سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

از ریا کاری های ایام محرم(3)


از ریا کاری های ایام محرم(3)
امشب اولین شب ماه محرم وشروع برنامه های عزاداری هیئت ما میباشد.
راستش را بخواهید خدمت در چنین شبها وروزها خیلی خوب است ولی از شما چه پنهان، اگر این خدمت همرا ه با ریاست هم باشد عالی میشود.
قضیه اینه که بنده درسالهای قبل خیلی کار میکردم وهیچ فرقی هم نداشت که این کار کجای هیئت باشد.
ازدم درب گرقته تا چایخانه وتمیزکردن توالت ونظافت وجمع کردن فرشهای مسجد. با اینکه زیاد کار میکردم ولی هیچ وقت دیده نمیشدم. یعنی اینکه کار زیاد ولی تشکر وقدردانی وتعریف وتمجید کم واین اصلا خوب نیست.
امسال دیگه مثل سالهای دیگه نیست. هرجور شده میخواهم بترکونم.  
میخواهم به همه ثابت کنم که من  میتوانم. امسال میخواهم رئیس انتظامات بشوم. راستش این ریاست انتظامات از همه کارهای دیگر بیشتر به چشم می آید. طی چند سال گذشته هرکسی رئیس انتظامات بوده انگار زبانم لال پیغمبر ویا امام است. هی این طرف واونطرف میرود. دستور میدهد. توی گوش این واون چیزی میگه. یک کت وشلوار پوشیده واتو شده فقط سر تکان میدهد.
بیشترین کیفش زمانی است که در آخر برنامه همه ازاو تشکر میکنند واز مسجد خارج میشوند.
البته برای ریاست انتظامات باید حتما گزینیش بشوم. دراین راه یک دورخیزی هم انجام داده ام.آهنگ پیشواز موبایلم را تغییر داده ام. برای گزینیش به من زنگ میزنند وزمانیکه زنگ زدند آهنگ پیشواز را شنید، من ده درصد راه طی کردم. صورتم. منظور مدل ریشم است. درستش کردم. مناسب شبهای محرم شده است. فقط یک کاری را نتوانستم. خیلی زجرم میدهد. حدودا سه ما قبل برنامه ریزی کردم که برای شبهای محرم یک دست کت وشلوار طوسی شیک بخرم رنگ طوسی برای اینه که میان جمعیت خوب به چشم دیده میشود. اما متاسفانه وضعیت مالی اجازه نداد اگر چنانچه رئیس انتظانات بشوم، نداشتن کت وشلوار مناسب باعث خجالتم میشود وممکنه اعتماد بنفسم کاهش پیدا کند.
بله عرض میکردم. داشتن صورت مناسب وظاهر مذهبی ومردمی والبته عزادار 40 درصد را دیگر را هم طی میکند. تا اینجا فکر میکنم 50 درصد راه را طی کرده ام تا بشوم رئیس انتظامات هیئت.
آخ همش فکر روزی هستم  که عزاداری تمام میشود واعضای هیئت ازهم دیگر خدا حافظی میکنند. آن روز یه جورای مثل روز محشر است، روز حساب وکتاب وروزی که فعالیت اعضا در ترازو گذاشته میشود. سالهای دیگه برای من اصلا خوب نبود. همش از رئیس انتظامات تعریف وتمجید میکردند. هیچ کی نگفت این بنده خدا لیوان شسته. کسی نگفت این طفلکی کفشهای مردم را جفت کرده. هیچ کس ندیده بود که من چطور پیرمردانرا در راه پله کمک میکردم تا زمین نخورند. اصلا یادکسی نبود که فرشهای مسجد راکی جمع کرد وتوالت ها را کی شسته وتمیز کرد.
تصور بکنید. من که رئیس انتظامات بشوم روز آخر رئیس هیئت روبرویم دست بگذارد رو سینه اش وبگوید؛ آقا، برادر، محترم ما اززحمات شما بی نهایت تشکر میکنیم، اجرت با امام حسین، ایشالله کربلا تشریف ببرید. و من با فیافه حق به جانب وروحیه آکنده از رضایت وخضوع وخشوع فراوان بگویم؛ خواهش میکنم.اگر کاری هم کرده ام وظیفه بوده.
نظرات 1 + ارسال نظر
طاهره دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 16:06 http://payeganltd.limooblog.com/post1.php

درود برشما چقدر به کسب و کار اینترنتی باور دارید ؟ آیا تجربه فروش و بازاریابی داشته اید ؟ اگه به چشم انداز درآمد بالا فکر می کنید ؟ اگر به در آمد دوم فکر می کنید حتما این فرصت استثنایی را ازدست ندهید + همراه با یک کتاب ارزشمند از تجارت و کسب درآمد آسان

فروشگاه برتر اینترنتی در ایران با پورسانت بالا محصولات
میهن استور
http://mihaneshop.mihanstore.net/partner/index.php?act=login&loginact=register&ref=15110

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد