سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

نتیجه ای (جنگ برادران ناراضی) یک به هیچ به نفع اسد بودا

اشاره:
حدودا ده روز از نشر مطلبی به عنوان ((برادران ناراضی)) نوشته اسد بودا گذشت. نشر این مطلب باعث جنجال‌های فراوانی در فضای مجازی شد که گاهی از جنجال به جنگ نرم هم رسید وباعث هتاکی‌های تند وگا‌ها خفیفی گردید.
در اینجا بنا نیست بگویم تقی چه گفت ونقی چه نوشت ویا غضنفر چطوری فحش داد بلکه این مطلب نگاه کلی به تمام ماجرا می‌باشد.
بدون شک چنین جنگ‌های نرم، در میان اهالی فیسبوک ودراذهان عموم برنده وبازنده‌ای باید داشته باشد. من دراینجا اسد بودا رابرنده این جنجال وجنگ نرم اعلام می‌کنم.

 

اسد بودا چه نوشته است؟

بودا همیشه بودا است، با قلم سحر آمیز وذهن افسونگر. مطالب بودا همیشه متفاوت است...  ادامه مطلب ...

آقای زیبا کلام؛ بگذار مهاجرین درقم بمانند!

این روزها یکی از افتخارات مسئولین اداره اتباع ومهاجرین خارجی، اخراج مهاجرین افغانستانی از استان تحت مدیریت شان است. این اخراج ویا بهتر بگویم جا بجای در داخل ایران، به بهانه های مختلف صورت میگیرد که متاسفانه همیشه موضوعات حساس مانند ناامنی اجتماعی،قاچاق مواد مخدر ومسایل بسیار غیر واقعی دیگر که هیچ ارتباطی به جامعه مهاجر که دارای مدارک قانونی واثر انگشت در اداره های مختلف ایران میباشند.  ادامه مطلب ...

نامه ای به خواهرم"بیتا"

سلام بیتاجان عزیز برادر؛

بیتا جان؛ منم! جهانگیر برادر دوقولویت که دقیقا" یک ساعت از توبزرگترم،  برادری که طی  30 سال گذشته در عالم هجرت وغربت تمام سختی ها ومشکلات را به جان خرید تا تو آسوده باشی.

بیتا جان؛ دست نوشته ای انتقادی ات را در باب نشر یک رمان به قلم"عارف فرمان" که در شبکه ای اطلاع رسانی افغانستان نشر شده بود خواندم وبرای صداقت وپاکی ات که هنوز مانند دوران کودکی زلال وپاک است غبطه خوردم با خودم گفتم؛ ای کاش من هم مانند تو بودم.  ادامه مطلب ...

اندر احوالات صدور تذکره الکترونیکی در افغانستان

اشاره:

هروقت که نام  شناسنامه (تذکره)را می شنوم ویا درجای میخوانم، بعضی از جاهای بدنم تاول میزند وزمانیکه پی جوی قضیه میشوم درمی یابم که این یک عکس العمل روحی وروانی است که براثر سالهای که درعالم هجرت وغربت، در بدر به دنبال این ورقه هویتی بودم وبر اثر نداشتن آن روزی چند بار با دیدن پلیس خونم خشک وقلبم از تپش زیاد درحال خارج شدن از دهانم بوده واین وضعیت سالها طول کشیده ونرمک نرمک تبدیل به یک آلرژی  ویا همان حساسیت دیداری وشنیداری شده است. به همین علت هرقت نام شناسنامه را میشنوم ویا میخوانم، این وضعیت تازه شده وباعث تاول زدن در بعضی از قسمت های بدنم میشود.  ادامه مطلب ...

ما وعزاداری ایام محرم!

فاجعه عاشورا ی سال ۹۰ باعث شد تا دلسوختگان واندیشمندان هزاره یک بار دیگر در وبسایت وزین جمهوری سکوت گرد هم آیند ودر باره ی وقوع این حادثه ی غیر انسانی بحث وگفتگو کنند واز زاویه های مختلف مورد نقد وبررسی قرار دهند. نگارنده بدون در نظر داشت روشن ویا تاریک فکر، واز این قیبل تعبیرها در کل با چنین بحث های صد در دصد موافقم وهیچ نوشته ی چه آنهای که به صورت مطلب مستقل وچه آنهای که به صورت کامنت تحریر ومنتشر میشود را خالی از فایده نمیدانم زیرا این مطالب یا حاصل اگاهی ودانای  ویا بر اثر تجربیات به دست آمده توسط اشخاص، تحریر وبه سمع ونظر خوانندگان میرسد.  اینکه کدام را میپسنیدم ویارد میکنیم، بستگی به طرز تفکر خودما دارد. 

حقیر از زمان تاسیس این وبسایت تا کنون، درحد وتوان خود بااین کاراوان همراه وهمگام بوده ام خوانده ام، نظر داده ام وگاهی هم سیاهه ی مستقل برای این وبسایت ارسال نموده ام.

حال که بحث وگفتگو در باره ایام عزاداری محرم داغ است، فکر کنم خالی از لطف نباشد تا من هم حاصل مشاهدات وتجربیات چندین ساله ام را که بر اثر مراوده با عزاداران در ایام محرم در عالم غربت ومهاجرت، درمکانهای مختلف کسب کرده ام را به سمع نظر خوانندگان محترم برسانم.

به طور معمول عزادراران ماه محرم به پنج دسته تقسیم میشوند.

۱- کسانیکه از روی عادت در چنین مجالسی شرکت میکنند.

۲- کسانیکه در زندگی گرفتاری دارند.

۳- کسانیکه فقط سینه میزنند.

۴-کسانیکه میخواهند به سخنان روحانی مجلس گوش بدهند.

۵- کسانیکه مسئول وبرگزار کننده هستند.

دسته اول: این دسته بدون هدف خاصی با رسیدن ماه محرم، طبق عادت هرساله،  هرشب به مراسم عزاداری امام حسین(ع) شرکت میکنند، میشینند وبه سخنرانی روحانی مجلس گوش میدهند وقبل از اینکه روحانی روضه بخواند دستمالهای آنها آماده وسرهای خم شده سمت زمین سعی میکنند برای گرفتن هرچه بیشتر ثواب، قطره ی اشکی بریزند واگر احیانا" اشکی از چشمانشان جاری شد،به دستمال برخورد نکند وراهی زمین شود تا فرشته های که مامور جمع کردن اشکهای عزاداران هستند، جمع شان کنند وبی نصیب نمانند وبه حساب شان ذخیره ودر روز قیامت به دردشان بخورد. این دسته در نهایت سینه زنی عزداران را تماشا میکنند واگر از طرف کادر خدماتی هیئت، چایی داده شود نوش جان میکنند وراهی منزل میشوند. تا روز دیگر وبرنامه دیگر.

۲- دسته دوم: میشود ادعا کرد که این دسته از مشتری های اصلی ایام محرم هستند. این عده از ابتدای شروع برنامه به هیچ چیز دیگری جز گرفتاری های شخصی که با انها دست پنجه نرم میکنند،فکر نمیکنند وبه یک گوشه کز کرده ودستمالی در دست، همه هوش وحواس شان این است که چه زمانی روضه خوانی روحانی مجلس  شروع میشود تا آنها با خیال راحت با صدای بلند گریه کنند وبه گفته روحانی ورضه خوان ها، عقده های درونشان را خالی کنند وبعد از چند دقیقه گریه وریختن اشک های فراوان کمی از دردها ورنج ها وگرفتاری های آنها کاهش یابد. این عده اگر با روضه خانی روحانی ارضا شدند که راه خود میگیرند ومیروند وبه هیچ چیز دیگری کاری ندارند واگر راضی نشدند، منتظر میمانند وبا نوحه خوانی وسینه زنی همراه شده ویک نفس دیگر گریه میکنند واشک میریزند ودر نهایت با یک پیغام برای روحانی ویا مجری مجلس یاد آوری میکند که برای حل گرفتاری او، دعا کنند. این داستان هرشب عزاداری ایام محرم تکرار میشود.

۳-دسته سوم:  این عده هم داستان جالبی دارند. آنها اصلا" حوصله گوش دادن به سخنرانی روحانی مجلس را ندارند. از شروع برنامه که معمولا" بعد از تلاوت قرآن کریم، سخنرانی روحانی آغاز میشود، همه آنها توی کوچه  وخیابان ودم درب هیئت های مختلف حیران وسرگردان هستند وبه هر هیئتی که رسیدند سئوال میکنند، سینه زنی شروع شده است؟ اگر جواب مثبت بود وارد مجلس میشوند واگر منفی بود سراغ هیئت دیگری میروند. برای این عده فقط سینه زنی وزنجیر زنی اهمیت دارد وعزاداری به حساب می آید. موضوع جالبی که در این بین وجود دارد این است که آدمای این گروه در زندگی عادی هرچه بی خداتر، بی نمازتر، بی رحم تر ودر کل به اصطلاح لات ولوت باشند، در این ایام جز سینه زنان وزنجیر زنانی هستند که در صف اول می ایستند واز همه بهتر ومحکم تر بر سر وسینه خود زنجیر میزنند وانواع اقسام زنجیر های چرخ موتور ودوچرخه همراه خود دارند. ودر نهایت با بدن خسته وزخمی والبته روحیه ی قوی وبا افتخار تمام از مجلس عزاداری خارج میشوند که برای شب دیگر آماده بشوند وبتوانند در چند هیئت مختلف خوب زنجیر بزنند.

۴- دسته چهارم: این دسته از معدود کسانی هستند که برای یاد گیری مطلبی دینی،مذهبی ویا مسایل ومشکلات روز مره به این مجالس شرکت میکنند تاشاید از زبان روحانی مجلس جمله مفیدی بیرون بیاید واو بتواند استفاده ببرد. این عده که تعداد شان بسیار اندک است، هرچه گوش میدهد کمتر متوجه مطلبی میشوند زیرا روحانی مجلس بر خلاف میل وسلیقه آنها حرف میزند وهرآنچه از دهان روحانی بیرون می آید، برای این عده یا تکرار حرف های است که در تمام سالهای عمرشان شنیده اند ودیگر رغبتی برای شنیدند مجدد ندارند ویا چنان نا مفهوم وبی ارتباط با شبهای محرم  ومسایل ومشکلات مهاجرین است که آنها هیچ نمیفمند ودرک نیمیکنند ودر آخر برنامه با دهان خشکیده وبا خاراندن پشت کله شان از مجلس خارج میشوند وشب دیگر به امید یک مطلب تازه دوباره وارد مجلس عزاداری میشوند.

۵- دسته پنجم: دسته پنجم را کسانیکه تشکیل میدهند که به قول معروف سرش به تنش می ارزد وفکر میکنند وظیفه به دوش آنها گذاشته شده است که در این ایام با فراهم نمودن مکان وجمع کردن عزارداران امام حسین (ع) به قول خودشان (اقامه) عزا بکنند.

 معمولا" رسم بر این است که هیئت های بزرگ برای شب های محرم، به غیر از سخنران رسمی شان، مهمان روحانی دعوت میکنند که با این کار دوهدف را دنبال میکنند. اول تنوع در برنامه سخنرانی. دوم تست کردن روحانی برای سال آینده.

در اینجا برای  نمونه خاطره ی رابرای تان نقل میکنم تا موضوع روشنتر شود. چند شب قبل از من دعوت شد تا در باره ی سخنرانی یک روحانی که به عنوان مهمان دوعوت شده بود نظر بدهم که آیا به درد سال دیگر ومحرم دیگر میخورد یا خیر! با کمال میل پزیرفتم ودر جمع مسئولان هیئتی وارد شدم که جز منی حقیر، همگی از مسئولان ودستندر کاران هیئت بودند. رئیس جلسه از حضار نظر خواهی کردند با کمال تعجب متوجه شدم  که از بین ۱۵ نفر مسئول واجرا کننده، هیچ کدام به سخنرانی روحانی مهمان توجه نکرده بودند واصلا" به خاطر نداشتند که در باره ی چه موضوع سخن گفته شده است. وقتیکه متوجه این حقیقت تلخ شدم، به آنها اعتراض کردم که چرا مرا برای نظر خواهی دعوت کرده اند این درحالی است که خودشان اصلا در جریان سخنرانی آن روحانی نیستند. متاسفانه آنها برای توجیه این عمل شان گفتند که ما  فیلم سخنرانی را تماشا میکنیم ونظر میدهیم،  من هم گفتم هروقت فیلم سخنرانی را تماشا کردیدمرا هم خبر کنید واز جلسه خارج شدم. این وضعیت شامل یک هیئتی است که در هر شب بیش از دوهزار نفر عزادار شرکت کنند دارد ودر مصلای نماز جمعه یکی شهرهای کوچک ایران برگزار میشود وخرج ومخارج برگزاری ایام محرم به۷الی۸ میلیون تومان میرسد  که البته تماما" ازمحل جمع آوری نذورات تامین میشود.

سخن آخر:

دو نوع نگاه به قضیه بالا وجود دارد. ۱- اگر زاویه مذهبی به قضیه نگاه کنیم که در بیشتر مواقع روحانیون و واعظین بر این قضیه تاکید فراوان دارد این است که: این قدرت وعظمت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا است که درایام عزاداری محرم هر  نوع آدمی را در هیئت های عزاداری می توانیم ببینیم. ۲- اگر زاویه تجربی به قضیه نگاه کنیم میبینیم که تمام کسانیکه در ایام محرم در هیئت های عزاداری شرکت میکنند از روی نیاز های درونی وشخصی صورت میگرد.

 

نظر شما چیست؟

یک جوابیه وچند نکته

نشر مطلب به عنوان(اندراحوالات عشق ونفرت بین سید وهزاره) در وبسایت جمهوری سکوت باعث واکنش دوست عزیزم محمد حسین فیاض شد وایشان لطف نموده مطلبی را از طریق ایمیل ارسال کردند.

 قابل یاد آوری است که مطلب فوق را ابتدا برای وبسایت جمهوری سکوت وسپس غرجستان ارسال کردم که دوستان جمهوری سکوت محبت نموده در تاریخ ۲۹/۵/۱۳۹۰ در وبسایت جمهوری سکوت نشر کردند وبرادرعزیزم محمد حسین فیاض مدیر اول وبسایت غرجستان مطلب ذیل را به عنوان جوابیه برای نویسنده ارسال کرده اند. 

جناب آقای حیدری بادرود و آرزوی قبولی طاعات

نوشته شما را دریافت نموده و چند بار مرور نمودم. در موضوع مطرح شده چنان که تلفونی هم عرض کردم، چهار دهه است که سخن گفته شده و قلم زده شده شده است. اگر تغییراتی را شما در نوع روابط اجتماعی سادات و هزاره ها می بینید، محصول همین نقدها و نوشته ها بوده است. به نظر می رسد که شما قدری موضوع را ابتدا ساده گرفته و بعد با لحن تند، نویسندگان و منتقدین نوع روابط سادات و هزاره ها را مورد نکوهش قرار داده اید و جالب این که همه را متهم به نفاق افکنی نموده اید!

لازم به ذکر است که این نوع نگاه به ظاهر خیر خواهانه و کلی نگری، به دور از انصاف بوده و هست. شما هم می دانید که نوع روابط گذشته هزاره ها و سادات، آمیخته با خرافات مذهبی و اجتماعی بوده است که باید در زمانه ما گفته می شد و قلم به دستان زیادی هم گفتند و بازهم خواهند گفت و این، سیر طبیعی یک جامعه بوده و هست. بنابراین، مطمئین باشید که در تعاملات اجتماعی ما از این به بعد، روابط معقولانه و بیشتر منطقی خواهد بود؛ چنان که آثار آن به خوبی آشکار بوده و هست.

اما قضاوت شما راجع به آقای شریعتی، نیز غیر منصفانه بوده و هست. امیدوارم سوء تفاهمی که برای شما نسبت به ایشان ایجاد شده رفع گردد؛ چه این که ما وظیفه داریم از نخبگان خود حمایت و تبلیغ نماییم نه تخریب؛ چنان که خود شما تحت عنوان « دو قناری...» بهترین تجلیل را از صحبتهای ایشان در تلویزیون ایران انجام دادید. افزون بر این که در کل، آقای شریعتی کسی نیست که با فرد خاص که هیچ خصومت ناچیزی ندارد، خود را درگیر بسازد و بر فرض اسائه ادب کند!؟ . خیلی جالب بود که در نوشته تان از تشکیلاتی حرف زده اید که چنین کرده و چنان می کنند تا افراد را جاگزین نمایند! نه جان برادر از این مسائل خبری نیست و صرفاً در یک مقطع خاص و موقتی یک جنگ روانی و رسانه ای با تیم «پیام آفتاب» داشتیم و تمام شد و رفت و حق شان هم بود؛ چه این که آغازگر هم بودند و به تمام مفاخر هزاره ها توهین نموده بودند.

به هرحال از شما انتظار می رود که بیش از پیش همکاری قلمی خود را دریغ نورزیده و به طرح موضوع، اهداف کلی و رسانه ای یک نوشته بیشتر توجه داشته باشید. افزون بر آن، مشخص است که ما در عرصه رسانه ای وظیفه ملی و دینی خود می دانیم که از سایت های که امروز تریبون مردم ما شده، حمایت نماییم و بر نویسندگان شان آفرین بگوییم.

البته در پایان یگ گیله دوستانه باید داشته باشم که در نوشته تان هنگام تعطیلی سایت غرجستان، پیش از این که تلفونی و یا از طریق ایمیل خواهان پاسخ می شدید، عاجل یک سری نکات را که نباید گفته می شد، در وبلاک خود نشر نمودید و اکنون که آن را حذف کرده اید، جای سپاس دارد.

والسلام

محمد حسین فیاض

1390/5/27

 چند نکته:

۱-بعداز مطالعه ی جوابیه سرورگرامی ام جناب فیاض میخواستم جوابیه مفصل بر جوابیه ایشان تحریر نموده ونشر کنم وطی نوشتاری بگویم که آنچه ایشان در باره بهبود روابط سید وهزاره فرموده اند صحیح نمی باشد وبا سند ومدرک مستدل ثابت خواهم کرد که از زمان آغاز بحث سید وهزاره کسانیکه به چنین مطالبی دست رسی داشته و آنهارا  مطالعه نموده اند، بهبود که نیافته هیچ بلکه اوضاع بد تر وپیچیده ترهم شده است ومتاسفانه فاصله هارا بیشتر کرده است واین  مساله را در آینده در نوشتار مستقلی بررسی خواهم کرد وبه طور واضح خواهم نوشت که نشر چنین مطالبی تاچه حد بر روحیه سید زدایی وهزاره زدایی جوانان تاثیر مخرب گذاشته وبا عث نفرت جاهلانه بین آنها شده است.

۲-ماجرای عشق ونفرت بین سید هزاره مانند افسانه های کهن میماند وهیچ کس نمیداند براستی چگونه سیدها دربین جامعه هزاره محبوب شدند وچقدرطول کشید تا آنها ازسادگی مردم سوی استفاده کنند وبر همه چیز آنها تسلط پیدا کنند دراین راه نمیشود باور کرد که جماعتی به بزرگی جامعه هزاره همگی جاهل ونادان وخرافه پرست بودند وچشم گوش بسته سید هارا به عنوان پیر ومقتدای خود انتخاب کردند. این حقیر عقیده دارم عوامل زیادی دست در دست هم داده تا هزاره ها میریدان بی دست پای شدند برای جامعه اقلیت سید، موضوعی که درد آور است این است که متاسفانه هیچ نویسنده منصف نبوده تا واقعا" در این باره تحقیق کند وبپرسد براستی چرا جامعه بزرگ هزاره سید پرست شدند؟!!! دفاع کور وسرکوب طرف مقابل مانند مسکن است برای درد های مزمن، حتی اگر همراه با آیه قرآن وحدیث معصومین(ع) باشد. به نظر من راه حل مفید این خواهد بود که  بدانیم  چراما هزاره ها به دردسید پرستی گرفتار شدیم تا با تقویت وتربیت نسل های بعد به درمان واقعی که همان خود باوری، تعامل ورعایت اوصول انسانی میباشد برسیم.

۳-واما آقای شریعتی!؟  متوجه نشدم جناب فیاض به کدام سوی تفاهم اشاره کرده اند تا جای که به بنده مربوط میشود نه من با استاد شریعتی کدام مشکلی دارم ونه سعادت داشتم ایشان را از نزدیک ملاقات کنم پس نتیجه میگریم که" عشق ونفرت اکتسابی است" ومن در باره کسیکه تا حالا چهره اورا از نزدیک ندیده ام نمیتوانم قضاوت کنم و مطلب منشر شده در وبسایت جمهوری سکوت قبل از اینکه قضاوت باشدبیشتر روشنگری است. در مورد سوی تفاهم پیش آمده اگر جناب فیاض اطلاعاتی دارند بی صبرانه منتظر شیندن آن هستم.

بنده حقیر یک نویسنده هستم در حد و توان خودم شاید بیشتر اوقات مطالب که تحریر میکنم پر از غلط املایی ونوشتاری باشد ولی یک چیزی را نباید فراموش کرد، من آزاد هستم وهنگام نوشتن مطلب نام افراد برایم اهمیت ندارد بیشتر به موضوع ونوشته ها وجملات توجه میکنم وبر اساس مطلب منتشر شده موضوع گیری میکنم که نوشته های قبلی من در فضای مجازی گواه بر این ادعای من میباشد وجناب شریعتی هم از این قاعده مستثنا نیست یک روز ازایشان تعریف وتمجید کردم زیرا به نظرم موضوع گیری وسخنانش در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران مفید بود وامروزکه میبنیم با تحریر مطالب مضر وپیش پا افتاده در سراشیبی سقوط قرار گرفته است، عرق ملی وهزارگی ام اجازه نمیدهد ساکت بمانم و وظیفه  خودمیدانم که به ایشان تذکر بدهم واز ایشان انتقاد کنم.

حافظ وظیفه تو نصیحت کردن است و بس / خواه از سخنت پند گیرند خواه ملول

جناب فیاض فرموده اند که هیچ تشکیلاتی در کار نیست ومساله جای گزینی هم صحت ندارد.! واقعا" من تعجب میکنم! آیا بین تشکیلات وتیم تفاوت هست؟ ایشان ابتدا می فرمایند تشکیلاتی در کار نیست وبعد می نویسند" یک جنگ روانی با تیم پیام افتاب داشتیم که تمام شد ورفت" حال چطور میشود که طرف مقابل تیم دارد ودارای تشکیلات میباشد ولی به وبسایت غرجستان که میرسد همه چیز طبیعی وخود جوش است؟! البته قابل یاد آوری است که تیم وتشکیلات ورقابت سالم لازمه کار گروهی ورسانه ای است، همین وبسایت غرجستان قبل از حضور جناب فیاض به عنوان مدیر اول، در دروه قبل هم کوشش زیادی به خرج داد تا با وبسایت جمهوری سکوت رقابت داشته باشد ودر برخی مواقع مطالبی را هم نشر کردند که چندان موفقیت آمیز نبود زیرا عوامل قبلی از لحاظ تشکیلاتی انسجام لازم را نداشتند ودر کار رسانه ای حرفه ای نبودند وسر انجام آن هم به همگان معلوم است، بنا براین میشود نتیجه گرفت که مدیران جدید غرجستان به رهبری جناب فیاض خیلی بدشان نمی آید که با تحریر مطالب جنجال بر انگیز توجهی هزاره های افراطی را به سمت وبسایت غرجستان جلب کند.

 ختم کلام اینکه پسندیده خواهد بود روابط اجتماعی ما به نام افراد گیره نخورد وبیشتربه عملکرد آنها توجه شود. نخبه بودن اشخاصی مانند استاد شریعتی بر کسی پوشیده نیست اما همین افراد نخبه اگر تنها باشند دیگر نخبه بودن معنی نخواهد داشت بلکه وجود افراد عادی مانند این حقیر لازم است تا نخبه بودن جناب شریعتی بیشتر به چشم بیاید وبه عبارتی افراد نخبه وعادی لازم وملزوم همدیگر هستند.

تهران-ورامین ۷/۶ /۱۳۹۰

 

وحشت از قدرت فیسبوک به افغانستان هم رسید!

آقای برهان الدین ربانی رئیس شورای عالی صلح در افغانستان،در دیدار با جمعی از روحانیون در کابل طی اظهاراتی فرموده اند:   اگر "علمای دینی" نتوانند نقش رهبری کننده ای در اجتماع بازی کنند، کنترل وضعیت به دست "جوانان فیس بوک و اینترنت" خواهد افتاد. (۱)

این بخشی از سخنان رئیس شورای عالی صلح افغانستان میباشد که این روز ها با سفر به چند کشور خارجی سعی دارد مقدمات گفتگو وصلح با طالبان را فراهم کند. 

در این نوشته مختصر تامل بر سخنان ایشان شده است.

 فیسبوک چیست؟

فیسبوک یک شبکه ای احتماعی است در فضای مجازی که در سال ۲۰۰۴ میلادی تاسیس شده است. در آمار رسمی تا جولای ۲۰۱۰ تعداد اعضای این شبکه اجتماعی ۵۰۰ میلیون نفر بوده وآمار عضو گیری آن هم قابل توجه است. توجه کنید:

<><>

<><>
<><>

زمان

تعداد کاربران

روز سپری شده

درصد افزایش

۲۶ اگوست ۲۰۰۸۱۰۰ میلیون۱۶۶۵۱۷۸٫۳۸٪
۸ اوریل ۲۰۰۸۲۰۰ میلیون۲۲۵۱۳٫۳۳٪
۱۵ سپتامبر ۲۰۰۹۳۰۰ میلیون۱۵۰۱۰٪
۵ فوریه ۲۰۱۰۴۰۰ میلیون۱۴۳۶٫۹۹٪
۲۱ جولای ۲۰۱۰۵۰۰ میلیون

۱۶۶ 

منبع:(فیسبوک ویکی پدیا)

۴٫۵۲٪

 

آخرین آمار: فیس بوک با 600 میلیون عضو در حال رشد و بیش از 100000 کاربر آنلاین (جام جم انلاین)۱۰اسفند ۱۳۸۹

کاربران فیس‌بوک هر هفته ۶ بیلیون محتوای اینترنتی را با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند و ماهانه بیش از ۳ بیلیون عکس را آپلود کرده و روزانه ۱۶ بیلیون دقیقه را در این سایت می‌گذرانند.

 ۵۰ درصد از کاربران فیس‌بوک هر روز به این وب‌سایت مراجعه می کنند.

 به طور متوسط هر کاربر در این سایت ۱۳۰ دوست اینترنتی دارد که ۷۰ درصد محتوای اینترنتی او را در ماه فراهم می‌کنند. منبع: ( تام کوک” یکی از اعضای گروه مهندسی سیستم فیس‌بوک در کنفرانس اوریلی ولوسیتی.)

*  *  *

 سخنان آقای ربانی با واقعیت های جامعه امروزی ما مطابقت ندارد اگر کمی بیشترتوجه کنیم در می یابیم که متاسفانه این سخنان در حد یک آرزوی بچگانه واز روی ناچاری  میباشد تا یک نصیحت پدرانه ویا تغییر وتحول فردی واجتماعی زیرا آنچه که امروز رسانه ای مانند فیسبوک عمل میکند حتی یک در صد ان در وجود علمای که حداقل ۴۰ سال از لحاظ علمی از دنیامدرن عقب هستند وجود ندارد.

فیسبوک یک مکان مجازی است که هرفردی هرچه که دلش بخواهد مینویسد ومیبیند ومحدودیت برای ارائه هیچ گونه مطلب، عکس،ویدئو وجود ندراد مگر اینکه شکایتی بشود وحق کپی رایت رعایت نشده باشد. در صفحه فیسبوک از شما نمی پرسد سیاه هستید ویا سفید؟ زرد هستید ویا سرخ؟ مسلمان هستید ویا مسیحی ویا بودایی هستید ویا یهودی. در آنجا نمی پرسد چه مینویسی ویا چه میخوانی. در واقع فیسبوک مکان هست که همه را به یک چشم نگاه میکند وبرای مدیران وکارمندان فیسبوک که حدود ۲۰۰۰ هزار نفر هستند، فقط حضور شما مهم است وهر لحظه به شما خوش آمد میگوید وهرچه امکانات در اختیار دارد بدون هیچ سئوالی در اختیار اعضای خودش میگذارد بدون هیچگونه تفتیش عقایدی، از شما میزبانی میکند.  همین بی طرفی واحترام به انسان  باعث شده است که در طول ۷ سال ۶۰۰ میلیون انسان که به اندازه ای نیمی از جمعیتی کل مسلمانان جهان میباشد را  بپزیرد ومرید خود گرداند طوری که هر کسی که یک بار به فیسبوک مراجعه کند هوس عضو شدن به سرش میزند وبعد از عضو شدن به محض وارد شدن به فضای سایبری اولین جایکه مراجعه میکنند صفحه ای فیسبوک است. 

اعلام جنگ با جوانان!

آقای ربانی که خود رئیس شورای صلح در افغانستان هست به طور علنی وبدون هیچ گونه ملاحظه رسما" با جوانان کشور ویران شده ای افغانستان اعلام جنگ میکند و فعالیت روزمره آنهارا خطری جدی برای صلح وثبات افغانستان میداند وبه روحانیون وعلما توصیه میکند    گاهی اتفاق می افتد که به اصطلاح جوانان فیس بوک و اینترنت رهبری جامعه و تحولات را بدوش می گیرند." (۲) اما ایشان توضیح نمیدهد که این روحانیون با چه صلاحی باید به جنگ جوانانی بروند که در عضو شبکه اجتماعی فیسبوک هستند. و این روحانیون با کدام دلیل ومنطق  جای شبکه ای اجتماعی فیسبوک را در دل این جوانان بگیرد؟  جوانانی که فعال وکنجکاوهستند ودائم در حال پرسش میباشند وبرای فهمیدن ودرک شرایط اطرافش به هردری میزند. کجابهتر ازشبکه ای اجتماعی فیسبوک که در واقع آینه تمام نمای از واقعیت کل جهان ست.

  طالبان متحجر وجوانان روشن فکر

انگیزه اصلی آقای ربانی از ایراد این سخنان صلح با طالبان است وایشان رسما" به علما تکلیف کرده است که بین طالبان متحجر وجوانان روشن فکر، طالبان مهم تر است واز این به بعد فعالیت های روحانیون بیشتر متمایل به تفکر طالبانیسم باشد :  در مذاکره با طالبان و آوردن صلح در این کشور، "نقش رهبری کننده" داشته باشند.

   نگرانی آقای ربانی

سئوال این است که آقای ربانی نگران چیست؟ آیا فعالیت جوانان افغانستانی در شبکه ای اجتماعی فیسبوک مانع صلح در افغانستان شده است؟ آیا اگر عده ای از جوانان در صفحه ای فیسبوک اخبار و واقعیت های جامعه را منعکس کنند، این فعالیت مانع صلح بین دولت وطالبان تلقی میشود؟ ویا ایشان به طور ضمنی به علما گوش زد میکند که شما به اندازه چند جوان کم تجربه هم عرضه ندارید.! تا سرنوشت جامعه ای تان را آنطور خود میخواهید رقم بزنید.   امروز ما می بینیم که اگرچه حضور علما قوی است، اما در تحولات اخیر که در تونس، مصر و لیبیا صورت گرفت، اگرچه این جوانان هم پرورده های دعوتگرهای مسلمان بودند، اما آنها قیام ها را به کلی سازمان دهی می کنند."

نتیجه:

شاید حق با اقای ربانی باشد وعلمای وروحانیون افغانستان بیش از اندازه گوشه گیر ونسبت به تحولات محیط اطرافشان بی تفاوت شده باشند واین سخنان شاید تلنگری باشد تا آنها  از خواب غفلت بیدار  وبرای ایفای وظایف دینی ومذهبی شان تشویق وترغیب شوند ولی چیزی که خیلی عجیب است این است که چرا این سخنان طوری بیان شود که بخشی از جامعه فعال وحساس که جوانان وآینده سازان افغانستان هستند هدف قرار گیرد، در واقع علما وروحانیون را در مقابل جوانان  قرار دهد ویا جوانان را صرفا" به خاطر  اینکه در فیسبوک عضو هستند وفعالیت میکنند از نگاه روحانیون خطرناک وطرد شده جلوه دهد.

آقای ربانی باید بداند که که عناد ودشمنی ودیو ساختن یک قشر جامعه(جوانان) وقرار دادن آنها در مقابل قشر دیگر(روحانیون) با روحیه ای صلح وسازش سازگاری ندارد بلکه باعث کدورت وفاصله بین این دوقشر مهم وتاثیر گزارجامعه میشود. بهتر است به جای اینکه به این قشر عظیم (جوانان) حمله شود و آنهارا خطر ناک جلوه دهد باید یک نگاه به عمل کرد خودشان داشته باشند که آیا عملکرد آنها در مسیر صحیح اسلامی،دینی، مذهبی وانسانی قرار دارد یا خیر .

شبکه ای اجتماعی فیسبوک در حال پیشرفت است وهیچ زلزله وسیلی هم نمی تواند جلوی پیشرفت آنرا بگیرد واین شبکه براستی جهان را به یک دهکده کوچک تبدیل کرده است طوری که اگر از این سر این دهکده صدا بزنی در آن طرف دهکده همه میشنوند میبینند ومطلع میشوند وعضویت وفعالیت ۶۰۰ میلیون انسان در روری کره ای خاکی تبدیل به یک عادت وکار روز مره شده است ومطمئنا" به این راحتی از این کار روزمره شان دست نخواهد کشید پس بهتر است به جای سیاه نمایی وبد گویی در مجامع عمومی، با این قشر عظیم همراه شویم.

با تمام این تفسیر آقای ربانی وهمفکران شان دو راه بیشتر ندارند.

۱- راه اول این است که آقای ربانی واعضای محترم شورای علما سعی کنند به علم روز مصلح شوند وبا آگاهی کامل در کنار جوانان کشور ویران شده افغانستان قرار گیرند وبا احترام به خواسته های منطقی وانسانی آنها گام بردارند تا کار به جای های که آقای ربانی گفته وپیش بینی کرده اند نرسد. بدون شک هرگونه صلح وسازش بدون در نظر گرفتن اندیشه وتفکر قشر عظیمی از جوانان روشن فکر راه به جای نخواهد برد ومحکوم به شکست خواهد بود.

راه دوم این است که مانند برخی از کشور ها سیستم فیلترینگ دولتی تاسیس کرده وبا تمام قدرت از روئیت چنین شبکه ای های در داخل افغانستان جلو گیری کنند تا جوانان از دست رسی به این شبکه ها محروم، وحکومت وشورای عالی صلح وشورای محترم علما با خیال راحت به امورات کشور وگفتگو با سران طالبان بپردازند وجوانان هم از هرگونه خطرات احتمالی ایمن گردند.

هزاره های حاضردر ولسی جرگه(دوردوم)

در این چند ماه مخصوصا" هفته های گذشته خیلی از دوستان از تعداد نفرات هزاره که وارد ولسی جرگه در دو دوم شده اند میپرسیدند. بلاخره امروز در وبلاگ انجمن پیک  تعداد نفرات حاضر در ولسی جرگه را یافتم.

برای همه این عزیزان ارزوی موفقیت وسر فرازی دارم

لیست نفرات حاضر در ولسی جرگه دور دوم.

بامیان:

  • 1) محمد اکبری
  • 2) دگروال عبدالرحمن شهیدانی
  • 3) صفورا ایلخانی
  • 4) فکوربهشتی

دایکندی:

  • 5) نور اکبری
  • 6) صادقی زاده نیلی
  • 7) شیرین محسنی
  • 8) اسدالله سعادتی

میدان وردک:

  • 9) انجینر حمیده اکبری
  • 10)صدیقه مبارز
  • 11)غلام حسین ناصری

بغلان:

  • 12)منصور نادری
  • 13)عبیدالله رامین

بلخ:

  • 14)محمد عبده
  • 15)احمدشاه رمضان
  • 16)عباس ابراهم زاده

غزنی:

  • 17)علی اکبر قاسمی
  • 18)انجینر نفیسه عظیمی
  • 19)شاه گل رضایی
  • 20)خداداد عرفانی
  • 21)عارف رحمانی
  • 22)قیوم سجادی
  • 23)چمن شاه اعتمادی
  • 24)محمد علی علی زاده
  • 25)هماسلطانی
  • 26)محمد علی اخلاقی
  • 27)شاه جهان

غور:

  • 28)رقیه نائیل
  • 29)قربان کوهستانی
  • 30)بحر

هلمند:

  • 31)نعمت الله غفاری

هرات:

  • 32)احمد بهزاد
  • 33)رضاخوشک وطندوست

قندهار:

  • 34)شکیبا هاشمی

سمنگان:

  • 35)طاهر زهیر
  • 36)معصومه خاوری

سرپل:

  • 37)محمد حسین فهیمی
  • 38)محمد حسن شریفی

تخار:

  • 39)حبیبه دانش

ارزگان:

  • 40)ریحانه آزاد

کابل:

  • 41)بشردوست
  • 42)محمد محقق
  • 43)عالمی بلخی
  • 44)علی کاظمی
  • 45)حسین انوری
  • 46)کبرامصطفوی
  • 47)فاطمه نظری
  • 48)ابراهیم قاسمی
  • 49)رمضان جمعه زاده
  • 50)فرخنده نادری
  • 51)جعفر مهدوی
  • 52)قربانعلی عرفانی

کندوز:

  • 53)داوود نادری

هزاره ها، جوالیایی قرن بیست ویک!

بدون هیچ مقدمه عرض میکنم که ما هزاره های افغانستان بعد از گذشت حدود ۸ سال نوشتن ونشر مطالب در فضای مجازی، مانند نسل های گذشته خود، جوالیایی هستیم فعال وپر انرژی که شبانه روزی کار میکنیم وزحمت میکشیم ونتیجه نمیگیریم.! (البته با این تفاوت که اکنون این نسل هزاره ها در قرن بیست ویک ودر فضای مجازی فعال میباشند) زحمت وجان کندن همان است،  اما هدف وزمان ومکان متفاوت.! 

فلاش بک:

برای این حقیر روئیت نشد که درست درچه زمانی از تاریخ افغانستان واژه جوالی(باربر) را روی هزاره ها گذاشتند اما این را میدانم که مدت زمان بسیار طولانی مردم هزاره با این واژه منحوس ومنفور خو گرفته بودند.!

طی سالیان دراز مردم هزاره با این واژه زندگی کردند وروزگار گذارندند وکم کم با تغییر نسل  ورفتار تبعیض آمیز پادشاهان وحکومت های گذشته وتربیت شدن نسل جدید،  هزاره ها به این نتیجه رسیدند وباور شان شد که این جماعت برای همین "جوالی گری" ساخته شده اند وباید نسل اندر نسل با این واژه بسازند وبسوزند.

طبیعتا" دربین تمام جوامع انسانهای باهوش، متفکر ونابغه وجود دارد حتی اگر یک جوالی باشد.! دربین هزاره هم در آن زمان نابغه های وجود داشت که سعی میکردند از سختی ومشقت شغل جوالی گری بکاهند وراهی بیابند تا بلکه نان شب آسانتر وراحت تر بدست آید. به همین علت دنبال راه چاره میگشتند.!

درچنین موقعیتی کم کم بارکشی روی شانه های یک هزاره جوالی قدیمی شده بود ودو مدل برای جوالی گری اختراع شد. مدل اولی کراچی گگ بود(فرغون) مدل دوم کراچی(بزرگ) بود. در مدل اول هدایت فرغون به یک نفر تعلق داشت ودر مدل دوم هدایت دسته جمعی بود وطبیعتا" در کارهای دسته جمعی یک نفر مسئول ورئیس باید وجود داشته باشد.

زمان حال: 

 تا جایکه من میدانم در داخل افغانستان نسیم فکرت در سال ۲۰۰۲ جز اولین هزاره های است که در فضای مجازی آغاز گر شغل شریف جوالی گری شدند ومتعاقب آن دیگر هزاره مانند سخیداد هاتف که در خارج از افغانستان مشغول این حرفه شریف بوده وهستند.  کم کم به تعداد فعالان ونویسندگان در فضای مجازی افزایش یافت  وهم اکنون تعداد این وبلاگ نویسان به هزاران وشاید ده ها هزار رسیده است. در این میان نابغه ها دست به کار شدند واز نبوغ خدادای وامکانات موجود استفاده کردند وبا  تاسیس سایت های مانند کابل پرس،کاتب،ارمان، سلام و جمهوری سکوت وده ها سایت بزرگ وکوچک دیگر سعی دارند با اطلاع رسانی ونشر مطالب روی افگار جامعه خود و جامعه جهانی تاثیر گذارباشند.

زحمت زیاد! نتیجه کم!

در گذشته های نه چندان دور اگر پدران ما از صبح تاشب جوالی گری (باربری) میکردند واز صبح تاشب عرق میریختند تنها یک هدف داشتند آنهم تهیه نان شب برای اهل عیال وسیرنمودن شکم  خود  وخانواده فقیر شان بود تا با شکم سیر،  سر بر بالش بگذارند ومنتظر آینده باشند. این هدف سالیان دارازی ادامه داشت وتمام دلخوشی شان این بود که نان را در سفره خود ولبخند را برلبان طفل شان ببینند. اما هم اکنون ودر قرن بیست و یک،  تمام زحمات نویسندگان متفکران ونابغه های هزاره  در فضای مجازی یک هدف است. اطلاع رسانی+ تاثیر گذاری.!  اطلاع رسانی ازوضعیت گذشته های تاریخی وحال وروز فعلی جامعه هزاره ودیدن نتیجه وتاثیرگذاری این زحمات روی جامعه خود وجامعه جهانی وبین المللی.

در وهله اول این فعالیت درفضای مجازی خیلی زیبا وموثر به نظر میرسد وباعث دلگرمی وامیدواری برای آینده جامعه هزاره میشود. این امید واری زمانی رنگ بوی بهتری میابد که به گفته برخی از صاحب نظران حدود ۸۰ ٪ از مراجعه کنندگان واستفاده کنندگان درداخل افغانستان وخارج را هزاره ها تشکیل میدهند وبیشترین وبلاگ و وبسایت وکاربران حاضر وفعال در فضای مجازی هزاره های افغانستان میباشند وبشترین مطالب ارسالی از جانب نویسندگان هزاره نشر میشود.

اما متاسفانه تمام این زحمات شبانه روزی وتشکیل اکثریت در فضای مجازی هیچ فایده به حال وروز جامعه هزاره ها ندارد وباعث بهبود وضعیتی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، وتربیتی آنها نشده است ومتاسفانه آنچه نصیب آنها میشود تلف شدن وقت، وقتیکه میتوانست ومیتواند طلا باشد ولی فعلا" تبدیل به خاکستر میشود.! 

این فاجعه زمانی نمود بیشتری میابد که نویسندگان،پژهشگران،نخبگان، چه روشن فکر وچه سنتی! در طول هشت سال گذشته به طور مرتب ومنظم در فضای مجازی فعالیت مستمری داشته ودارند واز طرف هیچ کسی هم مانعی جدی بر سر راهشان قرار نگرفته وبه اصطلاح جاده صاف وهموار بوده وآنها تخته گاز رفتنه اند اما نتیجه این شده است که ما در حال حاضر، نه احزاب منسجم وتاثیرگذار داریم تا به درستی نشانه تفکر جامعه هزاره باشد ونه وکلای دلسوز ومتعهدی داریم تا درپارلمان انعکاس صدای هزاره ها باشد.! 

بعد از هشت سال نوشتن ونوشتن ونشر مطالب در فضای مجازی اکنون کار ما هزاره به جایی رسیده است که وزیران ما در پارلمان رای نمی آورد وسهمیه وزارت خانه ها به صورت سرپرستی به ما رسیده است! بودجه سالانه از طرف دولت عادلانه به ولایت های هزاره نشین تعلق نمیگیرد. برای پزیرش دانشجو  محدودیت وجود دارد. هنگام انتخابات یا شعبه های رای بسته میشود ویا برگه های رای کم می آید ویا صندوق ها میشکند.!

اگر به تمام این کاستی که بخشی از آن مستقیما" به عهده ما نویسندگان وفعالان در فضای مجازی است، اشاره کنم مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد اما به عنوان نمونه به یک معضل خانمانسوز که بلای جان ما هزاره هاشده اشاره میکنم تا خوب بدانیم تاچه حد زحمات وانرژی ما هدر رفته است.

نام کوچی را که همه شما شنیده اید وتقریبا" در طول هشت سال گذشته ودرفصل بهار وهنگام تجاوزات کوچی ها در سرزمین هزاره جات،  درتمام سایت های هزاره گی مطلبی در مورد جنایت های وحشیانه آنها نشر شده است اما نتیجه این شده است که هنوز جوانان هزاره میپرسند کوچی یعنی چه؟!  به نظر شما در پاسخ این سئوال چه باید گفت؟! چگونه برای یک جوان در یک جمله روشن کنیم که کوچی یعنی چه.!

نگارنده را بر این عقیده است که که جوانان ما بی تقصیر هستند.! زیرا ما به درستی نتوانستیم مطلب را به انها منتقل کنیم. ما فقط نوشتیم ونشر کردیم  فعالیت مااز لحاظ کمیت شاید قابل قبول باشد اما بدون شک از لحاظ کیفیت دچار کمبود های فراوانی هستیم وکه حتی یک جوان هزاره که مرتب ومنظم با فضای مجازی سروکار دارد هنوز معنی ومفهوم دشمن به نام کوچی را نمیداند واز مضرات وجود آنها در سرزمین هزاره جات بی اطلاع هستند واز سیره تاریخی وفلسفه به وجود آمدن کوچی واینکه آنها حاصل چه کسانی وبا چه تفکرات وشاخ برگ کدام شخص وطایفه میباشند، بی خبر هستند.! این یعنی کم کاری،بی مسئولتی،تن پروری و... جوالی گری وبس.!

 اطلاع رسانی فعالان هزاره در فضای مجازی، در بعد بین المللی درتمام موارد وبه خصوص معضل کوچی وکوچی گری خیلی تاسف بار وغم انگیز هست. در بهار سال ۱۳۸۹با تمام فعالیت های که در فضای مجازی ودر داخل توسط سیاست مداران هزاره انجام گرفت، با توجه به اینکه مردم بی دفاع وبی گناه هزارجات توسط کوچی ها کشته شدند وخانه های شان به آتش کشیده شد واموالشان به تاراج رفت! اما در بیرون از افغانستان واز نگاه جامعه بین المللی کوچی ها مظلوم! وهزاره ها ظالم ومتجاوز معرفی شد.

 نتیجه:

شاید درنگاه اول نشر این مطلب بی انصافی به نظر بیاید اما زمانیکه خوب به تعداد افراد،وبلاگ، وبسایت ومطالب منتشر شده در فضای مجازی نگاهی بیندازیم به این نتیجه میرسیم که متاسفانه نوشتن،خواندن، وتاسیس وبلاگ وبسایت که همراه با مصرف پول و وقت کاربران میباشد، جز سرگرمی،فخر فروشی وپزدادن در برابر دیگران، چشم هم چشمی ورقابت کاذب بین مدیران وبسایت های هزارگی هیچ سودی دیگری برای جامعه هزاره نداشته است واگر وضعیت به این گونه پیش رود نباید انتظار داشته باشیم  که زحمات شبانه روزی ما، هدف مورد نظر مارا که همان تاثیرگذاری، اول روی جامعه خودمان ودوم روی جامعه جهانی وبین المللی هست، را تامین کند.