سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

ایران(!) قفسی کوچک برای فرهنگیان مهاجر افغانستانی!

به بهانه ای پخش سریال "شیوع" از شبکه  ملی ایران

روز گذشته مطلب تحت عنوان" شیوع، سقوط آزاد اخلاق در نظام ولایی ایران "را در روزنامه هشت صبح که به قلم آقای قنبر علی تابش شاعر پر آوازه افغانستانی تحریر شده بود مطالعه کردم. حقیت این است که از دیروزتا به همین حالا فکرو ذهنم  مشغول این مساله هست که چرا باید قنبر علی تابش  مطلبی  علیه نظام ایران بنویسد؟!

 شاید پاسخ خوانندگان این باشد که نوشتن  وانتقاد واعتراض حق همه نویسندگان است؛ این قبول ولی بهتره کمی به عقب برگردیم  ونیم نگاهی به فعالیت گذشته جناب تابش داشته باشیم.

قنبر علی تابش همان کسی هست  که در حضورآیت الله خامنه ای رهبر ایران شعر سرود وبه دفعات با ایشان ملاقات حضوری داشتند ومورد تمجید هم قرار گرفته اند. 

 

در اینجا لازم است احساس ونظر شخصی ام  را  درباره فعالیت های تابش درا یران بگویم تا کمی به اصل مطلب نزدیکتر بشویم.

طی سالهای  که تابش درایران حضور داشت هر زمان که شعری از ایشان را  در فضای مجازی مطالعه میکردم احساس خاصی پیدا میکردم. احساس شبیه   معذب بودن ودلتنگ بودن . با خواندن اشعارتابش روحم درقفس قرار میگرفت. اشعار تابش از جای آغاز میشد وبه سمت خاصی پیش میرفت وسر انجام با پیچ وخم زیاد به مقصد می رسید.

فعالیت مستمر والبته در لفافه حرف زدن تابش برای مسئولان ایرانی قابل تحمل نبود وسر انجام تابش با کلی حواشی وسروصدا به عنوان عنصر نامطلوب  از ایران اخراج   شد و حالا بعد از دوسال   مطلب تندی علیه(نظام) ایران  تحریر نموده اند؛ نظامی  که خودش بارها در حضور رهبرآن شعر هایش را قرائت کرده  ومورد تمجید قرار گرفته است.

نمیدانم قضاوت دیگران در مورد این حرکت تابش چه هست ولی نظر شخصی خودم اینه که؛ تابش ومهاجرینی که در ایران  زندگی  را سپری میکنند دارای روح بلند وفکر آزاد هستند واندیشه آنها بسیار والا وانسانی هست ولی ایران قفسی کوچک برای این عقابان بلند پرواز هست. روح آزادی وآزاد  اندیشی را در مطلب اخیر تابش به خوبی می شود مشاهده کرد،تابش برای اولین بار با احساس واقعی وفارغ از ترس ولرز وخودسانسوری  حرف دلش  را به رشته تحریر در آورده است.

بنابراین اگر امروز وبعد از ماجرای پخش سریال مزخرف شیوع از شبکه ملی ایران؛ بزرگان فرهنگی مانندآقای  محمد کاظم کاظمی کاملا سکوت میکند ومحمد حسین فیاض واژه انتقاد را به گلایه تغییر میدهد ومحمدی شاری سعی میکند با چسب دوقولو نخ فرسوده  ونحیف بین فرهنگیان ومسئولان ایرانی را ترمیم کند واگر عارف جعفری  سازش راکوک نمی کند وعلی مدد رضوانی مهاجرین را به تحریم وندیدن سریال تشویق میکند وسید جمال عزیزبراحتی از کنار خبر میگذرد ونمی بیند وسرور رجایی ترجیح میدهد فعلا آفتابی نشود؛ این به این معنی نیست که آنها دل پرخون ندارند وعرق ملی شان کم رنگ شده  ویا خدای نکرده به فکر هموطنان مهاجرنیستند ویا از توهین و تحقیرتنفر ندارند بلکه این  عمل آنها  از روی مجبوریت ومصلحت  اندیشی میباشد زیرا اینجا ایران است وباید ساکت بود وزندگی کرد.!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد