سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

مسافری از عجائب سخت کار است!

مسافری از عجائب سخت کار است!
دو نفر از دوستان ایرانی فیسبوکم را ازدست دادم. یکی محمد علی قاجار نویسنده وپژوهش گر ایرانی(حقوقدان) ودیگری را خوب نمیشناسیم.
قضیه اینه که روز گذشته درباره ای فیلم سینمایی مزارشریف نقدی کوتاهی نوشتم ومتعاقب آن محمد علی قاجار خارج از موضوع مطلب کامنتی گذاشت ومن هم پاسخ دادم وبرخی دوستان هم دخالت کردند وسر انجام کار به جای رسید که محمد علی قاجار ترک دوستی کردند ورفتند. خب خدایار ایشان باشد. واما اصل مطلب:
ایرانی جماعت در هر مقامی که باشد یک ایرانی هست. یعنی اینکه هرچقدر هم که به اصطلاح با سواد وبا فرهنگ ودر ظاهر دلسوز باشد، در برخورد با جامعه مهاجر افغانستانی اون اصالت خودشان را نشان میدهند.
من در طول زندگی 28 ساله در ایران این موضوع را به کرات تجربه کرده ام.  
مثلا در محل کارم اگر مشکلی پیش بیاید ومن با طرف ایرانی حرف بزنم ودوتا جمله خارج از انتظار شان بگویم، فورا عصبانی میشوند وبا چشمان درشت وبا تعجب میگن: افغانی به این پرروی ندیده ام. این جملات را طوری میگوید که خودم هم به شک می افتم وکمی بعد که دوباره حرف هایم را مرور میکنم مبینم چیزی نیست جز خارج از توقع وانتظار شنونده ایرانی.
ویا مثلا توی تاکسی نشستی ومسافری دیگری هم نیست. راننده شروع میکند به حرف زدن وتعریف کردن از رابطه خوبش با مهاجرین افغانی وقسم حضرت عباس میخورد که یک افغانی با ایرانی هیچ تفاوتی برایش ندارد ولی چند قدم جلوتر میگه: بزار تا یک مسافر ایرانی سوار نشده یه سیگار بکشم.
در اخر همین قضیه محمد علی قاجار. زمان دوستی اکر بدانید چقدر برای همدیگر "لشم) خوانی کردیم وهی از همدیگر تعریف وتمجید کردیم وهی ایشان گفتند هیچ تفاوت بین ایرانی وافغانی نیست. باور کنید کم مانده بود قربون صدقه همدیگه برویم ولی درآخر چه شد؟ دوتا مطلب انتقادی نوشتم. یکی در باره آب هلمند بود که در کامنت بحث مان شدو دیگری هم دیروز وکه باعث شد ایشان اون شخصیت اصلی پشت پرده اش را نشان بدهد وبرود.
نتیجه اجتماعی: در ایران یک مهاجر افغانستانی باید ساکت باشد وهیچ حرفی به درد بخوری نزد؛ یعنی در همه جا وانمود کند که هیچ چیز حالی اش نیست.
نتیجه اخلاقی: اینکه به هیچ ایرانی اعتماد نکنید وهمیشه هواستان باشد که اسیر زبان چرب شان نشوید. یک فرد ایرانی تا زمانی کارش به تو گیر است مهربان است واگر کارش گیر نباشد تورا نمیشناسد وسلامت را علیک نمیکند. 
من کلا با این وضعیت عادت کرده ام شمارا نمیدانم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد