سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

اگربه اندازه ای یک نقطه " نور" درقلبت میبینی این مطلب را بخوان.!

  این روز‌ها دونوع افراد مذهبی بسیارهدفمند درفضای مجازی ومخصوصا فیسبوک، علیه تفکر روشنفکری فعالیت می‌کنند.
این افراد که دارای تحصیلات عالی واز قشر روحانیون می‌باشند به دو شیوه مختلف در این پیکارحضور دارند.
۱- گروه اول کسانی هستندکه در ظاهر برای «واژه‌ای» روشنفکری اهمیت زیادی قایل هستند ومثل دایه‌ای مهربان‌تر از مادر مراقب این واژه بوده ومرتب ‌تر وخشک‌اش می‌کنند وهدفشان هم این است که مباحثه وپرداختن در مورد تفکر روشنفکری را «انحصاری» و «ممنوعه» بسازند؛ چیزی در ردیف برخی موضوعات دینی ومذهبی مانند واژه‌ای «ضاله» و ضلالت؛ یعنی اینکه بحث در مورد تفکر روشنفکری باید تحت نظر افرادی باشد که صلاحیت استفاده ازآن را داشته باشند؛ مانند نگهداری ومطالعه‌ای کتاب‌های «ضاله» که...

 در اختیار افراد خاص می‌بایستی قرار گیرد واستفاده ونگهداری برای افراد عامی، که درک کافی از دین ومذهب ندارند، جایز نیست.
این عده به محض مشاهده‌ای یک مطلبی که رنگ وبوی روشنفکری دارد، به نویسنده مطلب هجوم برده و با به کار بردن واژه‌های پیچیده‌ای علمی وگمراه کننده سعی می‌کنند نویسنده‌ای مطلب را تحت فشار قرارداده وکل فکر ودست نوشته‌اش را زیر سئوال ببرند ودر این راه از هرگونه توهین وتحقیر هیچ ابای ندارند، به قول معروف با هر وسیله‌ای سعی می‌کنند به هدفشان که هماناکویبدن وخورد کردن نویسنده هست برسند.
۲- گروهی دیگربا بحث‌های انحرافی وایجاد سئوال‌های پیش پا افتاده سعی دارند کلا بحث در مورد روشنفکری را به مضحکه بکشانند وخود روشنفکران را یک مشت انسانهای بی‌سواد، بی‌فکر، بی‌دین وایمان، عقده‌ای، عصبی؛ بد ذات، بد اخلاق، بی‌پدر ومادر، حرام‌زاده ودر کل لامذهب جلوه دهند.
 اگرچه روش این دو گروه با هم تفاوت بسیاردارد ولی هدف آنهایکی می‌باشد. گروه اول باچهره‌ای حق به جانب وروش‌های به اصطلاح منطقی در پوشش آدمهای تحصیل کرده و با به کار بردن واژه‌های سنگین فلسفی وعلمی، سعی می‌کنند از لحاظ فنی نویسندگان روشنفکر را زمین گیرکرده و آن‌ها را مجاب کنند که در حد واندازه‌ای نیستند که خودشان را روشنفکر بدانند وبه همین روش خیلی محترمانه به لب‌های آن‌ها قفل می‌زنند. گروه دوم با روش عامیانه وآنچه در بالا ذکر شد در صدد بد نام کردن روشنفکران در اذهان عموم می‌باشد.
تفکر روشنفکری  چیست؟! بیشترین دغدغه‌ای فکری جماعت حاضر درفضای مجازی یافتن پاسخ همین سئوال است. از نخبگان گرفته تا افراد عادی؛ همه تلاش می‌کنند پاسخی مناسب برای پرسش فوق بیابند.
عده‌ای فکر می‌کنند تفکر روشنفکری دارای مکتب مشخصی هست. عده‌ای هم عقیده دارند روشنفکری یعنی ضدیت با دین ومذهب. تعدادی هم روشنفکری را مترادف با غرب گرایی وغرب زدگی می‌دانند این درحالی است که روشنفکری فقط یک تفکری است درمحیط زندگی وهر آنچه که مادر طول عمربا آن‌ها سروکارداریم که می‌تواند روش‌های زندگی از قبیل عبادت، تحصیل، کار، تربیت، حرف زدن، راه رفتن، عذا خوردن، لباس پوشیدن و... باشد.
تمام ادیان ومذاهب در سراسر دنیا دارای افرادی با تفکرات روشنفکری هستند که طبق دین وآئین، فرهنگ، روسوم وتربیت اجتماعی وخانوادگی خودشان این تفکرات را بروز می‌دهند. مثلا یک روشنفکر مسلمان شیعه‌ای هزاره را نمی‌توان با یک روشنفکر مسیحی مقیم لندن مقایسه کرد ویا یک روشنفکر تحصیل کرده را نمی‌توان با یک روشنفکر بی‌سواد وکم سواد یکی دانست، در واقع عمل کرد افراد روشنفکردرتمام جوامع یکسان نیست وبرای شناخت روشنفکران هرجامعه‌ای، ضرورت دارد که اول خود آنجامعه را خوب بشناسیم بعد عملکرد روشنفکران آنجامعه به بوته نقد بسپاریم.
چیزی که خیلی جالب است این است که مردم فکر می‌کنند روشنفکر یعنی کسی که ازدرب دانشگاهی بیرون آمده باشد وکتاب‌های زیادی را باید خوانده باشد وبا افراد زیادی مباحثه کرده باشد تا بشود یک روشنفکر!! این درحالی است که این فکر کاملا غلط است زیرا تمام افراد که دردانشگاه تحصیل می‌کنند لزوما روشنفکر نمی‌شوند، حتی کسانی بوده‌اند که در یک رشته ودر یک کلاس وزیر نظر یک استاد تحصیلات خود را به اتمام رسانده ولی از لحاظ فکری با هم متفاوت بوده، ممکن است یکی دارای تفکر روشنفکری باشد ودیگری کاملا سنت گرا باقی بماند.
حال برای درک بهتراین بحث واژه‌ای مذهب را مثال می‌زنم.
مذهب؛ مقداری کندکاو وجستجو و تفسیر وتحلیل ودر ‌‌نهایت انتخاب آن به عنوان شیوه زندگی برای یک فرد ویا جامعه می‌باشد که دارای مکتب مشخص وکتاب‌ها ودستورات معینی می‌باشد که می‌بایست پیروان مذهب به آن دوستورات عمل نموده تا در نزد خداوند رستگار گردند. حال سئوال اساسی که باید پاسخ داده بشود این است که؛ براستی چند درصد از افراد مذهبی با کتب مشخص ودستورات معین به معنی واقعی کلمه از مذهب خودش فهم ودردرک صحیح دارند؟! یعنی اینکه واقعا افراد که مذهب پرست هستند، درکی کامل از مذهب خودشان دارند؟ خب تجربه نشان داده است که پاسخ منفی هست ودر هیچ جامعه‌ای، حتی در بین افراد که عمری را صرف تحقیق وتفحص در باره‌ای مذهب نموده‌اند، برداشت‌ها، فهم‌ها ودرک‌ها از متون ودستورات مذهبی یکسان نبوده، بنابراین انتظار اینکه روشنفکر باید دارای درجه (خلوص) معین و فهم ودرک یکسانی باشد، انتظاری غلط وتوقع باطلی است.
 روشنفکرکیست؟

افراد که در حوامع بسته‌ای سنتی ومذهبی رشد می‌کنند بیشترین استعداد روشنفکری را دارند زیرا در چنین جوامعی پرسش وپاسخ منطقی در تمامی زمینه هادر پائین‌ترین حد خودش قرار دارد. به عنوان مثال جامعه‌ای سنتی هزاره وشیعه‌ای افغانستان.!

در جامعه‌ای سنتی ومذهبی هزاره طی قرون گذشته تنها موردی که به آن توجه نشده است گفتگوی مسالمت آمیزبین نخبگان وافراد عامی می‌باشد، یعنی در جامعه‌ای سنتی هزاره رنگ‌ها سیاه وسفید تعریف شده است. در یک طرف جامعه افرادبا سواد روحانی ومبلغ دین ومذهب (سفید) ودر طرف دیگرمردم عادی به عنوان شنونده‌های کور ولال (سیاه) که جز شنیدن واطاعت کردن حقی دیگری نداشته‌اند.

در اینجا به یکنفر ازمحصول خالص چنین جامعه‌ای اشاره می‌کنم تابه یک تعریف روشن از واژه‌ای روشنفکری (در جامعه خودمان) برسیم.

دوستی فرهنگی دارم مقیم تهران. این شخص هم تحصیلات حوزوی دارد وهم مدرک دانشگاهی. ایشان روزه می‌گیرد، نماز می‌خواند، خمس وزکات پرداخت می‌کند، شدیدا موافق رعایت حجاب اسلامی است، به زیارت اماکن مذهبی از قبیل مشهد، قم وجمکران می‌رود مقلد یکی ازآیت الله‌های در قید حیات هست. کسانیکه با این شخص از نزدیک مراوده دارند اورا یک خر مذهب به تمام معنی می‌دانند که در مسایل مذهبی ودینی مو لای درز اعمالش نمی‌رود، علاقه ای وافر به حزب وگروه گرای دارد وشدیدا به دنبال قدرت وثروت هست. با این  حال همین شخص جزء از حلقه‌ای روشنفکری جامعه شیعه وهزاره افغانستان محسوب می‌شود. ایشان در قسمت مبارزه با سید پرستی دارای ایده‌های روشنفکری می‌باشد ودر این راه فعالیت‌های مستمر وکارنامه‌ای قابل قبولی دارد. همین فعالیت باعث شده است که ایشان به عنوان یک فردی روشنفکر دراذهان عموم پذیرفته بشود.

نتیجه:

 نتیجه اینکه تفکر روشنفکری نه نیازمند تخصص وتحصیلات عالی است ونه مباحثه در مورد آن ممنوع وانحصاری می‌باشد بلکه تفکر روشنفکری می‌تواند نوری به اندازه‌ای یک نقطه در فلبی باشد، می‌تواند قطره‌ای به اندازه یک اشک باشد، می‌تواند مانند یک درختی باشد با سایه‌ای محدود، می‌تواند چشمه‌ای باشد جاری در نهر‌ها، می‌تواند ابری باشد برای باریدن وسیر کردن دشت‌ها وکوه‌ها وبارورنمودن طبیعت خداوندی. تفکر روشنفکری می‌تواند خورشیدباشد وعالم را نورانی کند.
 افراد روشنفکر می‌تواندعالم باشد، عابد باشد، زاهد باشد، دکتر باشد، مهندس باشد، روحانی باشد، کم سواد ویا بی‌سواد باشد، چوپان ویا دهقان باشد.
بنابراین اگر درقلبت نوری به اندازه یک نقطه می‌بنی از رفتار رذیلانه‌ای گروه‌های یاد شده هیچ واهمه‌ای نداشته باش واز تحقیر وتوهین آن‌ها هیچ تردید به خود راه ندی، محکم واستوارپای اعتقادادت، اندیشه وفکرت باقی بمان وبراحتی وبا صدای بلند وآشکارا آنهارا بر زبان بیاور وکتابت کن وبا دوستانت در فضای مجازی به اشتراک بگذار ولذت زندگی ولحظه‌هایش را حس کن وقدردان نعمت‌های قادر توانا باش و از او شاکر باش که چنین استعدادی را نصیبت کرده ونوری را درقلبت تابانده است وتورا به عنوان برگزیده‌ای انسان‌ها عادل ومنصف «روشنفکر» مقرر کرده است. وسلام علی عباد الله الصالحین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد