خب خداراشکر عزاداری 60 روزه ای شیعیان تمام شد ودو سه روزی هست که کوچه وشهر وخیابان ها آرام شده واز جای صدای نوحه های تکراری وگوش خراش شینده نمی شود.
حقیقت اینه که محرم همان ده روز اولش خوب است؛ یعنی گرامی داشت ایام محرم همان ده روزش کفایت میکند ولی چندسالی هست که محرم دیگه ده روز نیست بلکه 60 روز است، یعنی در چند سال اخیر در ایران از اول محرم تا اتمام شدن سفر پیاده روی اربعین رسما" در اماکن عمومی مانند میدان های اصلی شهر عزاداری برقرار میباشد.
عزاداری 60 روزه برای امام حسین هر انگیزه که داشته باشد و تحت هر عنوان که برگزار بشود برای دوقشر از جامعه افسردگی به دنبال دارد.
1- بخشی ازمردم عادی
2- عاشقان وشیفتگان امام حسین.
گروه اول کسانی هستند که به طورطبیعی ده روز اول محرم را عزاداری میکنند واز روز یازدهم همه چیز تمام شده محسوب می شود وزندگی معمولی مثل همیشه جریان عادی خودش را پی میگیرد ولی در چند سال اخیربرخلاف رسم معمول قضیه به گونه دیگر پیش می رود؛ یعنی این گروه از روز یازدهم محرم به بعد تازه شاهد عزاداری اصلی وآمادگی جهت پیاده روی اربعین میباشند.
همان طور که دوستان شاهد هستند درسراسر ایران از روز یازدهم محرم یک گروه که در اقلیت جامعه قرار دارند ومعمولا افرادهیئت های مذهبی میباشند، جهت جمع آوری کمک برای سفر اربعین آماده می شوند واین آمادگی تا روز اربعین ادامه دارد ومعمولا با سر وصدای زیاد وپخش نوحه وروضه همراه است.
گروه دوم به اصطلاح عاشقان وشیفتگان امام حسین هستند که برای زیارت کربلا لحظه شماری میکنند وبا پخش 60 روزه نوحه وروضه در اماکن عمومی این عشق بیشتر وبیشتر شده وآنها از شنیدن نوحه وروضه با صدای بلند لذت برده وهردم برای زیارت کربلا مشتاق تر میشوند.
نتیجه اینکه: سر وصدا وتبلیغات گروه اقلیت مانند شمشیر دولبه عمل میکند ودر نهایت باعث افسردگی بخشی از جامعه از هردو قشر می شود. گروه اول که مردم عادی هستند از سروصدا وپخش نوحه وروضه های تکراری رنج میبرند واذیت می شوند. این عده مجبورهستند این وضعیت را تحمل بکنند. آنها در درون معترض این وضعیت هستند ولی چون برنامه دینی و مذهبی هست، کسی قادر به اعتراض نیست؛ چون نمی توانند اعتراض بکنند مجبور به تحمل می شوند ودر نهایت کارشان به افسردگی وبیماری پنهان ختم می شود.
گروه دوم که هردم عاشق حسین هست با این تبلیغات عشق شان صد چندان شده وهر دم هوای کربلا به سر شان میزند. برای این عده زمانی مشکل پیش می آید که حال به هرد لیلی نمی توانند عازم سفر کربلا وپیاده روی اربعین بشوند وآن وقت است که زانوی غم بغل گرفته وهق هق گریه میکنند ومیگویند؛ من چقدرناچیز هستم که حسین مرا نطلبیده است. سر انجام این افراددچار افسردگی وبیماری پیدا می شوند.
میگن مارازپونه بدش می آید ؛درخانه اش سبزمیشه. من ازرفتن بی رویه وگوسفند وار هموطنان به کربلا ناراحتم وهروقت که زیاد فکر میکنم بدنم کهیرمیزند. دراین حال وروزم هی زنگ میزنند ومیپرسند: کی ویزای کربلا صادر میشه؟ عرض بشود که این ایرانی جماعت یه جوری باید ما مهاجرین را ریشخند بکنند حتی برای سفر(معنوی به قول خودشان)کربلا وپیاده روی اربعین. بله قضیه اینه که بعد ازگذشت بیش ازده روز ثبت نام مهاجرین دردفاترکفالت هنوزهیچ خبری ازصادرشدن ویزانیست واین صادر نشدن ویزا وحواله دادن به هفته بعد بد رقم روی اعصاب مهاجرین تاثیر منفی گذاشته وانهای که خیلی عشق کربلا دارند زیرلب جملات ناجوری ادا میکنند. حقیقت اینه که تبعیض قایل شدن بین زائرین ایرانی وافغانستانی بسیارکارزشت ودورازشان انسانی میباشد که متاسفانه این روزها درمورد سفرکربلا وپیاده روی اربعین شاهد آن هستیم. مهاجرین به خاطر مسیرشلمچه ودورشدن راه ناخوشنود بودند که تاخیرصادرشدن ویزا هم به آن افزوده شد. مهاجرین میگن این تبعیض اشکاراست که عمدا ویزای مارادیر صادرمیکنند وبه اصطلاح به دقیقه نود موکول میکنند. دیرصادرشدن ویزای مهاجرین چند اشکال جدی دارد.1- شلوغ شدن مسیرورفتن به سمت کربلا. درروزهای آخرویکی دوروزمانده به اربعین وسیله نقلیه کم می شود واین کمبود وسیله نقلیه باعث گران شدن بلیط شده ومهاجرین مجبوراست برای تهیه بلیط قیمت چند برابرپرداخت بکنند.2-امکانات دربین راه وبه اصطلاح ایستگاه های صلواتی که خدمات به زائرین ارائه میکنند درروزهای اخراکثرمواد خوراکه وکمک های استراحتی آنها تمام شده ویا اگر چیزی باقی بماند ازکیفیت مناسب برخوردارنیست وبه قول معروف ته شوروا باقی میماند که این کاردورازانصاف ویک بی عدالتی محض است.3- با شلوغ شدن کربلا مهاجرین به درستی نمی توانند زیارت بکنند واکثر انهاعقیده دارند که از مهاجرین فقط به عنوان سیاهی لشکراستفاده میشود. 4-اگراین مهاجرین بعد ازاربعین به عراق بمانند وبرنگردند متحمل هزینه های بیسارزیادی بابت خورد وخوراک ومکان استراحت می شوند که این وضعیت با اقتصاد وجیب خالی آنها همخوانی ندارد.درکل وضعیت اصلا تعریفی ندارد وبنده شخصا احساس یک گوسفندی را دارم که منتظرم چه زمانی درب باربند باز شده تا من بتوانم به سوی مقصد بدوم ودر این دویدن چون حالت مسابقه به خود میگیرد معلوم نیست چند نفراز من ضعیف ترزیرپایم له بشود وصدای ناله اش به گوش خد ابرسد؟!
چرا به کربلا میریم؟
خب بارها گفته ام باز هم میگم سفر پیاده روی اربعین برای نزدیک شدن به خدا نیست، یعنی هرکسی که عازم کربلا میشن وبا هزار مشقت وزحمت وبد بختی خودش را به کربلا میرساند، نیت شان معنویت ونزدیک شدن به خدا ودر نهایت هدایت شدن به راه خدا نیست بلکه هرکدام پی مقصد ومرام مشخص راهی کربلا میشن. یکی برای نام دراوردن وکربلایی شدن میره ودیگری برای شفا یافتن از درد کمر ویا سر وپا ویا هرجای دیگربدنش که یک عمر گرفتار ان هست وپولی هم بابت درمانش ندارد وبرای شفا گرفتن راهی کربلا میشه تا امام حسین دردش شفا بدهد.
در کل این سفر سفر معنوی نیست بلکه سفری از روی اجبار وناچاری روزگار است. حتما کسانی هست که عازم کربلا هستند. قبل از رفتن بیائید با خودتان عهد کنید که با رفتن به کربلا یک تغییر کوچولو در شما ایجا دبشود. مثلا اگر بد دهن هستید بعد از سفر کربلا این عادت را کنار بگذارید ویا اگر مال مردم خور هستید ویا بد چشم هستید ویا غیبت زیاد میکنید ویا دو به هم زن هستید ونفاق اندازی میکنید ویا اگر گران فروش وکم فروش هستید ویا درست وظیفه تا نرا انجام نمیدهید وووو حتی اگر سیگار ویا نصوار ویا زبانم لال مواد مخدر مصرف میکنید با رفتن سفر اربعین سعی کنید اصلاح بشوید ودیگر عادت های بدتان را تکرار نکنید. برخی جوانان که معتاد کلش بازی شده بهتره با خود عهد کنند که بعد از کربلا کمتر بازی بکند.اینو گفتم که حداقل پول تان را هدرنداده باشید ورنج بی هوده ننبرده باشید. وسلام دیگه خود دانید. این هم امر به معروف ونهی از منکر.