که درین اواخر بالا ی مهاجرین اتفاق افتاده خبر نداشته باشد چه مانده که ماتوقع همکاری از دولت داشته باشیم.
من که منحیث یک دانش جو فعلآدور از وطنم هستم و مشغول فراگری علوم در روسیه هستم و تلخی ها دور از وطن بودن را چشیده ام (به این نتیجه رسیده ام که دولت محترم ما هیچ گاه درد مارا مدارا نمی کند )چرا که ان ها مصروف به کار های شخصی شان وبه فکر معاملات شان است آن ها حالا هیچ فرصت ندارد که صدای مارا بشنود
اسحق "دانشگ از ولایت با میان ولسوالی یکه ولنگ
دانش جو در روسیه

>>>   خیلی ممنون جناب اقای احسان حیدری که حرف های چندین ساله مردم مهاجر افغانی مارا بطورکامل وجامع گفتی خداکند که این حرف ها را درجای که بایدشینیده بشود بشنود
پیمان ازاصفهان

>>>   ای کاش این حرفها رو هم یکی از اعضای دولت وشخص آقای رئیس جمهور هم می خواندند.
Sam

>>>   آقای حیدری!
بسیار تشکر از این نوشته تان و خرسند از این هستم که این مقاله بوسیله شما نگارش یافته! جای خوشی اینجاست که یکی مثل شما پیدا شد تا اندکی از دردهای ما را بیان نماید تشکر از شما
سحر

>>>   سلام به همه
بیایید از یک واقعیت نگذریم
اینکه ما در ایران از هر کشور دیگری راحت تر زندگی کردیم هرچند دلهره و استرس همیشه در ما وجود داشت اما همه ان کارهایی که ممنوع هم شده بود داشتیم و انجام دادیم و کمتر خسارت پرداختیم
فراز و نشیب های رفتاری در باره ما زیاد بود اما جای اانصاف نیست که بگوییم عملکرد همه ما ها در ایران خوب بوده است
نمونه های زیادی داریم از جنایات و غیره
اما ما بهترین زندگی ها را هم در ایران برای خود فراهم کردیم و از نظر فرهنگی که تاحدی از جامعه ایران پایین تر و عقب مانده تر نگه داشته شده بودیم پیشرفت کردیم
هرچی بود از دیگر جاها بهتر بود
فرزانه دانشجو در تهران

>>>   واقعا شما افغانها بسیار مردم بی چشم و روی هستید ما که سالهاست به دولت خود میگویم این برادران که خودشان در کشور خود با همدیگر سازگار نیستند به چه علت باید در خاک ایران موفت بخورند و بگردند شما اگر اجر روی اجر گذاشتید پول ان را گرفته اید این یک واقعیت است که شما اگر ادم شدید در ایران شدید و گرنه در پاکستان جزء تروریست و در عربستان جزء وهابی انتحاری و در کشورهای غربی جزء جیرخور چه شدید ؟ حال برای ما شاخ در اوردید و دستور میدهید ما اگر اراده کنیم شما در ظرف یک هفته چنان بیرون بریزیم که گوئی از اول نبودید
سعید از کشور همیشه سرفراز ایران

>>>   کاملن درست است ...
تشکر از شما

>>>   خدمت سعید از کشور ایران
اگر شما می دانستید که دومین منبع درآمد کشور شما بعد از نفت ،مهاجرین افغانی است به کشور خود حق می دادید که هم چنان پذیرای مهاجرین باشد علاوه بر این اگر مهاجرین این سپر بلای شما نبودند تا حالا پرونده ایران همچون پرونده آلمان های نژاد پرست بسته می شد شما و دیگر اتباع ایرانی فکر می کنید که ایران دلش به حال افغانهای مهاجر می سوزد که تا حالا افغان ها را نگه داشته اند و اجازه خروج ایشان به کشور ثالث را نمی دهند و .....می کنند
محمود از مشهد

>>>   نویسنده عزبز! همه بدی گفتی خوبی هم میگفتی.دردنیا ایران بیشترین مهاجر افغان را در خودش جای داده اگر بدترین نقطه دنیا بود پس چرا اینجا ماندیم مگر مارو به زور نگه داشتند؟ چرا به تاجیکستان و ترکمنستان و دیگر همسایه ها بیشتر از ایران نرفتیم؟جواب همه سوالات اینست که هیچ کجا مثل ایران برامون راحت نبود به نسبت بقیه جاها(من منکر سختیها نیستم)قبول کن هیچجا مثل ایران نبود انصاف داشته باش.
عسل از تهران

>>>   ما افتخار میکنیم که در ایران مهاجر شدیم چون لا اقل به مااین را یاد نداد که کشتن انسان ازروی قصد وآگاهی ثواب دارد در حالی که پاکستان وعربستان سایر هم وطنان مارا پول میدهد که برو محض رضای خدا جاده را منفجر کن واگر بیگناهی هم کشته شد اشکال ندارد چون آمریکاییها از آن جاده تردد میکند در حالی که آمریکا تمام بهانه اش خراب کاری شما است وبه خاطر وجود نا میمون شما طالبان وهابی مهاجر شده در سر زمین اسلامی عربستان است
صفدری از مشهد

>>>   کسانی که خود را ایرانی معرفی کرده اند لهجه گفتاریشان اصلا به ایرانی ها نمیخورد!!!

>>>   تشکر از دست اندرکاران afghanpaper
تشکر از احسان جان حیدری که درد دل مهاجران افقان مقیم ایران را نوشته است

>>>   برادر گرامی اقای حیدری با سلام،
مایلم در مورد چند نکته در مقاله شما اظهار نظر کنم:بر اساس اخرین امار گیری از افغان های مقیم ایران در حدود یک میلیون از ان ها به صورت قانونی و بقیه به صورت غیر قانونی در اینجا اقامت دارند.حالا کمی به گذشته برمیگردیم.
همه ما اطلاع داریم که مهاجرت گسترده افغان ها به ایران با انجام کودتای هفت ثور و سایر وقایع سیاسی بعد از ان در افغانستان اغاز شد و ایران زمانی با سیل این مهاجرت ها روبرو شد که عراق به ایران حمله کرده بود و تمام امکانات کشور می بایست برای دفع حمله متجاوزین به کار گرفته شود.از ان زمان مدت زیادی گذشته و ایران هنوز هم با مهاجرت افغان ها روبروست که این بار دیگر برای یافتن کار می ایند.نوشته اید هر چه به ما گفتند نیایید امدیم-همین نکته اصلی است.وقتی کشور میزبان بهر دلیل مایل به پذیزش اتباع خارجی یک کشور نیست ایا مهمان ناخوانده نمی داند که با مشکل روبرو میشود؟علاوه بر این به تفاوت های فرهنگی نیز توجه کنیدکه من برای نمونه سه نمونه مهم از ان ها را ذکر میکنم:
ایرانیان بسته به شهر های مختلف و سایر عوامل اجتماعی،فرهنگی از یک تا سه فرزند دارند در حالی که تعداد فرزندان افغان ها بسیار بیش از این است.افغان ها معمولا دید بسار محدودتری نسبت به زنان دارند و احساس مرد سالاری در ان ها خیلی بیشتر از مردان ایرانی است.در حالی قسمت اعظم مهاجرین بی سواد هستند و تعداد زیادی از ان ها از مناطق روستایی می ایند جمعیت شهرنشین ایران بیش از روستا نشین ومیزان با سوادی در میان ان ها بر اساس اخرین سر شماری در سال 1385 برای مردان در حدود 89 در صد وبرای زنان 80 در صد است.
نوشته اید به ما گفتند داماد ایرانی ها نشوید و ما شدیم.اری،همین بی توجهی نیز مشکلات زیادی برای ما بوجود اورد.تعدادی از افغان ها فقط برای این که بتوانند در ایران بمانند ازدواج کردند اما مسئولیت های ازدواج خود را نپذیرفتند وخانواده هایی تشکیل دادند با فرزندان بسیار،فقیر ومحروم و زنانی زجر دیده زیرا همان طور که قبلا گفتم تفاوت های فرهنگی بسیار است.
برادر عزیز،در کجای دنیا یک کشور مسئولیت دارد چند میلیون مهاجر غیر قانونی را درست مثل شهر وندان خود بپذیرد؟ایا کدام کشور دیگری میپذیرد که چند میلیون نفر فقط از مرز عبور کرده و حتی تعداد زیادی از ان ها هیچ گونه اوراق شناسایی با خود نداشته باشند؟درتمام کشور های دنیا مهاجرت اصول و ضوابطی داردو مهاجر باید از شرایط تعیین شده توسط ان کشور بر خوردار باشد.از نظر تحصیلات ،سن ،سلامتی و تخصص وسایر شرایط دیگر.همچنین فراموش نکنید که تعداد زیادی از مهاجرین غیر قانونی و فرزندانشان در ایران به کار هایی از قبیل:فروش فال حافظ،جمع کردن اشیائ پلاستیکی کهنه ونان خشک می پردازند که در اقتصاد کشور ثمری ندارد.
از نظر بهداشتی نیز بعضی مهاجرین مریض نیز مشکلاتی را به بار اورده اند حالا به همه این ها بعضی کار های خلاف ونادرست را نیز از طرف افغان ها اضافه کنید.من فکر می کنم افغان ها باید ان قدر واقع بین باشند که تشخیص دهند ایران ان قدر ها هم که می گویند برای ان ها بدنبوده است.اگر قرار باشد مهاجر غیر قانونی همان حقوق مهاجر قانونی را داشته باشد پس دیگر چه تفاوتی میان ان هاست؟بنابراین فکر میکنم اگر تجدید نظری در مورد وضعیت مهاجرین صورت گیرد باید در مورد ان عده از افغان هایی باشد که با صورت قانونی و با اوراق شناسایی معتبر به ایران امده باشند و ایران نیز به و جودشان احتیاج داشته باشد
در پایان از نشریه افغان پیپر تشکر میکنم که این فرصت را فراهم میسازد تا برخی مسایل مطرح شده وبرداشت های نادرست از طریق اظهار نظر ها و بحث میان خوانندگان برطرف شود و ایرانیان و افغان ها بتوانند با نظر های یک دیگر اشنا شوند هر چند بعضی اوقات از هر دو طرف حر ف های ناراحت و تلخی گفته می شود.
ناهید از تهران

>>>   منم موافقم کسی که خودشو ایرانی جا زده(سعید بی ....)اصلا سبک نگارشش بخصوص غلطهای املاییش ایرانی نیست.کافی یکبار با دقت بخونید و با لهجه ایرانی در ذهنتون مقایسه کنید

>>>   برادر های عزیز افغان مقیم دولت اسلامی ایران!
میدانیم که زنده گی در مملکت دیگر خیلی مشکل و حقوق مهاجرین خیلی زیر پا میشود ولی شما عزیزان ما برای خود اجازه بد گویی و نا شکری را نکنید.
در صورتیکه از بعضی قانون مهاجرین در ایران صدمه میبینید پس یکجا شود و نظر به قانون ایران با روشنفکران ایرانی و حقوق دانان ایران ضد بی عدالتی ها مبارزه کنید نه اینکه بد گویی کرده برادر هم فرهنگ و هم دین ما را از همه افغانها خفه بسازید.

>>>   سلام ناهیدجان ازتهران شما نوشته اید که درکجادنیا دیده ایدکه یگ کشور مسئولیت چند میلیون مهاجر غیرقانونی رادرست مثل شهروندان خود بپذیرد؟ ایا ایران این کاررا کرده ؟ ایا ایران با مهاجرینی که قانونی درایران زندگی می کند چه کرده اند ؟ هر6 ماه مبلغ هنگفتی راوزارت خارجه ایران به جیب میزند به بهانه تعویض کارت شناسائی که حتی نمیشود بااین کارت یگ سیم کارت ایرانسل که قیمت ان 5000 هزارتومان است خرید. وهمچنین نوشته اید که اگرقرارباشد مهاجر غیرقانونی همان حقوق مهاجر قانونی راداشته باشد من نمیدانم این حقوق که شما ازش اسم می برید چه حقوقی است ؟ که ماازان بی خبریم اگرحقوق مهاجرین قانونی همان کارت باشد ای کاش همان کارت را اصلانمیداشتیم والسلام
عبدالستار پیمان

>>>   سلام- ناهید خانوم اگر افغانها در شبکه جمع آوری زباله تهران نباشند, تهران تنها دوروزه به گند کشیده میشود. 2 سال قبل با اخراج گسترده افغانها این امر مشاهده شد.
اگر افغانها نبودند نیمی از بازار تهران بیکار می ماندند.
بسیاری از تجار خارجی در ایران افغانها هستند.
80 درصد از قصابان تهران در کشتارگاه ها افغان هستند.
پروژ نطنز را یک فرد افغان اداره می کند و هزاران سود دیگر برای دولت ایران.
چه خوب بود که دولت ایران افغانها از ابتدا به صورت قانونی به رسمیت می شناخت نه اینکه ....
با تشکر و عذر خواهی از همگان- رضا از تهران-

>>>   رضاجان از تهران لطفا شایعه پراکنی نکن !پروژه نطنز ایران رو یک افغانی اداره کند!!!!!!! من و تو که هموطنامونو خوب میشناسیم این حرف رو نزن چون مرغ پخته خندش میگیره و جلوی ایرانیا رسوا میشیم.اخه به عقلت رجوع کن امریکا همیشه میخواد دستاوردهای فنی ایرانو وارداتی نشون بده تا منکر پیشرفت ایران بشه اونوقت یک افغانی (خارجی) سر یکی از عظیمترین پروژه های ایران باشه امریکا سکوت کنه؟!! در ضمن تا حدی با نظر ناهید موافقم اگه تعداد مهاجران غیر قانونی 4برابر ما مجازها نبود ایران مطمئنا بچشم مزاحم بما نگا نمیکرد یعنی همه تقصیرا گردن این غیر مجازها با وحشیگریهاشونه

>>>   اقای حیدری دست تان دردنکند که مشکلات مهاجرین رابیان کردی ماازدولت ایران توقع این رانداریم که خانه میلک وماشین بنام مابکند حداقل افغانهای که ماشین داردبرای شان گواهینامه رانندگی صادرکند تامجبورنباشد قانون رادوربزند من خودم ماشین دارم دراستان کرمان زندگی میکنم دریک شهرستان که فاصله تامرکزاستان حدود 2ساعت میباشد یکباربه همراخانواده بدون ماشین به کرمان رفتم ازاین طرف چون شهرستان کوچک است همه همدیگر رامیشناسد براحتی بلیت اتوبوس گرفتیم موقع برگشت توتیرمینال بلیت بما ندادندگفتم من کاردشناسای دارم درجواب گفت کاردکه هیچی اگرپاسپورت تجارت هم داشته باشی بلیت نمیدم چون افغانی هستی بعدازتیرمینال اتوبوسها امدم ایستگاه ماشین های سواری انجاهم همین برخوردراباماکردند فقط یکسری بدون ماشین به کرمان رفتم راهی که دوساعت هست ماشش ساعت تورابودیم باماشینهای شخصی توی هر مسیر1ساعت الاف ماشین بودیم روزگارم سیا شد تابرگشتم هالا چون تمام مشکلات مان به مرکز استان مربوط میشه مامجبور هستیم این مسیررابرویم هالا اگردولت ایران لطف برای ما گواهینامه رانندگی صادرکند هم مشکلات ماحل میشود هم مشکلات دولت ایران چون دیگرما ازدست پلیس فرار نمیکنیم وپای خدای ناخواسته تصادف یاهرمشکیل که باشد وامیستیم وجواب گوی قانون هستیم ودیگرقانون راهم دورنمیزنیم ودیگر مشکیل برای کس ایجاد نمیشود
مهاجر افغانی ازکرمان

>>>   من این مطلب را در پاسخ به اقایان عبدالستار پیمان و رضا که ایراداتی به اظهار نظر من داشتند می نویسم:اقای حیدری در مقاله خود در باره مهاجرین افغان به طور کلی نوشته بودند وبه نظر می رسید حقوقی را که برای مها جرین افغان می خواهند برای کلیه ان ها طالب هستند چه قانونی وچه غیر قانونی.به همین دلیل من این این سوال را مطرح کردم که:در کجای دنیا یک کشور مسئولیت دارد چند میلیون مهاجر غیر قانونی را..........؟یعنی به ان ها هم حقوقی مانند خرید مسکن،داشتن حساب بانکی و بیمه درمانی بدهند.وهنگامی که در انتهای اظهار نظر خود نوشتم :بنابراین فکر میکنم اگر تجدید نظر ی هم صورت بگیردباید در مورد ان عده ای باشد که مهاجر قانونی هستندو ایران به وجودشان احتیاج دارد ،در واقع بدین معناست که قبول دارم افغان ها به پیشبرد تعدادی از فعالیت های اقتصادی در ایران کمک می کنند.این نکته را نیز یاد اوری می کنم چون تا کنون امارهای کاملی در مورد فعالیت افغان ها در ایران منتشر نشده امارهای غیر رسمی شاید کمی اغراق امیز باشد.علاوه بر این اگر قرار باشد ایران به کلیه مهاجرین اعم از قانونی و غیر قانونی حقوقی یکسان بدهد ایا همین خود انگیزه ای قوی برای مهاجرت های بیشتر نخواهد بود؟در پایان مایلم به خوانندگان افغان بگویم که من خود علاقمند به مسایل افغانستان هستم و تا حدودی در باره تاریخ و فرهنگ افغانستان اطلاعاتی دارم واز غم و رنج های انان در سالهای جنگ و بحران های سیاسی بی اطلاع نیستم و میدانم مهاجر دور از وطن در هر کجای دنیا از دوری از خاک خود غمگین است وحتی از کوچکترین بی مهری ممکن است دل شکسته گردد.به قول شاعر:
در شکست جام دل هیچ احتیاج سنگ نیست
این شقایق را نگاهی سرد پر پر میکند
ناهید

>>>   سلام برادر رضا،"پروژه نطنز ایران رو یک افغانی اداره می کنه" دیگه از اون حرف هاست، این رو از کجا آوردید، آخه برادر من، کدوم کشور میاد مهمترین سایت کشور خودش اون هم از نوع هسته ایش رو به یک خارجی واگذار کنه، مگه خود ایرانی ها مردند، کشوری که فراوان دانشمند هسته ای داره،
برادر من، این رو برای محض اطلاع ات می گم، ایران جوان های نخبه زیاد داره و هر سال در المپیادهای جهانی ایرانی ها جرو نفرات برتر (اول تا دهم) هستند.
یک چیز دیگه،؛ شنیده بودیم برخی کشورها به خاطر نداشتن افراد و مشاهیر ،، دانشمندان بزرگ ایرانی را از خودشون می دونند ولی دیگه پروژه نطنز از اون حرف ها بود.

>>>   شعری از محمد کاظم کاظمی- شاعر افغان
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌++
پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت++
‌طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد++
و سفره‌ای که تهی بود، بسته خواهد شد++
و در حوالی شبهای عید، همسایه‌!++
صدای گریه نخواهی شنید، همسایه‌!++
همان غریبه که قلک نداشت‌، خواهد رفت++
‌و کودکی که عروسک نداشت‌، خواهد رفت‌++
***
منم تمام افق را به رنج گردیده‌،++
منم که هر که مرا دیده‌، در گذر دیده++
‌منم که نانی اگر داشتم‌، ز آجر بود++
و سفره‌ام ـ که نبود ـ از گرسنگی پر بود++
به هرچه آینه‌، تصویری از شکست من است‌++
به سنگ ‌سنگ بناها، نشان دست من است++
‌ اگر به لطف و اگر قهر، می‌شناسندم‌++
تمام مردم این شهر، می‌شناسندم++
‌ من ایستادم‌، اگر پشت آسمان خم شد++
نماز خواندم‌، اگر دهر ابن‌ملجم شد++
***
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد++
و سفره‌ام که تهی بود، بسته خواهد شد++
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌++
پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت‌++
***
چگونه باز نگردم‌، که سنگرم آنجاست‌++
چگونه‌؟ آه‌، مزار برادرم آنجاست‌++
چگونه باز نگردم که مسجد و محراب‌++
و تیغ‌، منتظر بوسه بر سرم آنجاست++
‌ اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود++
قیام‌بستن و الله اکبرم آنجاست‌++
شکسته‌بالی‌ام اینجا شکست طاقت نیست++
‌کرانه‌ای که در آن خوب می‌پرم‌، آنجاست++
‌ مگیر خرده که یک پا و یک عصا دارم‌++
مگیر خرده‌، که آن پای دیگرم آنجاست‌++
***
شکسته می‌گذرم امشب از کنار شما++
و شرمسارم از الطاف بی‌شمار شما++
من از سکوت شب سردتان خبر دارم‌++
شهید داده‌ام‌، از دردتان خبر دارم‌++
تو هم به‌سان من از یک ستاره سر دیدی++‌
پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی‌++
تویی که کوچه غربت سپرده‌ای با من‌++
و نعش سوخته بر شانه برده‌ای با من++
‌تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم++
‌تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم‌++
***
اگرچه مزرع ما دانه‌های جو هم داشت++
‌و چند بته مستوجب درو هم داشت++
‌اگرچه تلخ شد آرامش همیشه تان++
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه تان‌++
اگرچه متهم جرم مستند بودم‌++
اگرچه لایق سنگینی لحد بودم++
‌ دم سفر مپسندید ناامید مرا++
ولو دروغ‌، عزیزان‌! بهل کنید مرا++
تمام آنچه ندارم‌، نهاده خواهم رفت‌++
پیاده آمده‌بودم‌، پیاده خواهم رفت++
‌ به این امام قسم‌، چیز دیگری نبرم‌++
به‌جز غبار حرم‌، چیز دیگری نبرم‌++
خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان‌++
و مستجاب شود باقی دعاهاتان++
‌ همیشه قلک فرزندهایتان پر باد++
و نان دشمنتان ـ هر که هست ـ آجر باد++

>>>   فارغ از هرگونه برداشت شخصی و انتفاع سیاسی و قومی میان ملت ایران و افغانستان در این مقاله جای چند اشکال وجود دارد:
1. قوانین اکثر کشورهای جهان و همه کشورهای منطقه (که به لحاظ فرهنگی، حقوقی و سیاسی در شرایط تقریبا یکسانی قراردارد) بر این منوال است که حقوق شهروندان و متبعین خود را در اهم درجه قرار داده و رعایت کنند. بنابراین خرید ملک، سرمایه گذاری، خرید ماشین و ... توسط اتباع خارجی تابع قوانین خاص هر کشوری است. گرچه در ایران نیز بخشهای جذب سرمایه گذاری و صدور مجوزهای اقامت و خرید ملک و مستقلات و ... عهده دار این امر می باشند و شخص محترم نویسنده کافیست با مراجعه به بخش اقتصادی یکی از نمایندگیهای ایران در افغانستان صحت و سقم موضوع را جویا شود. برای نمونه یکی از تجار افغانی 51 درصد سهام کارخانه فرش .... در یزد و کاشان را دارا بوده و در این میان و برای تشویق سایر سرمایه گذاران، دولت ایران علاوه بر صدور مجوز اقامت ده ساله، سایر مجوزهای مورد درخواست این تاجر محترم افغان را نیز صبت و صادر کرده است.
2. حضور نامرئی اتباع و مهاجرین محترم افغانستان در ایران مربوط به دوره آقای احمدی نژاد نیست که حالا از آن یاد شود بلکه مربوط به سی سال گذشته است. گذشته ای که همه زورمداران افغان بر سر تصاحب قدرت و حاکمیت با هم جنگیدند و افغانستان آباد و در حال پیشرفت آن زمان را به بیغوله ای خاک آلود تبدیل کردند که نتیجه آن تسلط کشورهای بیگانه بر مردم و پدیدار شدن چهره کریه و زشت فقر، کشته شدن زنان و بچه های بیگناه، تجاوز آشکار به خانه و ناموس افغانهای باغیرت شده است. در این میان، ایران نه مانند سایر کشورهای همسایه که در نزدیک مرز خود با ایجاد کمپ، آبروی برادران افغان خود را پیمال کردند، بلکه با احترام و عزت طی سی سال از ایشان پذیرایی کرده و آنانرا همچون مهاجرین صدر اسلام بر سر سفره های خود نشاندند. که البته حضور این برادران در ایران دوامدار بوده در حالیکه در کشور همسایه، آنان را اخراج می کنند.
3. ضمن اذعان و موافقت با نویسنده محترم در خصوص انتفاع هر دو طرف مردم ایران و مهاجرین محترم افغانستان، چگونه از شواهد پیداست که دولت ایران دو راه بیشتر برای رفنار با مهاجرین و اتباع محترم افغانی ندارد؟؟؟ چرا گزینه اول مطرح شده توسط نویسنده محترم مردود دانسته شده است؟ اگر قرار باشد همه مردم افغانستان پس از بازگشت شرایط تقریبا امن و بازسازی افغانستان، هنوز از سایر کشورهای به افعانستان بازنگردند، پس چه کسی میخواهد کشورشان را آباد کند؟؟؟ نکند قرار است افعانهای محترم همه از کشور بگریزند و جای آنها، بیگانگان غربی کشور افغانستان را اداره و بازسازی کنند؟؟!
در پایان، نظر نویسنده و دست اندرکاران محترم پایگاه اطلاع رسانی افغانستان را به این آیه شریفه معطوف میدارد که:
« ان ا... لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ».
با تشکر. سلمان از ایران.

>>>   ماتصدیق رانندگی میخواهیم این خیلی برایمامهیم است

>>>   امیدوارم دوستان واقع بینانه و دورازتعصبات و براینگتن احساسات نادرست نظرخودشان را مطرح کنند
ن. ر.ق

>>>   سلام چرا نظر دیشب را بیان نکردید و. من حقیقتی غیر قابل قبول و باور نکردنی را بیان کردم انتظار دارم شما در بیان نظرات دیگران , نظزات خاص را بیان نکنید. من در پروژه نطنز بودم.
با تشکر رضا از تهران-

>>>   در اظهار نظرهای خوانندگان این روزنامه و مقاله اقای حیدری اغلب به امارهای غیر رسمی استناد شده است.لازم به یاد اوری است در اخرین امار گیری از اتباع افغان ، جمعیت کل انان توسط وزارت کشور ایران در اوایل اذر ماه امسال سه میلیون نفر اعلام شد که از این عده حدود یک میلیون نفر به طور قانونی در ایران زندگی می کند.البته این رقم از ابتدای مهاجرت افغان ها به ایران در سال های مختلف متفاوت بوده است.
مشکلات مر بوط به کودکان حاصل از ازدواج های میان افغان ها وایرانیان نیز برخی اوقات در روزنامه های ایران منعکس شده است و تعدادی از نمایندگان زن مجلس ایران در سالهای گذشته و همچنین مجلس کنونی به ان توجه نشان داده و خواستار اقداماتی برای حل این مشکل شده اند.

خواننده ایرانی روز نامه

>>>   برادر حیدری با تشکر از طرح موضوع . بعنوان برادر ایرانی که دست اندر کار موضوع افغانستان است عرض می کنم که بسیاری از واقعیت های موجود در صحنه را ندیده و بر اساس ظاهر قضاوت فرموده اید . ایران کشوری انقلابی است و افتخار می کند که توانسته بمدت سی سال میزبان میلیونها نفر از برادران افغانی خود باشد . تعارف نمی کنم . آیا حساب کرده اید که ما بخاطر اینکه شما روی پا بایستید تاکنون چقدر هزینه های سیاسی ؛ عقیدتی ؛ اجتماعی ؛ اقتصادی و غیره کرده ایم ؟ آیا می دانید در زمان موشک باری تهران توسط صدام ملعون روسها به وزیر خارجه وقت صریحا اعلام کردند که دست از افغانستان بردارد و موشک باران ها قطع خواهد شد و ما نپذیرفتیم و 140 عدد موشک خوردیم . آیا و آیا و آیا . ما هیچ منتی بر شما نمی خواهیم بگذاریم بلکه به تکلیف مان عمل کردیم . لیکن سئوال اینجاست که آیا میهمانان عزیزمان هم به وظایف میهمان بودنشان عمل می کنند ؟ آیا می دانید خود ایران با چه مشکلاتی روبروست از داخل و از خارج . آیا افغانستان آباد و مستقل و مقتدر بنفع ایران است یا افغانستان خراب و درهم و لانه آمریکا و ناتو و غیره . علیرغم این موضوعات طرح های خدمات رسانی بیشتر علیرغم مشکلات سنگین در دست بررسی است که انشاءا... اوضاع را بهتر از این خواهد نمود .
برادر ایرانی شما .

نیاز مند کیست؟!

حدودآ سه ما قبل پسر بچه9 -10 ساله مهاجر هزاره همراه با خواهر کوچک ومادرش، هفته یکبار سری به محل کارم میزد واین حقیر مبلغ ناچیزی به او میدادم.(زیاد اهل کمک کردن نیستم) 

این سه نفر وضعیتی ظاهری خوبی نداشتند.! بدن لاغر ونحیف وظاهر کاملا" غیر بهداشتی آنها هر آدمی را وادار به واکنش منفی میکرد. به همین علت هنگام مراجعه آنها عکس العمل همکارانم اصلا مناسب نبود(این را عرض کردم تا متوجه مطلب بشوید)

هفته ها این کار ادامه داشت تا اینکه به طور اتفاقی پدر خانواده را هم دیدم. متاسفانه وضعیت او از دیگران هم بد تر بود.

بعد از گذشت چند هفته آنها؛ هفته دوبار مراجعه میکردند وکمی بعد روز در میان مراجعه کردند. این کار شان مرا کمی به وسواس انداخت وشروع کردم به پرس وجو که اینها کی هستند وکجا زندگی میکنند.

پرس وجویم نتیجه خوبی نداشت وشایعات زیادی در باره شان شنیدم هیچ کس نمیدانست آنها کی هستند،کجا زندگی میکنند وشب را درکجا به صبح میرسانند. همه جا دیده میشدند ولی وهیچ کجا هم نبودند.

یکی از روزها به پسر بچه گفتم: شما به پدر ومادرت بگو که هفته یکبار بیشتر اینجا نیائید. واو گفت چشم.

گفتن این حرف به پسر بچه دوتا علت داشت. اول اینکه بضاعت مالی  ودر آمد من به قدری نیست که بتوانم به چنین خانواده های روز درمیان کمک مالی بکنم. دوم اینکه ترسیدم این آمدن شان تبدیل به عادت بشود واگر روزی از روی مجبوریت همین مبلغ ناچیز را نتوانم به آنها بدهم چه اتفاقی خواهد افتاد؟!

بعد از آنروز دیگر آنها به محل کارم نیامد وتقاضای کمک نکردند.!

حال کارم غلط بوده یا درست بماند.!

اما من دلم تنگ شده ودوست دارم تا دوباره آن پسر بچه بیاید وهنگام رفتن بگوید:

خدا مشتریای توره زیاد کنه.

پ.ن: زندگی این خانواده مهاجر هزاره مثل معمای حل نشده برایم باقی مانده است.

بدن های لاغر ونحیف ظاهر کثیف ونامناسب وهوش بسیار بالا و طرزصحبت وآداب ومعاشرت قوی آنها نشان از چه داشت؟ براستی آنها کی بودند؟ روحیه پژمرده ، صحبت های با لکنت زبانی وادا اطوار هایی برای به رحم آرودن دل خلق الله که شاخصه چنین  افرادی میباشد، هیچ کدام در آنها دیده نمیشد.

آنها دیگر در این شهر نیستند.

ومن مانده ام  با یک سئوال !  که آیا فرصتی را ازدست داده ام؟!

شرح حالی ازهجرت وغربت(قسمت پنجم) دریافت چند پیامک

اتباع مجاز پیامک پناهندگی دریافت می‌کنند

به گزارش اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی به نقل از خبرگزاری فارس, مدیر کل امور اتباع ومهاجرین خارجی در خصوص برنامه‌های اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور بیان داشت: در حال حاضر برنامه‌هایی که در خصوص پناهندگان اجرا می‌شود بسیار جدید است که نمونه آنها در کشورهای دیگر وجود ندارد، از طرح‌های جدید ارسال پیامک به پناهندگان در خصوص موضوعات مختلف پناهندگی است.
*************
خب! به طور معمول هر خبری که مربوط به اتباع خارجی باشد، با اجازه تان ما سریعا" به خود میگیریم ومیگوئیم این خبر مربوط به ما است وآنوقت بعضی دوستان میگویند باباجان بی خیال شو این خبر مربوط همه خارجی های مقیم ایران است.
 مطلب بالابا اینکه خیلی کوتاه است ولی مانند اشعار مولوی وحضرت حافظ نیازمند تحلیل وتفسیر فراوان است ومیشود در باره آن صفحات بی زبان اینترنت را خط خطی کرد.
به عنوان مثال: تیتر خبر که بدون شک مال خودما است رد خور ندارد(اتباع مجاز) این مجاز وغیر مجاز هم متعلق به خود ما است. اما این واژه پناهنده را نفهمیدم منظورش چه کسانی هست البته ما در آن اوایل پناهنده بودیم بعد هم مهاجر شدیم فعلا هم آواره هستیم با پسوند های مجاز وغیر مجاز که هیچ کدام از لحاظ  حق وحقوق در ایران تفاوتی چندانی باهم نداریم. لازم به ذکر است واژه های پناهنده،مهاجر وآواره از لحاظ حقوقی تفاوت زیادی باهم دارند.
 
این حقیر ساعت ها است که فیتیله پیچ این خبر شدم ودر حالت نیمه کماه به سر میبرم وبحث بررسی بیشتر را به اهل فن واگذار نموده وعجالتا" تا ضربه فنی نشدم تعداد پیامک(اس ام اس) را که در آینده نزدیک به عنوان یک مخاطب مهاجر افغانستانی مقیم ایران دریافت خواهم کرد خدمت تان تقدیم کنم.
قبل از خواندن پیامک های احتمالی به یک نکته توجه کنید که: معمولا" این جور تیتر ها برای قشنگی وکلاس گذاشتن بیان میشود ودر حد همین تیتر باقی میماند وبعد از چند صباحی فراموش میشود اما این اواخر در آمایش های مختلف مخصوصآ آمایش ششم از تمام مهاجرین شماره موبایل ثبت شده است واحتمال اس ام اس بازی(پیامک) دولت با مهاجرین قوت بیشتر گرفته است.
 
این هم پیامک های دریافتی یک مهاجر!
 
۱- از شهرداری به مهاجر: مهاجر محترم تبعه افغانستان با سلام!  طبق بررسی های شبانه روزی کارمندان زحمت کش شهرداری محل سکونت شما، جناب عالی مدت یکماه ویک هفته و یکروز ویکساعت و۱۶ دقیقه در پرداخت عوارض راه رفتن وزندگی در این شهر، تاخیر داشه اید!!! جناب عالی تا طلوع صبح فردا(۱۲ ساعت) فرصت دارید تا با حضور در شهرداری محل سکونت خود اقدام به دریافت فیش بانکی نموده وتسویه حساب نمائید. لازم به ذکر است که مبلغ ۱۶ تومان(۱۶۰ ریال) بدون احتساب مالیات۳٪ ارزش افزوده نقدا" در محل وهنگام دریافت فیش بانکی اخذ خواهد شد. پس بهتر است تعداد پیامک ها کمتر باشد تا نه ما دچار زحمت بشویم ونه هزینه  های شما بالا برود.  با تشکر.
 شهر ما خانه ماه
 
۲- پیامک از اداره کار وامور اجتماعی: کارگر مهاجر محترم با سلام.
با احترام به مقام والای کارگران وزحمت کشان.  به دین وسیله به اطلاع میرساند که  مدت اعتبار کارت کارگری موقت ۴۵ روزه شما ۱۱ دقیقه پیش به پایان رسید. خواهشمند است تا پایان ساعت اداری امروز(۲ساعت و۱۲ دقیقه دیگر) با مراجعه به نزدیکترین شعب این اداره ودریافت فیش بانکی اقدام به تسویه حساب نماید. تبصره: هر روز دیرکرد مبلغ ۵۰۵۰۰ تومان جریمه دارد. وسلام .
 
۳- پیامک از مدرسه: ولی محترم! هزینه تحصلی بهمن ماه تعداد ۵ نفر از فرزندان دانش آموز شما مدت ۲ ساعت ۸ دقیقه تاخیر داشته است. عجالتا"  تا حضور شما ودریافت فیش بانکی وتسویه حساب با مدیریت مالی مدرسه، هر پنج نفر شان به تربیب کلاغ پر، سینه خیز، بشین وپا شو، ایستادن روی یک پا و نوشتن هزار بار جمله( ببخشید که پرداخت هزینه تحصلی ام دیر شده است) محکوم شده اند. اگر جی گر گوشه هایتان را دوست دارید ونمیخواهید عزیزانتان در آینده مریض وعقده ای بار بیاید هرچه زود خودتان را به مدیریت مالی مدرسه رسانده وفیش بانکی دریافت نموده اقدام به تسویه حساب کنید. مدرسه خانه دوم شماست.
 
۴- پیامک از اداره راه ترابری: مهاجر محترم با سلام.
با بررسی های دقیق نرم افزاری دریافتیم که شما همراه خانواده محترم بلاخره بعد از ۹سال ۳ ماه ۷ وروز ۲۳ ساعت هوای مسافرت به سرتان زد وبعد از عبور از جاده های خصوصی منتهی به شهر مشهد مقدس وارد این شهر شدید. ضمن انتقاد شدید از کمی مسافرت شما ورود تان رابه این شهر مقدس خوش آمد عرض نموده  وبه اطلاع تان میرساند که در اولین فرصت بعد ازرفع خسته گی به ادراه مرکزی راه ترابری مراجعه نموده واقدام به پرداخت عوارض جاده های خصوصی بین استانی نمائید. مدارک وعکس های چشم بادامی شما در رایانه مرکزی موجود میباشد.اخطار: در صورت دیرکرد مبلغ پرداختی دوبرابر میشود.
راه تورا میخواند.
 
 ۵- پیامک از اداره  کل اتباع ومهاجرین خارجی:
آواره فعلی ومهاجر قدیم سلام واحترام.
 ما پرونده های شمارا به دقت بررسی کردیم وبه این نتیجه رسیدیم که شما در حال حاضر واجد شرایط پناهنده گی نیستید.! به چند دلیل:
۱- هنوز قادر به نفس کشیدن هستید.۲- شما میتوانید نان بربری بخرید، بجوید وقورت بدهید.۳- شما در ماه گذشته توانسته اید عوارض شهرداری،دارایی، هزینه تحصیلی فرزندان وکارت کارگری تان را پرداخت کنید.۴- کشور تان به طور کامل طالبانی نشده وهنوز بعضی استانها در اختیار دولت قرار دارد.۵- کشت خشخاش فراگیر نشده ومردم به جایش زعفران میکارند.۶- رئیس جمهور به ظاهر قانونی دارید وزیر دست شیطان بزرگ فعالیت میکند.۷- هنوز به درد میخورید.  
۶- پیامک از پدرم: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور-کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور  
۷- پیامک از طرف دولت افغانستان: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد. 
 
۸- پیامک از یک دوست قدیمی مقیم افغانستان: بیا که بریم به مزار شیر ممد جان به سیل گل لاله زار شیر ممد جان.  
۹- پیامک از یک دوست غربت نشین: بیه که بوریم به وطن اینجه گذرو نموشه خاک غربت هرچه باشد خاک از مو نموشه.  
۱۰- بدجور احساساتی شدم به دلیل سرازیر شدن اشکهایم قادر به خواندن باقی پیامک ها نیستم.
بدرود تابعد.

جلیل نظری، هنرمند مهاجر هزاره!

درست یادم نیست که در کدام نشریه خوانده وبودم.!

در اوایل دهه هفتاد نادر طالب زاده در یک موسسه ای فرهنگی تعداد 20 نفر از مهاجرین افغانستانی را برای ساختن فیلم های سینمایی در رشته های بازیگری،کارگردانی،فیلمبرداری، تدوین و... تعلیم داده بود.

اگر اشتباه نکنم جلیل نظری یکی از کسانی بود که در این موسسه فارغ التحصل شد ودر چند سریال هم نقش های بسیار کوتاه وبی اهمیتی ایفا نمود.

در سال 1379 در ایران فیلمی ساخته شد بنام "جمعه" به کارگردانی حسن یکتا پناه وبازیگری جلیل نظری. جلیل نظری یکسال بعد فیلم راه بهشت راه با کارگردانی اقای بهرازنیا بازی کرد.

مدت ها است که از جلیل نظری هیچ خبری ندارم ودر فضای مجازی هم متاسفانه چیزی به درد بخوری دست گیرم نشد.

صورت گرد(هزارگی)وچشمان همیشه در انتظار، شاخصه های اصلی جلیل نظری میباشد.

برای اینکه یادی از این هنرمند کرده باشم تعداد چند عدد عکس از فیلم سینمایی جمعه که توانستم در فضایی مجازی بیابم نشر میکنم.

هر جا که هست، نانش گرم وآبش سرد باشد.







نان در ایران گران شد.

نان 

 

قیمت جدید انواع نان در تهران اعلام شد.

نان سنگگ:قیمت قبلی۱۲۵ تومان جدید ۴۰۰ تومان

نان بربری: قیمت قبلی۱۰۰تومان جدید ۳۰۰ تومان

نان تافتون: قیمت قبلی۵۰ تومان جدید ۲۰۰تومان

نان لواش: قیمت قبلی ۲۰تومان جدید۱۰۰تومان