سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

شرح حالی از هجرت وغربت(به مهاجرین چه مدرک میدهد؟)

حدودا" از دوسال قبل زمزمه طرح سرشماری مهاجرین افغانستانی فاقد مدرک ساکن ایران سرزبان ها افتاد. بعد شایع شدن این خبر خیلی از هموطنان ازداخل افغانستان با هزارمشقت وتقبل هزینه های زیاد وپذیرفتن خطر راه های غیرقانونی خودرارابه ایران رساندند. هدف ازاین مهاجرت ثبت نام وگرفتن مدرک قانونی در ایران بود. البته دراصل خبرهیچ زمانی گفته نشد که مدرک جدید میدهد بلکه خبر ازسرشماری مهاجرین با شرایط خاص بود ولی متاسفانه مردم نه حال درست گوش دادن رادارند ونه حوصله تحلیل خبربلکه آنچه که معتبر هست شایعات است.

 طی دوسال گذشته یکی از اصلی ترین سئوالات هموطنان از بنده حقیراین بود: کی مدرک میدهد؟ بنده هم درحدتوان که داشتم توضیح میدادم ولی درنهایت هیچ کسی قانع نمیشد ومدت بعدهمان سئوال را تکرارمیکرد.  ادامه مطلب ...

نقدی بر مطلب آقای محمد کاظم کاظمی. نشر شده در خبرگزاری تسنیم

خبرنگار حوزه مهاجرین، خبرگزاری تسنیم: پس از پخش قسمت بیست‌وسوم برنامه تلویزیونی «وطن‌دار» با عنوان «بازگشت عزتمندانه مهاجرین» موجی از واکنش‌ها در در رابطه با اظهارت «محمد آصف درزابی» رئیس نمایندگی‌های وزارت مهاجرین افغانستا در ایران در فضای مجازی دست به دست گردید.

در همین راستا «محمدکاظم کاظمی» شاعر نام آشنای افغانستانی با ارسال یادداشت اختصاصی به خبرگزاری تسنیم در رابطه با چگونگی و امکان بازگشت مهاجرین افغانستانی به کشورشان به تحلیل نشسته است. متن کامل این یادداشت را در زیر مطالعه می‌کنید (1)

             مطلب فوق که توسط جناب آقای محمد کاظم کاظمی تحریر شده است  را به دوبحش میتوان تقسیم کرد. 

بخش اول مربوط وبه وضعیت مهاجرین درداخل ایران وبخشی دوم انتقاداتی هست که متوجه مسئولین دولتی داخل  کشور می شود. در بخش دوم مطلب باآقای کاظمی موافقم. متاسفانه درداخل افغانستان سه گزینه باعث عقب ماندگی وجذب نشدن مهاجرین مقیم ایران میشود.1-نژاد پرستی وتبعیض سیستماتیک2- کمبود امکانات وتامین امنیت جانی ومالی3- کم کاری وشعار زدگی مسئولین دولتی از صدرتاذیل که جناب کاظمی به درستی به این مشکلات اشاره کرده اند. واما بخش اول مطلب یعنی زندگی و وضعیت مهاجرین د داخل ایران اشکالاتی داردکه به قدر توان به آنها اشاره میکنم.

 به عقیده بنده در این بخش جناب کاظمی دقیقا حس وحال شخصی خودش را بیان نموده اند. یعنی تعریف ایشان از حب مهاجرین کاملا یک برداشت شخصی میباشد.

 مهاجرین در ایران دردوحالت زندگی را سپری میکنند. حالت ظاهری وحالت باطنی. اگرحالت ظاهر قضیه را مورد بررسی قراربدهیم دقیقا به نتیجه میرسیم که جناب کاظمی رسیده اند، یعنی  زندگی مهاجرین در ایران از لحاظ مادی در رفاه نسبی سپری میشود، یعنی نانی برای خوردن هست وآبی برای نوشیدن وامنیتی برای زنده ماندن وافراد کوچه وخیابان هم(جامعه میزبان) دوستانی هستند بسی خون گرم وبافرهنگ ومتمدن، این یعنی ریشه پیوند بین مهاجرین ومیزبان. لازم به ذکر است که اصل ماندن مهاجرین  در ایران همین موضوع است. یعنی نان،آب وامنیت. اما بخش دوم زندگی مهاجرین یعنی حالت درونی حکایت دیگری دارد. با کمال تاسف باید عرض کنم دردل اکثریت مهاجرین مقیم ایران هیچ"حب" نسبت به خاک ایران وجود ندارد اگر حب هم باشد حب دینی ومذهبی هست نه حب مرزوخاک. میزبانی جامعه ایران هم چنگی به دل نمیزند وسرد وبی روح تر از آنی هست که باعث حب ودوستی عمیق بین مهاجرین و انصاربشود. اگر در جای محبتی مشاهده می شود از روی نیازهای کاری روزانه وظاهری هست ودر باطن حداقل طی این 40 سال گذشته همیشه یک افغانستانی با یک ایرانی تفاوت داشته است. چیزی که جالب است اینه که جناب کاظمی جوانان مهاجرنسل جدید که درایران متولد شده را عاشق ایران میدانند که این هم دور ازحقیقت است. برعکس نظر آقای کاظمی جوانان مهاجرمتولدایران هیچ حب از ایران دردل ندارند واکثریت آنها از زندگی در ایران بیزار هستند وعاشق خاک وکشور خودشان میباشند. برای مثال به دو نمونه اشاره میکنم.1- جمعیت 80 هزار نفری  مهاجرین درورزشگاه آزادی ازنسل متولدشده ایران بودندکه عاشقانه تیم ملی افغانستان را تشویق کردند.2- جمعیتی مهاجرکه به سمت اروپا مهاجرت کردند از نسل متولد شده  ساکن در ایران بودند. این دو مثال به خوبی عشق ونفرت نسل جوان مهاجرمتولدشده ایران را نشان میدهد.

نکته پایانی اینکه: هستند افراد معدودی از مهاجرین که در ایران  توانسته اند درجایگاه اجتماعی مناسبی که شایسته خودشان هست برسند  ودرهمه جامورداحترام وتکریم قرارمیگیرند واین افراد معدوداز لحاظ ظاهری وهم باطنی عاشق ایران هستند که یکی از این افراد میتوان به جناب کاظمی اشاره کرد. نتیجه اینکه چه خوب وپسندیده هست که ما ازدردمهاجرین مطلع باشیم وحس شخصی خودرا به کل جامعه مهاجر تعمیم ندهیم. وسلام علی عبادالله صالحین.


لینک مطلب آقای کاظمی:

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/11/13/1315025/%DA%A9%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%80-%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D8%AF

زیارت گله ای کربلا

میگن مارازپونه بدش می آید ؛درخانه اش سبزمیشه. من ازرفتن بی رویه وگوسفند وار هموطنان به کربلا ناراحتم وهروقت که زیاد فکر میکنم بدنم کهیرمیزند. دراین حال وروزم هی زنگ میزنند ومیپرسند: کی ویزای کربلا صادر میشه؟ عرض بشود که این ایرانی جماعت یه جوری باید ما مهاجرین را ریشخند بکنند حتی برای سفر(معنوی به قول خودشان)کربلا وپیاده روی اربعین. بله قضیه اینه که بعد ازگذشت بیش ازده روز ثبت نام مهاجرین دردفاترکفالت هنوزهیچ خبری ازصادرشدن ویزانیست واین صادر نشدن ویزا وحواله دادن به هفته بعد بد رقم روی اعصاب مهاجرین تاثیر منفی گذاشته وانهای که خیلی عشق کربلا دارند زیرلب جملات ناجوری ادا میکنند. حقیقت اینه که تبعیض قایل شدن بین زائرین ایرانی وافغانستانی بسیارکارزشت ودورازشان انسانی میباشد که متاسفانه این روزها درمورد سفرکربلا وپیاده روی اربعین شاهد آن هستیم. مهاجرین به خاطر مسیرشلمچه ودورشدن راه ناخوشنود بودند که تاخیرصادرشدن ویزا هم به آن افزوده شد. مهاجرین میگن این تبعیض اشکاراست که عمدا ویزای مارادیر صادرمیکنند وبه اصطلاح به دقیقه نود موکول میکنند. دیرصادرشدن ویزای مهاجرین چند اشکال جدی دارد.1- شلوغ شدن مسیرورفتن به سمت کربلا. درروزهای آخرویکی دوروزمانده به اربعین وسیله نقلیه کم می شود واین کمبود وسیله نقلیه باعث گران شدن بلیط شده ومهاجرین مجبوراست برای تهیه بلیط قیمت چند برابرپرداخت بکنند.2-امکانات دربین راه وبه اصطلاح ایستگاه های صلواتی که خدمات به زائرین ارائه میکنند درروزهای اخراکثرمواد خوراکه وکمک های استراحتی آنها تمام شده ویا اگر چیزی باقی بماند ازکیفیت مناسب برخوردارنیست وبه قول معروف ته شوروا باقی میماند که این کاردورازانصاف ویک بی عدالتی محض است.3- با شلوغ شدن کربلا مهاجرین به درستی نمی توانند زیارت بکنند واکثر انهاعقیده دارند که از مهاجرین فقط به عنوان سیاهی لشکراستفاده میشود. 4-اگراین مهاجرین بعد ازاربعین به عراق بمانند وبرنگردند متحمل هزینه های بیسارزیادی بابت خورد وخوراک ومکان استراحت می شوند که این وضعیت با اقتصاد وجیب خالی آنها همخوانی ندارد.درکل وضعیت اصلا تعریفی ندارد وبنده شخصا احساس یک گوسفندی را دارم که منتظرم چه زمانی درب باربند باز شده تا من بتوانم به سوی مقصد بدوم ودر این دویدن چون حالت مسابقه به خود میگیرد معلوم نیست چند نفراز من ضعیف ترزیرپایم له بشود وصدای ناله اش به گوش خد ابرسد؟!

اربعین ومرگ عدالت!

اربعین ومرگ عدالت!
عدالت واژه ای قشنگی هست. هرحکومتی وهردولتی وهر نهاد واشخاصی سعی میکنند خودشان راعادل نشان بدهند. دولت ایران به عنوان یک کشور مسلمان وحکومت کاملا اسلامی با قوانین اسلام ناب محمدی یکی ازپیشتازان اجرای عدالت درجهان میباشد.
گفتاروشعارهای دولت ایران بسیارعادلانه بیان میشود.هرکسی به گفتاردولتمردان ایرانی نگاهی بیندازند بدون هیچ شک وشبهه ای می پذیردکه ایران یک کشورعادل هست.
حالا سئوال این است که آیا واقعا دولت ایران با مردم تحت حکومت خودش رفتارعادلانه دارد؟ برای یافتن پاسخ ناگزیرم به دو جریان اجتماعی اشاره بکنم که دولتمردان ایرانی دخالت مستقیم داشته ودارد.

جریان اول به مهاجرت(بدون مجوز) مهاجرین افغانستانی ازایران به سمت اروپا درسال 1394 وجریان دوم به سفر(بدون مجوز) مهاجرین افغانستانی مقیم ایران جهت عزیمت به کربلا وپیاده روی اربعین درسال جاری مربوط میشود.
1- جریان اول:
حتما به یاد دارید زمانیکه مهاجرین افغانستانی گروه گروه از ایران عازم ترکیه بودند تا خود وخانواده اش را به اروپا برسانند. تعداد بسیارزیادی ازا ین مهاجرین در بین راه؛ نرسیده به خاک ترکیه توسط پلبس مرزی ایران دستگیر ومدت دربازداشت میماندند وسپس با اهل وعیال از ایران به سمت افغانستان اخراج می شدند. درماجرای اول هموطنان که به سمت اروپا مهاجرت کرده بودند چه آنهای که مدرک قانونی داشتند وچه آنهای که هیچ مدرکی اقامتی نداشتند، بدون هیچ ارفاقی از مرز ایران به سمت افغانستان اخراج می شدند.
2- جریان دوم:
جریان دوم به سفر کربلا وپیاده روی جهت اربعین حسینی درهمین روزها مروبط می شود. در جریان سفراربعین که هنوزهم کمی وبیش ادامه دارد وتعداد زیادی ازهموطنان که بدون مجوزعازم این سفر شده وموفق شده اند ازمرزایران به سمت عراق خارج بشن وهنوز برنگشته وتعداد زیادی که دردام پلیس ایران گیرفتار شده وراهی ااردوگاه ها شده اند.
از لحاظ قانون هردوعمل مهاجرین سرپیچی ازقانون ویکسان میباشد. یعنی مهاجرین دارای مجوز قانونی درمحدوده مشخص بوده وبا یک حرکت غیر قانونی ازمحل زندگی خارج شده واقدام به خروج از مرز ایران بدون هماهنگی مسئولان مربوطه نموده اند.
حال در ماجرای اول دولت وقوه قضائیه ایران بدون هیچ تخفیف وارفاق ورافت اسلامی تمامی کسانیکه به سمت اروپا مهاجرت کرده بودند بعد ازدستگیری به حکم دادگاه از ایران به سمت افغانستان اخراج کردند ودر ماجرای دوم مهاجرینی که مدرک اقامتی قانونی داشتند فقط یک شب مهمان اردوگاه بودند وفردای آن روز بلافاصله آزاد شدند وهنگام آزاد شدن از اردوگاه مامورین یک خدا قبول بکنه هم به مهاجرین گفتند.
نتیجه اینکه: بنده شخصا خوشحالم که بخشی از هوطنانم در این سرمای پائیزی مورد لطف ومرحمت مسئولان ایرانی قرارگرفتند واز ایران اخراج نشدند وپیش زن وبچه وخانواده شان ماندند. ازاین بابت به سهم خودم از مسئولان ایرانی تشکر میکنم وخداقوت عرض مینمایم.
واما! چه بنده خوشحال بشم ویا نشم در اصل ماجرا هیچ تفاوتی ایجاد نمیشه و آنهم مرگ عدالت میباشد.
رفتار مسئولان ایرانی چه در ماجرای اول وچه در ماجرای دوم با هر نیت وهر هدفی که انجام شده باشد نتیجه اش مرگ عدالت در دستگاه اداری ایران ودین اسلام ومذهب شیعه میباشد.

برنامه تلویزیونی"وطن دار" (قسمت ششم)

قسمت ششم برنامه تلویزیونی"وطن دار"با موضوع، مشکلات  مهاجرین وزیارت عتبات عالیات از شبکه افق پخش شد.

در مورد این برنامه ذکرچند نکته ضروری است.

1- اصل طرح این مشکل توسط مهاجرین غلط است زیرا مهاجرین چه آنهای که کارت آمایش معتبر ویا پاسپورت به اصطلاح خانوادگی دارند، اصلا حق خروج ازشهر محل سکونت خودرا ندارند. بنا براین اصل درخواست همچین افراد برای عزیمت به خارج ازخاک ایران یک درخواست غلط وغیرمنطقی میباشد ومسئولان ایرانی حق دارند ازترددآنها به قصد زیارت کربلا وخاک عراق جلوگیری بکنند.اگر مهاجرین درخواستی دارند میبایست ابتدا برای ترددآزاد درداخل ایران وسپس برای عزیمت به خارج با مسئولان مربوطه چانه زنی بکنند.

2- متاسفانه مهاجرینی که درساخت برنامه وطن دارمشارکت داشته اند، نتوانسته اند مشکلات مهاجرین را به درستی به سازندگان این برنامه منتقل بکنند. به نظرمن عزیمت به عراق وزیارت عتبات وعالیات را نمی توان درلیست مشکلات مهاجرین افغانستانی مقیم ایران قرارداد. ازهر زاویه که به مشکلات مهاجرین نگاه بکنیم سفرزیارتی به عراق حزء ازآن مشکلات قرارنمی گیرد. مثلا اگرکسی به عراق وزیارت عتبات عالیات سفرنکند چه اتفاقی مهم وسرنوشت  سازی برایش خواهد افتاد؟ پاسخ این است. چه بروند وچه نروند هیچ تغییری برسرنوشت آنها ایجاد نخواهد شد.بنا براین چانه زنی واتلاف وقت برای همچین کاری غیر عقلانی میباشد.

3- طرح مشکل بایدعمومیت داشته باشد. درقسمت ششم برنامه تلویزیونی وطن دارطرح مشکل(عزیمت به عراق وزیارت کربلا) عمومیت ندارد وتنها آنچه به زعم مسئولان برنامه(مشکل)نامیده شده است،مربوط به بخشی از جامعه شیعه افغانستان میباشد نه تمام مهاجرین. بخش عظیمی از مهاجرین افغانستانی مقیم ایران را برادران اهل سنت ما تشکیل میدهد که متاسفانه دربرنامه وطن دارتا قسمت ششم  هیچ جای ندارندکه این حرکت واین روش خود یک شیطنت است.


برنامه تلویزیونی"وطن دار (قسمت پنجم) بنام مهاجر بکام انصار!

قسمت پنجم برنامه تلویزیونی"وطن دار" با موضوع تابعیت اتباع بیگانه با حضورنماینده مردم مشهد ازشبکه افق پخش شد.

 عنوان قسمت پنجم این برنامه بسیارمهم ودهان پرکن انتخاب شده بود وهرشنونده ای  مهاجر را مجاب میکرد که  پای تلویزیون بینشینند وبرنامه را پی گیری بکنند. این مساله  هنکام آغاز پخش برنامه و رد وبدل شدن پیامک وبه صدا درآ مدن صدای زنگ تلفن همراه مهاجرین وتوصیه به دیدن برنامه فوق به وضوح مشاهده میشد. دقایقی از پخش برنامه نگذشته بود که این حساسیت وامیدواری تبدیل به یاس شد زیرا بینندگان مهاجر قبل از اینکه حرف دل خودشان را درصفحه تلویزیون مشاهد بکنند شاهد باز گوی ورفع مشکلات ودرد های حاکمیت ایران بود.

در ابتدای برنامه مهاجرین توسط مجری برنامه دسته بندی شد. در این دسته  بندی  از افرادی به عنوان مهاجر نا م برده شد که دردقایق دیگر مهاجر بودن این افراد توسط قاضی زاده هاشمی مهمان برنامه ردشد وایشان گفتند این دسته افرادکسانی هستند که  قبلا در عراق ویا افغانستان ساکن بوده بنا بر دلایلی به ایران آمده وادعا میکنند که ایرانی هستند که این عده به دلیل کسری مدرک بلاتکلیف هستند نه مشکل تابعیت ودسته دیگرشامل حال کسانیکه می شود که پدر افغانستانی ومادر ایرانی دارند؛ یعنی این افراد در اصل ایرانی هستند ولی به دلیل مشکلات اداری هنوزمیبایست تا سن 18 سالگی صبر کنند وبعد شناسنامه ایرانی دریافت بکنند.

از مجموع55 دقیقه گفتگوی مجری وآقای قاضی زاده نمایند مجلس 35 دقیقه آن درباره ای کسانی بود که اصلا در زمره مهاجرین قرا نمی گیرند، یعنی طبق گفته جناب قاضی زاده این افراد در اصل ایرانی هستند ولی به دلیل برخی مشکلات اداری هنوز شناسنامه ایرانی دریافت نکرده اند. این یعنی  اینکه یک مهاجراز دقایق ابتدای پخش برنامه میخکوب تلویزیون شده وسر پا گوش است تا شایدحرف امیدوار کننده را از صفحه تلویزیون بشنوند تا کمی  به آینده اش خوش بین بشود ولی هرثانیه وهر دقیقه که میگذرد هی اوضاع بدترمی شود وفرد مهاجرباخودمیگوید؛ این گپا که مربوط به من نمی شود. این قانون که شامل حال من نمی شود. من که در ردیف این افراد قرار نمی گیرم.! این وضعیت  زجرآور 35 دقیقه طول میکشد تا اینکه بلاخره بخت یار می شود ونوبت به کسانی میرسد که که مهاجر واقعی هستند، یعنی 3.5 میلیون مهاجر که به خواسته خودشان ورسما وارد خاک ایران شده وتقاضای پناهندگی داده ودر تابعیت  شان  هیچ شک وشبهه وجود ندارد.

در دقیقه 36 توسط یکی از حضار موضوع بسیار مهمی مطرح شد که در کل بی پاسخ ماند. سئوال این بود:  اولین چالش مهاجرین ارائه نشدن مدرک شناسایی به فرزندانی است که یکی از والدین شان کارت آمایش دارند. این سئوال کلا شنیده نشد وآقای قاضی زاده درادامه  مشغول پاسخ گویی به سئوالاتی شدند که طرح آنهارا ما شاهد نبودیم؛ یعنی یا روی کاغذ مطرح شده بود ویا کلا پرسش سانسور شده بود.

از دقیقه 36 تا دقیقه 55 وخداحافظی مهمان برنامه، با اینکه سئوالات مهمی از قبیل دریافت گواهینانه رانندگی،ثبت اسناد مالکیت وسرمایه گذاری مهاجرین وانتخاب شغل برای افراد مهاجر در تمامی سطوح توسط مجری مطرح شد ولی متاسفانه جناب قاضی زاده  به جای پاسخ روشن  به  سئولات مجری وحضار، مشکلات مهاجرین را در برخی مواقع علت یابی کردند، یعنی  مسئولیت را به دوش دستگاه های اجرای انداختند ودر برخی مواقع  توضیح دادن که چرا این مشکلات وجود دارد ودر قسمت های هم  عمکلرد مسئولین در 40 سال گذشته را توجیه کردند.

ختم کلام اینکه در پایان برنامه به قول معروف علی ماند وحوضش. یعنی مهاجرین با دهان باز وذهن پر از سئوال های بی جواب ونا امیدتراز دیروزسر روی بالش گذاشتند تا به خواب بروند وجهت کار وفعالیت برای یک روزدیگرآماده بشوند روزی که فردایش معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارآنها خواهد بود.



برنامه تلویزیونی"وطن دار (قسمت سوم)

درقسمت سوم برنامه تلویزیونی وطن داریک قشون کشی درست وحسابی به نفع عملکرد40 ساله حاکمیت ایران درموردمهاجرین افغانستانی انجام شده  است. یعنی تهیه کنندگان با تمام نیروهایش بسیج شده است تا صدای حاکمیت راابتدا به گوش مهاجرین برساند ودرمرحله بعدخط مش وسیاست هایش در موردمهاجرین را برای ملت ایران روشن بکند. یعنی با یک تیردونشان بزنندکه الحق خوب هم زدند.

دراین قسمت مهمان رسمی یعنی آقای حسین ابراهیمی نماینده  آیت الله خامنه ای درامورافغانستان همان طورظاهرشدندکه باید میشدند وهمان حرف های راگفت که بایدمیگفت. الحق که ایشان یک سیاست مدارکارکشته ودست پرورده بیت رهبری هستند.

مهمانان مهاجرافغانستانی که صدا وتصویرشان به صورت میان برنامه پخش شد؛ بدک نبودند وبه جزاسماعیل خان که سخنانش بسیارکم دقت وبا بی سلقگی انتخاب شده بود؛ الباقی اشخاص  وظیفه خودرا به خوبی انجام داده بودند.

تصاویروبریده وسخنان افراد افغانستانی برای تائیدرفتارحاکمیت ایران در 40 سال گذشته بسیار دقیق انتخاب شده بود ودراکثر مواقع تاثیرگذاربود مخصوصآ برای کسانیکه تجربه زندگی درایران را ندارند.

درکل این قسمت حرف تازه وخاصی نداشت وازافرادماننداسماعیل خان باآن سابقه اش؛ علی ناطقی با این وضعیت فعلی اش، محمدسرور رجایی با آن عملکرد30 ساله در ایران  ومحمدباقر مصباح زاده باآن تفکرش انتظاری بیش از این نمی رود وهمه این  بزرگان به خوبی  وظایف  که تهیه کننده برنامه به عهده آنها گذاشته بود خوب انجام داده و رو سفید بیرون آمدند وسنگ تمام گذاشتند.

 واما؛

یک پرسش که توسط یکی ازخانم های حاضردربرنامه وطن دارطرح شد بسیارباعث تعجب من شد. یعنی طرح این سئوال درهمچین برنامه ای وبا این وضعیت کنترل واقعا تعجب اوراست.

سئوال این بود. چرادستورات مقام معظم رهبری درموردمهاجرین(درزمان صادرشدن آن دستور)علنی ورسانه ای اعلام نمیشود؟. پاسخ آقای ابراهیمی این بود: تیم رهبری تیم تبلیغات نیست بلکه وبیشتردنبال عمل هستند. اعلام زود هنگام خوب نیست وهرزمان دستورات به عمل تبدیل شد به خودی خود اعلام میشود.

خب این پاسخ شایدقانع کننده باشد ولی حقیقت ندارد.

 حقیقت این است که تمام خوشبختی وخوش روی میزبان ازحدودسه سال قبل(هنگام آغازتحولات منطقه) برای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران آغاز شد. یعنی برای اولین بارآقای ابراهیمی در آذرماه سال 1393 ازقول رهبری ایران اعلام کردند که باید مهاجرین افغانستانی تکریم بشوند. این شد سرآغاز محبت میزبان برای مهاجرین. حالا ودر برنامه وطن دار به گفته  آقای ابراهیمی قراراست با دستورمقام معظم رهبری اتفاقات خوبی برای مهاجرین رخ دهد ولی زمان آن نامعلوم است. چرا نامعلوم است؟ برای ا ینکه وضعیت منطقه واختلاف  عربستان وایران این دو قطب جهان اسلام نامعلوم است. برای اینکه وضعیت منطقه واهمیت حضور مهاجرین نا معلوم است. وده ها دلیل  دیگر که ذکرآنها از حوصله این مقال خارج است.

شیعه؛ فربه ترین مذهب!

مذهب شیعه یکی ازفربه ترین مذاهب دردنیا هست واگر وضعیت به همین منوال پیش برود از این هم فربه ترمیشود.  

توی حرم حضرت معصومه یک مجموعه کتاب های هست که زائرین میتوانند بعد از زیارت آنهارا مطالعه بکنند. در یکی از قسمت های این قفسه ها، کتاب های درباره ای حضرت مهدی ومهدویت شناسی موجود است که طرفدارانی زیادی دارد. روزی  همراه تنی چنداز رفقا گذرمان به شهرقم افتاد. تصمیم دوستان بر این شد تا برای زیارت وادای احترام به مقام حضرت معصومه به زیارت مرقد آن بانوی  بزرگوار برویم. دوستان  برای زیارت وعبادت به دوساعت زمان توافق کردند ودر این موقعیت فرصتی شد تا سری به این کتاب خانه کوچک بزنم. قفسه مهدویت  شناسی موردعلاقه من بود.  ازبین کتاب ها پنج جلد باقطرهای مختلف ونویسند های متفاوت را برداشتم ودرگوشه ای نسشتم تا ورقی بزنم وزمان را بگذرانم. کتاب اولی ودومی وسومی وچهارمی را ورق زدم واز بین هردوسه صفحه چند سطری را خواندنم. هربارکه کتاب را عوض میکردم و ورق میزدم ومیخواندم، مطالب واحادیث چنان شبیه هم بود که فکرمیکردم هنوز دارم کتاب اولی را میخوانم. برای رفع شک  برای خودم، کتاب هارا روی فرش کنار هم گذاشتم تا مطمئن بشم کتاب را به نوبت میخوانم. القصه کنجکاوی ام بیشتر شد وشروع کردم به مقایسه کردن کتابها. درآخر چیزی که بدان رسیدم این بود که درحال حاضر در قسمت دکترین مهدویت یک بلبشوی به راه افتاده که متاسفانه کیفیت فدای کمیت شده است. یعنی یکسری نویسنده با سوء استفاده از وضعیت وفضای موجود درجامعه وحمایت بی چون چرای نهاد های دینی ومذهبی، فقط به کپی کردن احادیث  وروایات درمورد مهدویت شناسی مشغول هستند. به نظرمن اگر یک کتاب بنویسند وبه تعداد خیلی زیاد چاپ بکنند خیلی مفید تر از این وضعیت هست که مثلا ده ها کتاب چاپ بشود ولی موضوع ونوشته ها شبیه  هم باشد. حسن این کار اینه که سرگردانی مردم کمتر واعتماد به کتاب، احادیث ومساله مهدویت بیشتر می شود ومذهب شیعه هم به صورت کاذب هی فربه وفربه ترنمیشود. 

از ان ماجرا حدود شش ماه گذشت تا یک  روز عزیز دانشجوی که فعلا مقیم اروپا هست با بنده تماس گرفت وگفت؛  در تهران گنگره  مهدویت برگزارمیشود اگرفرصت داری  شما هم بیا. در پاسخ گفتم تشکر شمابرید. من بعدا میرم قم توی حرم حضرت معصومه  همه را باهم میخوانم.

نگاهی به برنامه تلویزیونی"وطن دار(قسمت دوم)

قسمت دوم برنامه تلویزیونی وطندار با حضورکارشناسان گرامی آقایان سید ابوطالب مظفری وسید اسحاق شجاعی  ازشبکه افق ایران پخش شد.

در قسمت دوم کارشناسان افغانستانی سنگ تمام گذاشتند وبا سخنان کوتاه وسنجیده مطالب اصلی وکلیدی را بیان نمودند. سخنان هردوی بزرگوار چنان موثر ومفید ومنطقی بود که در قسمت های از برنامه باعث واکنش مهدی طوسی  مجری این برنامه شد.

در طول  پخش برنامه مجری با قطع کردن  سخنان کارشناسان و ایجاد سئوال های انحرافی سعی داشت از تاثیر سخنان شان بکاهد ولی خوشبختانه دراین کارش موفق نبود. با اینکه برنامه سانسور شده پخش شد ولی درمجموع گفتگو مفید وبه نفع مهاجرین به پیش رفت.

بنده درطول پخش برنامه واقعا لذت بردم وبه سهم خودم ازکارشناسان محترم یعنی آقای مظفری وجناب شجاعی تشکر وقدردانی میکنم.

 بخش دوم  برنامه هم جالب وهم افتخارآمیز بود. در کناراجرای خوب سرکارخانم قاسمی  ازافتخارات نخبه گرامی جناب آقای انوری هم لذت  بردم وبرای تمام زحمت کشان هموطن  که درغربت وبا امکانات اندک وموانع گوناگون  بهترین نتیجه را می گیرند آرزوی سلامتی وموفقیت را دارم.

واما یک موضوع بسیارمهم: در روی کرد دو سال اخیر سیاست مداران رسانه ای ایران؛ یک نکته  به  وضوح مشاهده می شود آنهم حذف برادران اهل سنت به طور عام وبرادران پشتون به طور خاص از جعبه جادوی ایران میباشد. یعنی در اکثر برنامه های رسانه ای ایران؛ فقط به زبان مشترک  ومذهب مشترک اشاره میشود.

در این باب ذکر دو نکته به نظرم ضروری است.

1- من فکرمی کنم دست اندرکاران ایرانی درباره ای مردم افغانستان بازهم دچارعمل اشتباه می شوند. یعنی دربرنامه های جدید اطلاعات غلط به مردم خودمی دهند وطوری برنامه ریزی می کنند که انگاردرافغانستان فقط فارسی زبان وشیعیان زندگی می کنند، این درحالی است که درافغانستان از لحاظ جمعیت مذهبی اهل سنت واز لحاظ جمعیت نفوس پشتون ها دراکثریت هستند.

2- دعوت ازفارسی زبانان وشیعیان ومخصوصا هزاره ها در رسانه های ایران؛ آیا ازدید سیاست مداران  پشتون پنهان خواهد ماند؟ آیا کسی در مورد عواقب این حضور، فکری کرده است؟

برنامه تلویزیونی"وطندار" ویا توهین به شعور بیننده؟!

ویدئوی  90 دقیقه ای برنامه وطندار http://www.ofoghtv.ir/program?progNo=9303&episodeId=11905   را دوبار نگاه کردم. در طول برنامه از تمام لحظات مهم  آن یاداشت برداری نمودم. در آخر بنابود نگاه کلی به این برنامه داشته باشم ولی از آنجای که محتویات برنامه چنگی به دل نمیزند برای اینکه وقت خودم ودیگران تلف نشود از بررسی تمام آنها صرف نظر نمودم.

در اینجا با کمال تاسف باید عرض کنم هیچ فکری صحیح وبرنامه ریزی علمی در عقبه این برنامه وجود ندارد. انگار چند نفر یک شبه نسشته وتصمیم گرفته برای جماعتی برنامه تصویری بسازند. به جد می توانم ادعا کنم برای ساخت این برنامه کمترین تحقیق از اوضاع زندگی جاری مهاجرین  مقیم ایران صورت نگرفته است. لحظه لحظه های این  ویدئو   ایراد های جدی  واشکالات فراوان دارند که فقط با کمی تحقیق ودقت بیشتر والبته در نظر گرفتن شان بیننده خیلی پربار تر ومفیدتر میشد. 

ادامه مطلب ...

در باب نقدعملکرد روحانیون!

برخی دوستان مرا متهم میکند که ضد روحانیون هستم وبرخی دیگر میگه  عقده ای از روحانیون محترم به دل دارم وده ها کنایه دیگر که گاه گداری نصیبم میشود. عده ای هم هشدار میدهند که دارید به دم شیر بازی میکنید یعنی از نگاه این دوستان دنیا جنگل است وروحانیون هم شیر های این جنگل.

به نظر بنده تمام این واکنش ها طبیعی هست  وهر زمان که  عملکرد یک صنف مورد نقد قرار میگرد، باید منتظر همچین واکنش های باشیم. بنده همینجا عرض میکنم بین من وروحانیون معزز هیچ ضدیت وجود ندارد وخداراشکر از هیچ کسی هم عقده ای به دل ندارم ودوستانی روحانی زیادی هم دارم که رابطه مان بسیار صمیمی هست وهیچ مشکلی هم نداریم.

امروز بدون هیچ قضاوتی یک خاطره را خدمت دوستان تقدیم میکنم. 

ادامه مطلب ...

درباب تکرار تاریخ!تکمیلیه ای بر مطلب محمد کاظم کاظمی!

کم: 

مطلب کوتاهی بنام «بی‌سبب نمی‌گویند تاریخ تکرار می‌شود» به قلم شاعر ارجمند جناب آقای محمد کاظم کاظمی در کانال تلگرام ایشان مطالعه کردم. ایشان همراه با این مطلب تصویری را هم ضمیمه نموده‌اند. تصویریاد شده ترکیبی از دو عکس می‌باشد که اولی آقای کاظمی را درکنار حجت اسلام آقای حسن ابراهیمی نماینده آیت الله خامنه‌ای در امور افغانستان در سال ۱۳۷۱ وعکس دومی ایشان را درکنار همین شخص در سال ۱۳۹۵ نشان می‌دهد.      

دوم: 

مدت است که تحرک وبرو بیایی زیادی در بین مهاجرین افغانستانی مقیم ایران؛ اعم از سیاسیون، روحانیون؛ فرهنگیان ودانشجویان وحتی مردم عادی مشاهده می‌شود. این تحرکات وفعالیت‌ها از نوع آشفتگی زمان‌های خاص وو یژه‌ای بحران‌های مقطعی می‌باشد. 

وضعیت فعلی مهاجرین افغانستانی دقیقا مشابه وضعیت مهاجرین افغانستانی دردهه ۷۰ شمسی شده است. 

در اینجا لازم است برای جوانان ومخصوصا قشر دانشجوی عزیز مختصر تصویری از دهه ۷۰ شمسی و وضعیت مهاجرین ترسیم کنم تا کمی باعث روشن شدن اذهان این عزیزان بشود.  

ادامه مطلب ...

زیر18 ویا بالای 60 سال؟ مساله این است

به طور معمول هر شخصی که به سن نوجوانی میرسد سعی میکند در محافل عمومی کمی سنش را بالاتر بگوید. مثلا اگر 15 باشد میگه 16 سالمه واگر 16 باشد میگه 17 سالمه. دلیل این کار شاید به خاطر این باشد که سعی میکند بزرگتر نشان بدهد تا اطرافیان بیشتر روی او حساب بازبکند.

این حالت در هنگامه پیری دقیقا بر عکس است؛ یعنی اگر شخصی مثلا 50 ساله باشد بدون شک در محافل عمومی میگه 48 سالمه. خب دلیل این کارشان اینه که در نزد مردم کمی جوانتر جلوه بکند.

واما جبر زمانه وغم غربت وآوارگی باعث شده است که هموطنان مهاجر افغانستانی دقیقا پا روی این  خواسته ای خود بگذارند واز زیر 18سال وبالای   60 ساله بودن لذت ببرند وبه آن افتخار بکنند.

خب داستان چیه؟ عرض میکنم.

جوانان  مهاجر هموطن که عازم اروپا شده اند، اکثریت شان در چنین روزهای گرفتار سن وسال شان هستند وهی شب وروز با انواع واقسام طرفند سعی میکنند به مسئولان اروپایی ثابت بکنند که آنها زیر18 سال هستند. دلیل این کارشان اینه که فکر میکنند اگر زیر سن باشند زودتر وراحت قبولی را خواهند گرفت برای همین پا روی خواسته طبیعی شان گذاشته تا شاید بخت شان باز بشود وهرکدام که زیر سن  پذیرفته میشوند لبخند رضایت برلبانشان نقش میبندد.

واما در ایران قضیه کاملا برعکس است وهر مردی بالای 50 سال دوست دارد هرچه زودتر60 ساله بشود. هرکسی که در کارت شناسایی شان 60 ساله میشن کلی کیف میکنند ولبخند رضایت بر لبانشان نقش میبنند. آخه در قانون کار ایران بالای 60 سال بازنسشته محسوب شده وهزینه کارت کارگری شامل حال آنها نمیشه یعنی هر کسی 60 ساله بشه در سال 450 هزار تومان جیرینگی  توی جیب شان باقی میماند.

به این میگن سرنوشت مشابه وتغییر ناپذیر.



من مست وتو دیوانه مارا که برد خانه!

در شهر محل زندگی من  هر روز  حوالی ساعت 8 الی 9  صبح مردی با صدای بلند فریاد میزند؛ علی وعمر برادر بودند... وادامه میدهد؛ ای مردم آگاه ودانا باشید که خداوند فرموده است:  علی وعمر هردو باطل هستند.!

 مدت ها هست که هر روز صبح   شاهد تکراراچنین جملاتی هستیم. برای اهالی  سکنه این قسمت از شهر این حرفا طبیعی شده است ولی برای اکثر مردم که برای اولین بار چنین حرف ها را میشنوند بسیار باعث تعجب شان شده ودر هنگام شنیدن سر جایش شان میخ کوب شده ولحظاتی به گوینده نگاه میکنند  وبعد به راهشان ادامه میدهند ومی روند.

از نظر مردم محل این مرد دیوانه هست وجنون دارد.

راستش  برای شخص خودم بسیار مشکله که قبول کنم این شخص دیوانه باشد. من فکر میکنم این شخص دیوانه نیست بلکه عقیده اش با ما متفاوت است. از نظر او حتما دیگران دیوانه هستند واو سعی میکند با تذکراتش مردم را هوشیار وبیدار بکند.

حال اگر کمی عمیق فکر بکنیم  متوجه خواهیم شد که در حقیقت تمام یک میلیارد مسلمان مثل همین فرد مورد اشاره دیوانه هستند زیرا در اکثر مواقع عقاید دینی ومذهبی همدیگر را قبول نداند و1400 ساله که سعی میکنند طرف مقابل را  از حالت دیوانگی خارج  وبه سمت هوشیار شدن هدایت بکنند.

در اینجاناگزیرم برای روشن  شدن این دیوانگی مسلمین مثالی بزنم.

اوج دیوانگی وجنون مسلمین را در عید فطر میتوان مشاهده کرد. در روز عید فطر بیش از یک میلیارد مسلمان کلا عقل شان تعطیل شده ومست  وپاتیل به دو گروه تقسیم میشوند. عده ای عید میگیرند ونماز عید میخوانند وخداراشکر میکنند وغذا وآب میل میکنند وعده  ای دیگر با این عقیده که  هنوز هم در ماه رمضان قرار دارند همچنان  با دهان خشک وشکم گرسنه درحال عبادت خداوند  مشغول هستند وراز نیاز  میکنند.قسمت جالب  قصه این است که هردو طرف ادعا میکنند کارآنها درست وعمل طرف مقابل غلط است.

حال حقیقتا این عمل مسلمین را جز دیوانگی وجنون چه چیزی میتوان نام گذاشت؟

به قول شاعر:

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه

صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم

هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه


شما که غریبه نیستید(!)

شما که غریبه نیستید(!) عنوان برنامه ده دقیقه ای هست که هفته دوبار از شبکه خبر ایران پخش میشود.
میگن این برنامه تریبون رسمی مهاجرین افغانستانی مقیم ایران میباشد که از یکی از رسانه های خبری ایران پخش میشود.
تا کنون ده قسمت از این برنامه پخش شده است که علاقمندان میتوانند به این آدرس مشاهده بکنند.http://www.aparat.com/v/37Mxb
سه نکته در مورد ده قسمت گذشته قابل عرض است واگر عمری باقی بود در آینده برای هر برنامه مطلب مستقل تحریر خواهم کرد.
1- برنامه بسیار کلی است. یعنی اینکه برنامه عمق ندارد به صورت سطحی به مسایل پرداخته میشود. در قسمت نخبگان وهنرمندان فقط چهره ها مهم است نه آثار.
2- برنامه با اینکه گفته میشود تریبون مهاجرین است ولی در واقع به نحوی حرف ها وسیاست های ایران را بیان میکند. در برخی قسمت ها دقیقا جملاتی را که قبلا از زبان مردم ا یران شنیده ایم دوباره تکرار می شود با اینه تفاوت که چهره وگوینده یک فرد هزاره افغانستانی میباشد.
3- تهیه وپخش چنین برنامه ای ضربه مهلک به منافع ملی افغانستان وارد میکند واختلافات وشکاف های قومی ومذهبی را بیشتر میکند زیرادر این برنامه تماما از هزاره های شیعه مذهب مهاجرین افغانستانی مقیم ایران استفاده شده است. چه رابطه ها وچه چهره ها، همگی هزاره وشیعه میباشند که این امرمهم در دراز مدت زیان های جبران ناپذیری خواهد داشت.
بدرود تابعد

حاشیه نویسی بر یک مطلب!

بازهم یک مطلب دیگر از آقای کاظمی در خبر گزاری فارس نشرشد.

این نوشته بی نظیر است. بی نظیر این جهت که در یک خبرگزاری ایرانی نشر شده است.

https://telegram.me/mkazemkazemi/593

بنده به سهم خودم از جناب کاظمی وهمین طور مسئولان خبرگزاری فارس بابت تحریر ونشر این مطلب تشکر وقدر دانی میکنم.

وامابا اجازه دوستان  دونکته را در حاشیه این  نوشته اضافه میکنم.
1- ماجرای دهه هفتاد واخراج مهاجرین از مشهد با بدترین وضعیت ممکن کار یک شخص نیست که حا لا با ابراز پیشمانی آ ن شخص گناه یک سیستم شسته بشود و آن  سیستم  پاک ومنزه گردد بلکه آن رفتارو آن عمکلرد  سیستماتیک بود؛ یعنی یک عده ای در اتاق فکر جمع میشدند وبرنامه ریزی میکردند وتصیمیم میگرفتند واجرای اش میکردند وکریم غول هم یکی از ده ها نفری بود که فقط مامور اجرا بود؛ یعنی مامور بود ومعذور.

اگر کریم غول واقعا از رفتار ناشایستش با مهاجرین  افغانستانی عذاب وجدان داشت؛ این  توبه وابراز پیشمانی اش در صورت برای ما قابل قبول وباور پذیر بود که قبل از گرفتار شدن به بیماری سرطان خودکشی میکرد وقبل از خود کشی حتما دلیلش را هم مینوشت .

2- بیماری سرطان بسیار بیماری نامردی هست. توبه بیمارسرطان بیشتر هذیان است تا واقعیت. یک بیمار سرطان در ماه های آخر عمرش  به خاطر کشتن سوسک  های توی حمام وشپش های لای درز پراهنش هم عذاب وجدان میگیرد وبابت آنها احساس گناه میکند چه  برسد به ازیت وآزار هم نوع خودش. بنا براین  توبه کریم غول هیچ ارزشی ندارد وبر اثر نوع بیماری و وضعیت مزاجی اش؛ حلالیت طلبیدنش کاملا طبیعی وخارج از  قوه عقلی ایشان بوده است.


حاشیه ای بر یک خبر"خانواده شهدای غیرایرانی تبعه ایران می‌شوند"!

اشاره: درحالیکه در داخل افغانستان جنگ  احزاب وسران گروه ها وقومیت های مختلف برسر پروژه توتاب درجریان است وکل ملت از خورد وبزرگ فکرشان مشغول این مساله هست؛ در ایران خبری مهم وسرنوشت سازی در رسانه نشر شده که در داخل افغانستان هنوز بازتابی مناسب نداشته است؛ یعنی جریان پروزه توتاب وحواشی آن اجازه نمیدهد تا رسانه به این خبر بپردازند وتحلیل وتفسیر بکنند.

به نظر صاحب این قلم مساله تابعیت دادن مهاجرین افغانستانی مقیم ایران آنهم به شرط جنگیدن وکشته شدن برای  منافع ایران وایرانی مهم تر از نصب  شدن پایه برق در کدام قسمت از خاک افغانستان میباشد. به همین علت برخود لازم دیدم تا در این مورد به چند نکته مهم اشاره بکنم.

 یکم:  حدود سه ویا چهار سال  قبل  خبری دربین مهاجرین  پخش شد مبنی براینکه،  اگر کسی داوطلب باشد توسط ایران برای جنگ به سوریه فرستاده میشود. خب در چنین وضعیتی اولین سئوالی که در ذهن مهاجرین ایجادشد این بود که: به چه قیمتی؟ یعنی کسی  برای جنگیدن در وسوریه مخالفت نکرد منتها برای رفتن به وسوریه دلیل قانع کننده میخواستند. 

ادامه مطلب ...

توضیحی واضحات بر یک نقد کوتاه!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روز پدر! ودلتنگیهای من

این روزا شدم یک مسلمان واقعی. میگی چطوری عرض میکنم.
هروقت از وضعیت اسلام ومسلمین در حال حاضر صحبتی پیش بیاید؛ مسلمان چون هیچ حرفی برای گفتن ندارند، سریعا دست میکند توی خورجین شان ویک آیه ویا حدیث بیرون میکشند ومیگن: آری ما 1400 سال قبل فلان بودیم وبهمان شدیم.
حالا من دقیقا همان حالت را پیدا کرده ام.کلا گیج وگولم،منگم وهیچ حس وحال نوشتن مطلب جدید ندارم. ساعت ها فکر  میکنم یه چیزی جدید بنویسم ولی نمیشه. برای اینکه جلوی در وهمسایه کم نیاورم دست توی خورجینم میکنم وبرای هر مناسبتی یه مطلب بیرون میکشم. مثل همین مطلب که برای روز پدر شش سال قبل نوشته بودم. فقط بگم که فعلا سه فرزند دارم.
***
روز پدر! ودلتنگیهای من
۵تیر ما روز ولادت امام علی (ع) مبارک

در ایران این روز را بنام روز پدر نام گزاری کرده اند .

در تمام این سالها که در ایران مهاجر هستم ، در چنین روز های که یادی از پدر میشود ، یک احساس خواصی به من دست میدهد !

آن سالها که جوان بودم بسیاری وقت ها دچار چنین حالتی میشدم ، زمان که به یک راهنما ویک دوست خوب وقابل اعتماد نیاز پیدا میکردم ، زمانیکه درد غربت عرصه را بر من تنگ میکرد ، زمانیکه به علت کم تجربه گی وجوانی با مشکلات زندگی رو برو میشدم، وآنوقت که دلم از دنیای غربت میگرفت وبغض در گلویم گیر میکرد ، ومیخواستم سرم را روی شانه کسی بگذارم وزار وزار گریه کنم وآهسته بگویم پدر، مشکل دارم، پدر این جای کارم میلنگد، پدر راه راست کجاست است؟ وبی راهه کدام است؟ پدر قربان ریش سفید ودست زبر تو بشوم ، دلم میخواهد مثل دوران کودکی ام ، صورتم را ببو سی تا دانه دانه مو های محاسنت را روی صورتم حس کنم .

اما نبود، ونبودن او را هنوزم ودر حالی که خودم دوفرزند دارم وپدر هستم، به خوبی حس میکنم . 

ادامه مطلب ...

در باره ای یانیه نخبگان و تشکل‌های جامعۀ مهاجرین افغانستانى در واکنش به حادثۀ خیرآباد


 من مخالف نشر چنین بیانیه ای هستم زیرا حق معترضین به این جنایت و  انتقاد ازسکوت  هدفمند رسانیه ای در ایران نادیده گرفته شده  است. نشر این بیانیه حداقل اثرش نا امیدی کسانی هست که در این راه مطالب انتقادی نشر کردند.  این عده با خواندن این بیانیه کلا دچار افسردگی وسر گمی شده اند واحساس حماقت میکنند. متاسفانه انتقادا ت چند روزه جامعه فضای مجازی مثل باد هوا محسوب شده است این درحالی است که اگرچنانچه این اعتراضات نبود، خون به ناحق ریخته شده ای ستایش عزیز  در خاموشی وبی خبری فراموش میشد. من فعلا سکوت میکنم ولی این بیانیه را مانند سند نگهداری میکنم. البته ارزو میکنم هیچ وقت مساله پیش نیاید که مجبور بشم این سند را رو بکنم ولی اگر ما مهاجر هستیم ومیزبان هم ایران؛ بدو ن شک این سند لازم خواهد شد ان وقت من تمام امضا کنندگان این سند را دردادگاه جامعه ای مجازی خواهم کشید. یا حق                      

 علی خلیلی, [19.04.16 04:13]

[Forwarded from محمدکاظم کاظمی]

بیانیه نخبگان و تشکل‌های جامعۀ مهاجرین افغانستانى در واکنش به حادثۀ خیرآباد


پرپر شدن گل نوشکفته، ستایش قریشی، دو ملت افغانستان و ایران را در بهتی دردناک فروبرد  و موجی از تأثر و همدلی برانگیخت که هر دو کشور را فرا گرفت.

زیست مشترک ما در محیط مهاجرت، با همه دشواری‌های اجتناب‌ناپذیر برای هر دو ملت، برگ‌های روشنی از وفاق و همسویی نیز داشته است، از حضور دوشادوش در صحنه‌های جنگ و جهاد بگیرید، تا سعی و تلاش مشترک برای بازسازی هر دو کشور. و اینک در پی این حادثۀ تلخ، باری دیگر هر دو ملت به صحنه آمدند و این همدلی و مهربانی را تکرار کردند.  

ادامه مطلب ...

نگاه متفاوت به قتل ستایش قریشی!

ستایش قریشی دختر 6 ساله مهاجرافغانستانی مقیم شهرستان ورامین قربانی هوس های شیطانی یک مردایرانی شد. این جنایت وحشناک دلی هر شنونده ای را پرخون وقلب آنهارا جریحه دارکرد.
طی چند روز گذشته اهالی فضای مجازی همراه با خانواده کودک معصوم افغانستانی عزادار هستند وهمه در اثراین جنایت وحشناک در غم واندوه به سرمی برند.
برخی دوستان از واکنش ایرانی ها خوشنود هستند وادعا میکنند که واکنش منفی ومحکوم کردن این جنایت توسط ایرانی مناسب بوده است. بنده منکر این قضیه نیستم وعرض میکنم که خوب هست اما کافی نیست. اینکه میگم کافی نیست به این خاطر است که: خدای نکرده زبانم لال زبانم لال خدا آن روز را نیاورد! در این حادثه اگر جای قاتل ومقتول عوض میشد چه اتفاقی می افتاد؟!
ابراز همدردی خوب است ولی کافی نیست. دوستان ایرانی اگرواقعا دلسوز هستند بیایند اقدام عملی انجام دهند تا در آینده شاهد واکنش های دوگانه نباشیم.
مطلب ذیل حدود 6 سال قبل تحریر شده است وبه خوبی نشان میدهد که در چنین مواقعی جماعت ایرانی چه واکنشی از خود نشان میدهند. لطفا مطلب ذیل را به دقت بخوانید.!

دوجنایت ودو واکنش!
ادامه مطلب ...

در سوگ برادر!

هرچه از هجرت تو میگذرد همان اندازه جای خالی تو احساس می شود.

یک سال است که رفتی  ومرا تنها گذاشتی.! رفتنت غم انگیز بود وتحمل نبودن وندیدنت غم انگیز تر است.

یک سال  از دوری تو  

با اشگ هایم  ساختم

با بغضی در گلو همراه شدم

با تنهای ام  خو گرفتم 

 دراین یک سال تمام  غم ها وغصه هایم را تحمل کردم ولی نبودن تو را نتوانستم از یاد ببرم.

در این یک سال به خوبی جای خالی ات را در زندکی ام احساس کردم.

بارها یاد روزهای افتادم که ساعت ها با هم گپ  میزدیم.  

در یک سال گذشته حسرت یک درد ل ویک مشورت جانانه به دلم  ماند ه است.

آخر تو برادر من  بودی، تو رفیق من بودی، تو بزرگتر من بودی، تو سرپرست من بودی، تو همراه من بود. هر وقت دلم تنگ میشد تنها جای که باید میرفتم  تا حرف دلم را بزنم  تو بودی.

تو رفتی وحالا من تنها شدم واین تنهای تا آخر عمر من ادامه دارد واین نقصان وضایعه ای عاطفی جبران ناپزیر است.

در یک سال گذشته هروقت به پدرومادر زنک میزنم دیگر نمیگویند حال گل مامد جان ما چطور است بلکه میگن؛ خدارا مارا میکشت تا غم مرگ پسر نمی دیدیم! ومن سکوت میکنم تاآنها گریه کنند واشک بریزند. آخر سر آنهارا دلداری میدم وخود بدون صدا اشک میریزم واز غم  نبودنت افسرده میشوم.

در سال گذشته بار ها این شعر با خودم زمزمه کرده ام.

عزیزان  قدر یکدیگر بدانیم

عجل سنگ است وآدم مثل شیشه

...و تو رفتی بدون اینکه من قدر تورا بدانم وحالا من هستم وحسرت یک  درد  دل جانانه با برادر بزرگتر.

یاد تو همیشه در خاطرم زند هست وغم نبودنت هیچ وقت از یادم نمیرود وجایت در زندگی ام خالی  میماند.

خدا رحمتت کنه برادر.


طرح جدید مجلس ایران برای اتباع افغانستانی!

یکشنبه ۲۲ حمل -فروردین ۱۳۹۵اگر این طرح تصویب و اجرایی شود ,زندگی مهاجرین افغان در ایران سخت تر می شود.

 ,گروهی از نمایندگان مجلس ایران که این طرح را آماده کرده اند قصد دارند مهاجرین افغان را در تنگنا قرار دهند .متن اصلی این گزارش که در خبر گزاری مهر منتشر شده است را در ذیل بخوانید 

>>نمایندگان مجلس طرحی را در دست بررسی دارند که طی آن شروط جدیدی برای اشتغال اتباع بیگانه در ایران تعیین می‌شود و امکان اشتغال خارجی‌ها بدون داشتن گذرنامه رسمی ممنوع و متخلفان جریمه خواهند شد.به گزارش خبرنگار مهر، گروهی از نمایندگان مجلس طرحی را تدوین و آماده ارائه به مجلس کرده اند که طی آن قرار است مقررات جدیدی برای ساماندهی اشتغال اتباع بیگانه در ایران صورت پذیرد. سال‌های زیادی است که بازار کار ایران میزبان صدها هزار نیروی کار خارجی شده و برخی معتقدند ساماندهی اشتغال اتباع خارجی می تواند منجر به ایجاد فضاهای جدید شغلی برای کارجویان داخلی شود.در این طرح آمده است: یکی از دلایل کاهش اشتغال کارگران ایرانی، عدم ساماندهی اتباع بیگانه مجاز و غیرمجاز در کشور است که به دلیل مشخص نبودن یک نهاد واحد در خصوص حضور و اشتغال این اتباع در سطح کشور و عدم ساماندهی مناسب آنان توسط یک تشکل خاص مشکلات فراوانی برای حقوق کارگران ایرانی به وجود آمده است.علیرغم تاکید ماده ۱۲۱ قانون کار مبنی بر مجاز بودن اشتغال اتباع بیگانه صرفا در مشاغلی که کارگر ایرانی وجود ندارد ولی متاسفانه هیچگونه کار کارشناسی شده در این زمینه وجود ندارد؛ لذا به منظور ساماندهی حضور اتباع بیگانه در کشور و ساماندهی مشاغل مورد نیاز به حضور اتباع در سطح کشور و حفظ و صیانت از اشتغال کارگران ایرانی و رعایت حقوق کارگران ایرانی و اتباع، قانون ذیل پیشنهاد می‌گردد.اهداف این طرح عبارتند از: 

ادامه مطلب ...

سیزده بدر در تهران!

خب سیزده بدر سال 1395 هم گذشت.

معموملا بعد از روز سیزده فروردین هرسال مطلبی در این مورد مینوسیم.  هرساله موضوع نوشته خاطره ای  در باره ای روز سزده بدر میباشد. 

واما امسال:

شما فرض کنید یه نفرمعتاد با هزار زحمت میره مقداری مواد تهیه میکنه وبعد هم  میره ذغال ومنقل را آماده میکنه وبه اصطلاح بساطش را  جور میکنه. این فرد برای اطمنان  قبل از انجام کارش یکبار همه چیز را بررسی میکند که تا کمی وکسری نباشد.

موادمصرفی به اندازه لازم؛ سیخ ومنقل حاضر، ذغال درجه یک، تنقلات فراوان وزیر انداز وبالش هم آماده. حالا کف هردو دست را به هم میزنه ومیگه: خب همه چیز حاضره، بزن بریم توی دل طبیعت حال کنیم.

در چنین حالتی یکی پیدا میشه ویک  لغد میزنه زیر بساط وهمه چیز را به هم میریزه.

خدای حال گیری نیست؟

قبول کنید که خدا ظالم  است دیگه!

پ.ن: اولین سیزده بدر تاریخ عمرم  بود که باران باعث  شد مردم   فلج  بشوند تمام روز نتوانند از منزل حارج بشوند.


یک توضیح ضروری!

تقدیم به دوست وسرور گرامی ام جناب آقای نادرموسوی(https://www.facebook.com/Afghan.children.house?fref=ufi)
روز گذشته مطلبی نشر کردم بنام "مسافری از عجائیب سخت کار است".!
در نتیجه گیری این مطلب نوشته بودم:""اینکه به هیچ ایرانی اعتماد نکنید وهمیشه هواستان باشد که اسیر زبان چرب شان نشوید. یک فرد ایرانی تا زمانی کارش به تو گیر است مهربان است واگر کارش گیر نباشد تورا نمیشناسد وسلامت را علیک نمیکند.""این سطر باعث اعتراض خیلی از دوستان هم در تلگرام وهم در فیسبوک شد. کسیکه از همه بیشتر معترض بود جناب موسوی عزیز بودند.
در این مورد ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد. 
ادامه مطلب ...