سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

چرا به اروپا مهاجرت نمی کنم؟!

در سال جاری عمده‌ترین سئوال؛ چه در فضای مجازی وچه در فضای واقعی که از من پرسیده شد این بود: چرا به اروپا مهاجرت نمی‌کنی؟! 

بدون شک مهاجرین که ساکن ایران هستند در سال ۱۳۹۴ یک بار یا از کسی چنین سئوالی پرسیده‌اند ویا مورد پرسش قرار گرفته‌اند. بنده حقیر بنا بر اقتضای شغلی ومراوده‌ای زیاد والبته اعتمادی که هموطنان دارند بیشتر مورد پرسش این سوال قرار گرفته‌ام. عده‌ای از دوستان از خودم پرسیده‌اند وعده دیگر جهت رفتن راهنمایی خواسته‌اند که هرکدام را در وقت خودش پاسخ داده‌ام. در اینجا علت مهاجرت نکردن  خودم ؛  از ایران به سمت اروپا را با دوستان فضای مجازی در میان می‌گذارم ومنتظر نقد ونظر دوستان گرامی هستم. 

سه دلیل باعث می‌شود که به سمت اروپا مهاجرت نکنم. 

۱- مشکلات خروج از ایران

عمده‌ترین وترسناک‌ترین قسمت مهاجرت به سمت اروپا؛ خروج از مرز ایران ورسیدن به ترکیه می‌باشد.‌‌ همان طور که می‌دانید خیلی از هموطنان هنگام خروج از مرز ایران دستگیر ومدت را در بد‌ترین وضعیت زندانی وبعد هم مهمانی اردوگاه عسکر آباد ورامین وسنگ سفید وخروج از مرز دوغارون وخاک پاک وطن عزیز.! 

بنده تا حالا دوبار از افغانستان به سمت ایران مهاجرت کرده‌ام. بار اول در سال ۱۳۶۸ از غزنی وبار دوم در سال ۱۳۷۶ که همراه همسرم از هرات راهی ایران شدیم. در هردو مورد هیچ مشکلی خاصی نداشتم. بار اول مجرد وبار دوم هم جز یک پتو ویک جوره لباس چیزی دیگری همراه نداشتیم وبدون هیچ کدام مشکلی به مقصد رسیدیم. اما امروز قضیه فرق می‌کند. مهاجرت به سمت اروپادیگر مهاجرت به ایران نیست. هرکسی عازم اروپا می‌شود تمام زندگی‌اش را حراج می‌کند ومیفروشد. برای بنده که مدت ۲۰ سال زحمت کشیده‌ام وتوانسته‌ام یک خانه اجاره‌ای داشته باشم وحالا تصور اینکه همین خانه را خراب کنم وپولش ر ادر جیب زده راهی اروپا بشوم و در مرز ایران دستگیر شده راهی وطن بشوم؛ بسیار ویران کننده وغیر قابل تحمل است برای همین کلا از رفتن به سمت اروپا صر نظر کرده‌ام. 

۲- دلیل دوم وضعیت کار وموقعیت اجتماعی‌ام می‌باشد. 

ایران برای مهاجرین افغانستانی جای مناسبی نیست، اینکه می‌گم مناسب نیست منظور اینه که در ایران شان ومقام انسانی مهاجرین افغانستانی زیرپا گذاشته می‌شود وبا تمام صداقتی که مهاجرین دارند همیشه زیربار منت دولت وملت ایران هستند. با اینکه نان از زحمات ودست رنج خودشان می‌خورند ولی برای تمام عمر بدهکار میزبان هستند. 

بنده حقیر حالا از شانس وقسمت ویا فکر درست دارای یک شغل آبرومند هستم، اگرچه در برخی مواقع صابون مهاجرت وافغانستانی بودن به تنم مالیده می‌شود وخاطرات بسیار بدی دارم ولی در کل از زندگی وموقعیت اجتماعی وکارم راضی هستم وبراحتی نمی‌توانم از ازکارم دل بکنم. 

 مهاجرت به سمت اروپا برای افراد در سن وسال من تبعاتی دارد. من در نیمه عمرم قرار دارم. فرض کنیم به اروپا برسم ودر کیس مورد نظرم قبول هم بشوم تازه اول مشکل من آغاز می‌شود. بیکاری وبه اصطلاح «پیتو» نشینی! منی که یک عمراز ۸ صبح تا ۸ شب کار کردم وحالا در اروپا در گوشه‌ای بنشینم ومنتظر یک لقمه نان دولتی باشم بسیار دشوار است. خوب که با خودم فکر می‌کنم نان منت بار ایران (با دست رنج خودم) خوشمزه‌تر از نان سهمیه‌ای ودولتی اروپا می‌باشد. برای همین کلا از مهاجرت به سمت اروپا صرف نظر می‌کنم. 

۳- دین؛ مذهب؛ فرهنگ وعنعنات افغانستانی دلیل سوم می‌باشد

یکی از نگرانی‌ها ودلواپسی‌های من برای هموطنان که راهی اروپا می‌شوند تفات دینی؛ مذهبی وفرهنگ وعنعنات افغانستانی می‌باشد ومن فکر می‌کنم مشکل‌ترین و لاینحل‌ترین قسمت زندگی یک پدر ومادر افغانستانی تازه رسیده به اروپا همین موضوع باشد. 

من همیشه به دوستانم توصیه کرده‌ام که با چشم باز راهی اروپا بشوند. اروپا سرزمینی با مردم متفاوت ودین ومذاهب مختلف وفرهنگ خاص خودشان هست که زندگی واقامت بدون در نظر گرفتن این موارد مهم، تبدیل به جهنم خواهد شد. 

یک فرد افغانستانی در حال که باشد یک افغانستانی هست. از مانیکه در گوش ما الله اکبر خواندند؛ از‌‌ همان لحظه و‌‌ همان روز مهر سیاه بد بختی بر پیشانی ما کوبیده شد وما شدیم یک مسلمان افغانستانی یعنی از نوع بد‌ترین مسلمانان؛ اگرچه خود اختیاری در پذیرش دین ومذهب خود نداشتیم ولی خواندن الله اکبر کار خودرا کرد وتمام شد وحالا چه مسلمان باشیم ویا غیر مسلمان ویا دین دار باشیم ولائیک ویا روشنکفر ویا سنتی ومذهبی، در اصل رفتار ما هیچ تفاتی مشاهده نمی‌شود وما همچنان یک فرد افغانسنانی با عنعنات خاص خود باقی هستیم وخواهیم بود. بنا بر این تنها ژست گرفتن وکت شلوار ونیکتای پوشیدن ویا با شورتک را ه رفتن در خیابان، فکرو ذهن وعنعنات افغانستانی ما از بین نمی‌رود وفراموش نمی‌شود ودر برابر فرهنگ غرب مقاوم ومتعصب باقی می‌ماند. 

در چنین وضعیتی دوحالت پیش خواهد آمد: 

۱-واکنش غیر معمول وبرخلاف قوانین وعرف جامعه‌ای میزبان. دراین حالت سرنوشت یک فرد افغانستانی یا زندان است ویا اخراج از کشور محل زندگی. 

۲- قبول وضعیت جدید وتحمل وتسلیم شدن ظاهری. در این حالت چون پذیرش وضعیت جدید بر خلاف میل باطنی صورت می‌گیرد، یعنی فرد افغانستانی از وضعیت پیش آمده در ظاهر راضی ولی درباطن رنج می‌برد وغصه می‌خورد. در این حالت خوشبین‌ترین وضعیت مصرف قرص‌های آرامبخش ودر بدبین‌ترین وضعیت بیمارستان روانی نصیب یک فردمهاجر افغانستانی خواهد شد. 

بله دوستان عزیز دلایل وتفاسیر بالا باعث می‌شود که به قول معروف شوله خوره بخورم وپرده خوره بکنم ودر ایرا ن بمانم. ونکته ای بسیار مهم  اینکه بنده مخالف مهاجرت به اروپا نیستم. این مطلب صرفا بیان دغدغه ودلایلی خودم بود که با شما در میان گذاشتم.

لطفا عضو کانال تلکرام مهاجر تهران بشوید.    https://telegram.me/mohajertehran