سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

1100 روزانتظاربرای دریافت کارت امایش 11

امروز20 بهمن ماه 1395 موفق شدم بعد از یک انتظار طولانی   1100 روزه برای دخترم کارت شناسایی آمایش11 رابگیرم. راستش را بخواهید همان اندازه که درزمان تولد او؛ احساس خوشحالی وخوشبختی داشتم، دقیقا امروز وهنگام دریافت کارت آمایش 11 آن احساس خاص تکرار شد وخداراشکرکردم که توانستم برای دخترم مدرک هویتی موقت بگیرم. کسانیکه در ایران هستند میدانند داشتن یک مدرک اقامتی موقت یکساله یعنی همه زندگی یک فرد مهاجر.!  امروز حوالی ظهر به اداره تامین اجتماعی محل زندگی ام مراجعه کردم تا بعد از انتظار 3 سال و12 روز برای دخترم دفترچه بیمه تامین اجتماعی تهیه بکنم. در سالن انتظار همزمان با من یک زوج جوان ایرانی هم

 حضورداشتند که میخواستند برای نوزاد شان دفترچه بیمه بگیرند. درصف انتظار روی پیشخوان چشمم به شناسنامه نوزاد ایرانی افتاد. کمی دقت کردم تاریخ تولد 35 روز قبل بود. یعنی این زوج جوان ایرانی 35 روز بعدازتولد نوزادشان میتوانستند برای کودک شان دفترچه بیمه تهیه بکنند. در این هنگام ناخودآگاه به تاریخ تولد دخترم نگاه کردم. متوجه شدم دخترم من به دلیل مهاجربودن وافغانستانی بودن 1065 روز دیرترصاحب دفترچه بیمه تامین اجتماعی شده است. در این هنگام یاد دوستانی افتادم که درفضای مجازی ودرمحافل فرهنگی دم ازهمدلی بین مهاجرین وانصار میزنند. میخواستم به این دوستان بگم؛ خداوقت عزیزان. دمتون گرم وحق یارتان باشد ولی تا زمانیکه عمل اصلاح نشود ورفتارهای تبعیض آمیز برطرف نشود وهمدلی با گوشت وپوست  وروح و وروان احساس نشود وتنها با شعار همدل شدن، همدلی صورت نخواهد گرفت.----

اولاد یا مدرک!

اگر ساکن ایران باشی حتما در کوچه وخیابان وحتی داخل پارکها وفضای سبز وتوی اتوبوس های داخل شهری وبیرون شهری هموطنان مهاجر را دیده اید که تنها با یک بچه کوچک سفر میکند.
این بچه از دوساله تا 10 ساله میتواند باشد.
ابتدا دل آدم میسوزد وبا خود میگی؛ ای بیچاره چطور شده که تنها است؟ پس مادرش کجاست وخواهر وبرادر هایش کجاست؟!
زمانیکه پی جوی قضیه می شوی تازه میفهمی که این بچه فقط حالت مدرک را دارد(!) یعنی چه؟ یعنی اینکه این بنده خدا از ترس اینکه پلیس ایران دستگیرش نکند وبار نزند مجبور است این بچه را با خود این طرف وان طرف ببرد که اگر چنانچه پلیس سد راهش شد مدرک خواست؛ به خاطر بچه رهایش کند.!
این حالت در داخل شهر ها مختص مهاجرین بدون مدرک ودر بیرون شهر مثلا سفر به قم،اصفهان وحتی مشهد، برای مدرک داران هم مرسوم است.
خب این مطلب چه ربطی به این تصویر دارد؟ عرض میکنم.
از انجایکه عکس بنده را در فیسبوک کسی نمی لایکد، من هم با دخترم عکس گرفتم ونشر کردم تا از جهت کودکی این طفل دل سنگ شما به رحم بیاید ونگاهی بیندازید ولایک بکنید.
لازم به ذکر است که هنوز پلیس ایران متوجه این چل هموطنان نشده ودر اکثر مواقع این روش موثر بوده دل پلیس ایران به رحم آمده وفرد مهاجر فاقد مدرک از خطر بارزدن خلاص میشود.
حال ببینم تو مهربان استی ویا پلیس ایران!
این گوی این هم میدان.

عکس ‏‎Shir Mohammad Hydari‎‏

خوشبختی خانواده کوچک ما کامل شد.

سپاس فراوان خدای مهربان را که در طول عمرم نیم نگاهی به من وخانواده ام دارد.

حالا که به مرز چهل سالگی نزدیک میشوم تمام آرزوهایم در زندگی براورده شده است. داشتن فرزند(دختر) یکی از آرزوهای خوبی بود که من وهمسر مهربانم داشتیم که با اضافه شدن این خانم کوچولو خوشبختی ما کامل شد.




نام: ندا
نام خانوادگی:حیدری
نام پدر: شیرمحمد
تاریخ تولد: سه شنبه 8/11/1392 ساعت 11 شب، تهران-بیمارستان سید الشهد