سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)
سالهای دور ازخانه

سالهای دور ازخانه

آیا زمین خدا پهناور نبود که به آن مهاجرت کنید؛ قرآن کریم، سوریه نساء آیه (97)

نقدی بر مطلب آقای محمد کاظم کاظمی. نشر شده در خبرگزاری تسنیم

خبرنگار حوزه مهاجرین، خبرگزاری تسنیم: پس از پخش قسمت بیست‌وسوم برنامه تلویزیونی «وطن‌دار» با عنوان «بازگشت عزتمندانه مهاجرین» موجی از واکنش‌ها در در رابطه با اظهارت «محمد آصف درزابی» رئیس نمایندگی‌های وزارت مهاجرین افغانستا در ایران در فضای مجازی دست به دست گردید.

در همین راستا «محمدکاظم کاظمی» شاعر نام آشنای افغانستانی با ارسال یادداشت اختصاصی به خبرگزاری تسنیم در رابطه با چگونگی و امکان بازگشت مهاجرین افغانستانی به کشورشان به تحلیل نشسته است. متن کامل این یادداشت را در زیر مطالعه می‌کنید (1)

             مطلب فوق که توسط جناب آقای محمد کاظم کاظمی تحریر شده است  را به دوبحش میتوان تقسیم کرد. 

بخش اول مربوط وبه وضعیت مهاجرین درداخل ایران وبخشی دوم انتقاداتی هست که متوجه مسئولین دولتی داخل  کشور می شود. در بخش دوم مطلب باآقای کاظمی موافقم. متاسفانه درداخل افغانستان سه گزینه باعث عقب ماندگی وجذب نشدن مهاجرین مقیم ایران میشود.1-نژاد پرستی وتبعیض سیستماتیک2- کمبود امکانات وتامین امنیت جانی ومالی3- کم کاری وشعار زدگی مسئولین دولتی از صدرتاذیل که جناب کاظمی به درستی به این مشکلات اشاره کرده اند. واما بخش اول مطلب یعنی زندگی و وضعیت مهاجرین د داخل ایران اشکالاتی داردکه به قدر توان به آنها اشاره میکنم.

 به عقیده بنده در این بخش جناب کاظمی دقیقا حس وحال شخصی خودش را بیان نموده اند. یعنی تعریف ایشان از حب مهاجرین کاملا یک برداشت شخصی میباشد.

 مهاجرین در ایران دردوحالت زندگی را سپری میکنند. حالت ظاهری وحالت باطنی. اگرحالت ظاهر قضیه را مورد بررسی قراربدهیم دقیقا به نتیجه میرسیم که جناب کاظمی رسیده اند، یعنی  زندگی مهاجرین در ایران از لحاظ مادی در رفاه نسبی سپری میشود، یعنی نانی برای خوردن هست وآبی برای نوشیدن وامنیتی برای زنده ماندن وافراد کوچه وخیابان هم(جامعه میزبان) دوستانی هستند بسی خون گرم وبافرهنگ ومتمدن، این یعنی ریشه پیوند بین مهاجرین ومیزبان. لازم به ذکر است که اصل ماندن مهاجرین  در ایران همین موضوع است. یعنی نان،آب وامنیت. اما بخش دوم زندگی مهاجرین یعنی حالت درونی حکایت دیگری دارد. با کمال تاسف باید عرض کنم دردل اکثریت مهاجرین مقیم ایران هیچ"حب" نسبت به خاک ایران وجود ندارد اگر حب هم باشد حب دینی ومذهبی هست نه حب مرزوخاک. میزبانی جامعه ایران هم چنگی به دل نمیزند وسرد وبی روح تر از آنی هست که باعث حب ودوستی عمیق بین مهاجرین و انصاربشود. اگر در جای محبتی مشاهده می شود از روی نیازهای کاری روزانه وظاهری هست ودر باطن حداقل طی این 40 سال گذشته همیشه یک افغانستانی با یک ایرانی تفاوت داشته است. چیزی که جالب است اینه که جناب کاظمی جوانان مهاجرنسل جدید که درایران متولد شده را عاشق ایران میدانند که این هم دور ازحقیقت است. برعکس نظر آقای کاظمی جوانان مهاجرمتولدایران هیچ حب از ایران دردل ندارند واکثریت آنها از زندگی در ایران بیزار هستند وعاشق خاک وکشور خودشان میباشند. برای مثال به دو نمونه اشاره میکنم.1- جمعیت 80 هزار نفری  مهاجرین درورزشگاه آزادی ازنسل متولدشده ایران بودندکه عاشقانه تیم ملی افغانستان را تشویق کردند.2- جمعیتی مهاجرکه به سمت اروپا مهاجرت کردند از نسل متولد شده  ساکن در ایران بودند. این دو مثال به خوبی عشق ونفرت نسل جوان مهاجرمتولدشده ایران را نشان میدهد.

نکته پایانی اینکه: هستند افراد معدودی از مهاجرین که در ایران  توانسته اند درجایگاه اجتماعی مناسبی که شایسته خودشان هست برسند  ودرهمه جامورداحترام وتکریم قرارمیگیرند واین افراد معدوداز لحاظ ظاهری وهم باطنی عاشق ایران هستند که یکی از این افراد میتوان به جناب کاظمی اشاره کرد. نتیجه اینکه چه خوب وپسندیده هست که ما ازدردمهاجرین مطلع باشیم وحس شخصی خودرا به کل جامعه مهاجر تعمیم ندهیم. وسلام علی عبادالله صالحین.


لینک مطلب آقای کاظمی:

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/11/13/1315025/%DA%A9%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%80-%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D8%AF

در باب سرکوب غرایز جنسی. قسمت دوم

  تمام مردان وزنان سالم بعد از رسیدن به بلوغ جنسی درصدد رفع نیاز جنسی  خودبرمی آیند، یعنی به طور طبیعی انگیزه رفع جنسی در ذهن وبدن یک شخص سالم به خودی خود به جود می آید. 

در مکتب اسلام رفع نیاز جنسی فقط با ازدواج بین یک زن ویک مرد مجاز اعلام شده است وخارج از ازدواج هر گونه رفع نیاز جنسی با هر روش وهر وسیله چه برای مرد وچه برای زن حرام  اعلام شده است یعنی اگر شخصی  انجامش بدهد جایش در نزد خداوند وسط جهنم  میباشد. با این حکم از جانب اسلام هیچ مسلمانی حق ندارد به جز ازداواج از راهی دیگری ارضای جنسی بکند. 

حال سئوال اینه که: آیا چنین چیزی ممکن است؟ آیا یک شخص بالغ قادرهست  درطول زندگی وزمانی  که حال به هر دلیلی نمی تواند ازدواج بکند جلوی امیال جنسی اش را بگیرد؟ اگرپاسخ آری باشد با چه روشی؟ اگر پاسخ منفی باشد، آیا این خود سرکوب میل جنسی نیست؟ وآیا اصلا می شود میل جنسی را سرکوب کرد؟ 

دین اسلام در این مورد هیچ حرفی برای گفتن ندارد، یعنی راه حلی جز ازدواج پشنهاد نکرده است واگرهم پشنهاد کرده مشتی موعظه هست که کاربرد اجتماعی ندارد وحتی به درد خودعلما هم نمی خورد چه برسد به افراد عامی جامعه. 

واقعیت اینه که  هر فردی زمانی که به بلوغ جنسی برسددر صدد   رفع نیاز جنسی اش بر می آید. راه اول ومنطقی  ازدواج است که در شرایط فعلی جامعه تمام جوانان قادر نیستند ازدواج بکنند تا نیاز های جنسی شان بر طرف بشود به همین  علت آنهای که حال به هرد لیلی نمی توانند ازدواج بکنند  راهی غیر از ازدواج را برای رفع نیاز های جنسی خود انتخاب میکنند.

عمده ترین  وشایع ترین راه رفع نیاز جنسی خود ارضای است (( این روش در دین اسلام حرام اعلام شده است.))

 همان ظور که اشاره شدمتاسفانه علمای اسلام برای رفع نیاز های جنسی هیچ راه حلی منطقی پشنهاد نکرده است وتنها ازدواج را برای رفع نیاز های جنسی مجاز دانسته است این در حالی است که دنیای خارج  ازاسلام سالها هست که بااین معضل جامعه در گیر هست وبرای رفع نیاز جنسی، هم برای مردان وهم برای زنان وسیله های بی خطر ساخته ودر بازار ها براحتی در دست رس هست ولی دین اسلام و علمای مسلمین یک کلام گفتند  خود ارضایی حرام است، در واقع با گفتن حرام است فقط صورت مساله پاک کرده است وبه زعم خودشان وظیفه دینی اش را انجام داده است.

جدی نگرفتن رفع نیاز جنسی توسط علمای اسلام باعث شده است که افراد برای رفع نیا های جنسی اش دست به کار های خطرناکی بزنند که به عنوان نمونه به دو حادثه که در فضای مجازی شاهد بودیم اشاره بکنم. حادثه حلقه برای مردان وحادثه تاسف انگیز لامپ برای زنان که  هردو در ایران ویک در یک جامعه اسلامی اتفاق افتاده است. 

در باب سرکوب کردن امیال جنسی

 دین اسلام مخالف سرکوب کردن امیال جنسی است. در واقع دردین اسلام میل جنسی وبرطرف کردن آن برای مردان در راس همه امورات قرار دارد. این امور چنان دارای اهمیت است که دین اسلام برای مردان مجوز اختیار کردن هم زمان چهار زن را داده وفلسفه این اختیار واین امتیاز فقط رفع غریزه جنسی میباشد.ازدواج های متعدد پیامبر وصحابه کرام وامامان معصوم خود گواهی به این ادعا میباشد. کار شناسان اسلامی هر زمان که از سرکوب غریزه حنسی گپی زده بشود بدون هیچ درنگی به دین اسلام ومسحیت اشاره میکنند ودین مسحیت وهندو هارا سرکوب گر امیال جنسی میدانند. حال سئوال این است که  سرکوب میل جنسی یعنی چه؟ پاسخ: هرزمان یک شخصی که به بلوغ جنسی رسیده ونتواند ازراه شرعی(ازداواج) نیاز های جنسی اش رابر طرف بکند ودر این را عمدا" وبا اگاهی میل جنسی در خود را سرکوب بکند وبه اصطلاح ندید بگیرد؛ مصداق سرکوب جنسی است.

اصل دستور دین اسلام در باره ای رفع میل جنسی صحیح است ولی یک اشکال کوچک هم دارد. در دین اسلام هیچ مردی نیست که نتواند ازدواج بکند، یعنی اصل تفکر اسلام بر اساس رفاه کامل جامعه یعنی مدینه فاضله بنا شده است این در حالی است که هیچ مرد وزنی سالم وعاقل از لحاظ روحی وروانی حاضر نیست مجرد زندگی بکند وامروزه بیشترین کسانیکه ازدواج نمیکنند  علتش فقر اقتصادی است که متاسفانه دردین اسلام جز چند جمله عارفانه وپند ونصیحت هیچ  راه حل منطقی وقابل اجرا در این مورد وجود ندارد.--- ادامه دارد....

اربعین وافسردگی های پیدا وپنهان!

خب خداراشکر عزاداری 60 روزه ای شیعیان تمام شد ودو سه روزی هست که کوچه وشهر وخیابان ها آرام شده واز جای صدای نوحه های تکراری وگوش خراش شینده نمی شود.

حقیقت اینه که محرم همان ده روز اولش خوب است؛ یعنی گرامی داشت ایام محرم همان ده روزش کفایت میکند ولی چندسالی هست که محرم دیگه ده روز نیست بلکه 60 روز است، یعنی در چند سال اخیر در ایران از اول محرم  تا اتمام شدن سفر پیاده روی اربعین  رسما" در اماکن عمومی مانند میدان های اصلی شهر عزاداری برقرار میباشد.

عزاداری 60 روزه برای امام حسین هر انگیزه که داشته باشد و تحت هر عنوان که برگزار بشود برای دوقشر از جامعه افسردگی به دنبال دارد.

1- بخشی ازمردم عادی

2- عاشقان وشیفتگان امام حسین.

گروه اول  کسانی هستند که به طورطبیعی ده روز اول محرم را عزاداری میکنند واز روز یازدهم همه چیز تمام شده محسوب می شود وزندگی معمولی مثل همیشه جریان عادی خودش  را پی میگیرد ولی در چند سال اخیربرخلاف رسم معمول قضیه به گونه دیگر پیش می رود؛ یعنی این گروه از روز یازدهم محرم به بعد تازه شاهد عزاداری اصلی وآمادگی جهت پیاده روی اربعین میباشند.

همان طور که دوستان شاهد هستند درسراسر ایران از روز یازدهم محرم  یک گروه که در اقلیت جامعه قرار دارند ومعمولا افرادهیئت های مذهبی میباشند، جهت  جمع آوری کمک  برای سفر اربعین آماده می شوند واین آمادگی تا روز اربعین ادامه دارد ومعمولا با سر وصدای زیاد وپخش نوحه وروضه  همراه است.

گروه دوم  به اصطلاح عاشقان وشیفتگان امام حسین هستند که برای زیارت کربلا لحظه شماری میکنند وبا پخش 60 روزه نوحه وروضه در اماکن عمومی این عشق بیشتر وبیشتر شده وآنها از شنیدن  نوحه وروضه با صدای بلند لذت برده وهردم برای زیارت کربلا مشتاق تر میشوند.

نتیجه اینکه: سر وصدا وتبلیغات گروه اقلیت مانند شمشیر دولبه عمل میکند ودر نهایت باعث افسردگی بخشی از جامعه از هردو قشر می شود. گروه اول که مردم عادی هستند از سروصدا وپخش نوحه  وروضه های تکراری  رنج میبرند واذیت می شوند. این عده مجبورهستند این وضعیت را تحمل بکنند. آنها در درون معترض این وضعیت هستند ولی چون برنامه دینی و مذهبی هست، کسی قادر به اعتراض نیست؛ چون نمی توانند اعتراض بکنند مجبور به تحمل می شوند ودر نهایت کارشان به افسردگی وبیماری پنهان  ختم می شود.

گروه دوم که هردم عاشق حسین هست با این تبلیغات عشق شان صد چندان شده وهر دم هوای کربلا به سر شان میزند. برای این عده زمانی مشکل  پیش می آید که حال به هرد لیلی نمی توانند عازم سفر کربلا وپیاده روی اربعین بشوند وآن  وقت است که زانوی غم بغل گرفته وهق هق گریه میکنند ومیگویند؛ من چقدرناچیز هستم که حسین مرا نطلبیده است. سر انجام این افراددچار افسردگی وبیماری پیدا می شوند.

چرا به کربلا میریم؟

چرا به کربلا میریم؟ 
خب بارها گفته ام باز هم میگم سفر پیاده روی اربعین برای نزدیک شدن به خدا نیست، یعنی هرکسی که عازم کربلا میشن وبا هزار مشقت وزحمت وبد بختی خودش را به کربلا میرساند، نیت شان معنویت ونزدیک شدن به خدا ودر نهایت هدایت شدن به راه خدا نیست بلکه هرکدام پی مقصد ومرام مشخص راهی کربلا میشن. یکی برای نام دراوردن وکربلایی شدن میره ودیگری برای شفا یافتن از درد کمر ویا سر وپا ویا هرجای دیگربدنش که یک عمر گرفتار ان هست وپولی هم بابت درمانش ندارد وبرای شفا گرفتن راهی کربلا میشه تا امام حسین دردش شفا بدهد. 
در کل این سفر سفر معنوی نیست بلکه سفری از روی اجبار وناچاری روزگار است. حتما کسانی هست که عازم کربلا هستند. قبل از رفتن بیائید با خودتان عهد کنید که با رفتن به کربلا یک تغییر کوچولو در شما ایجا دبشود. مثلا اگر بد دهن هستید بعد از سفر کربلا این عادت را کنار بگذارید ویا اگر مال مردم خور هستید ویا بد چشم هستید ویا غیبت زیاد میکنید ویا دو به هم زن هستید ونفاق اندازی میکنید ویا اگر گران فروش وکم فروش هستید ویا درست وظیفه تا نرا انجام نمیدهید وووو حتی اگر سیگار ویا نصوار ویا زبانم لال مواد مخدر مصرف میکنید با رفتن سفر اربعین سعی کنید اصلاح بشوید ودیگر عادت های بدتان را تکرار نکنید. برخی جوانان که معتاد کلش بازی شده بهتره با خود عهد کنند که بعد از کربلا کمتر بازی بکند.اینو گفتم که حداقل پول تان را هدرنداده باشید ورنج بی هوده ننبرده باشید. وسلام دیگه خود دانید. این هم امر به معروف ونهی از منکر.

اربعین و مرگ انسانیت!

اربعین و مرگ انسانیت!
اربعین اوج خدمت رسانی اجتماعی درمذهب شیعه میباشد. شاید درهیچ جای دنیا مردمی را نتوانیم بیابیم که مثل مردم(شیعیان) عراق دراربعین هرسال مهمان نوازی واز خود گذشتی برای همنوع خودش داشته باشند. مردم شیعه مذهب عراق درایام اربعین با تمام وجود هرآنچه دارند، از خورد وخوراک وپوشاک و وسیله نقلیه ومنازل ، همه را در اختیار زائرین امام حسین قرار میدهند. این خدمت رسانی درنوع خودش درکل جهان همتا ندارد ولی یک اشکال در آن وارد است وآنهم اینکه این خدمت رسانی به نیت انسان دوستی صورت نمیگیرد بلکه هدف از این همه خدمت وازخود گذشتگی فقط تقویت مذهب هست نه دین وخدا.
ما دو نوع خدمت رسانی داریم. اولی خدمت رسانی به خلق خدا وکمک به انسانها بدون درنظر گرفتن؛دین،مذهب،نژاد، رنگ وتعلقات مرزی واعتقادی ودمی خدمت رسانی هدفمند با پیش ذهنیت قبلی.
اجازه بدهید در این مورد مثالی بزنم تا موضوع کاملا روشن بشود.
بهاروتابستان سال 1394 خیلی عظیمی ازمردم جهان اسلام ازکشوروموطن خودشان مهاجرت نموده وبه اروپا پناهنده شدند. مردم اروپا با آغوش بازازمهاجرین پذیرای نموده وبه آنها کمک کردند.
به عقیده نگارنده ارزش کمک کردن مردم اروپا ازپناهجویان مسلمان بسیاربیشترازکمک مردم عراق دراربعین برای زائرین امام حسین بود. مردم اروپا درزمان کمک کردن یک هدف داشت، تکریم انسان، بدون در نظر گرفتن دین،مذهب،نژاد،رنگ وتعلقات مرزی. نیت آنها کمک به بشر واحترام به ""بنی آدم"" بود وخارج از این دایره فکری هیچ انگیزه انهارادار به کمک نمیکرد.
واما در عراق قضیه دقیقا برعکس است. مردم شیعه مذهب عراق همه چیزمورد نظر شان است جز انسان وانسانیت. مردم شیعه عراق هر دانه ای خرما را به نیت نابودی هم نوع خودش نذر میکند. هر بار که صلوات میفرستد به دنبالش به اعتقادات بخشی عظیمی ازمردم ساکنین جهان فحش میدهد ولعنت میفرستتد. مردم شیعه عراق در زمان کمک رسانی آررزویش اینه که بخش عظیمی از ساکنین جهان نابود بشود وبه جهنم برود زیرا بر خلاف اعتقادات آنها فکر میکنند.
نگارنده عقیده دارد که حرکت مردم عراق وکمک کردن واز خود گذشتگی دراربعین با اینکه ظاهرقشنگ وزیبا دارد ولی در اصل با عث اختلافات مذهبی می شود واین اختلافات هرچه بیشتربشود، مرگ انسان وانسانیت زودتر فرامیرسد وهر زمان که انسانی بی گناهی کشته بشود، خدا ناراحت وعزادار می شود.

اربعین ومرگ عدالت!

اربعین ومرگ عدالت!
عدالت واژه ای قشنگی هست. هرحکومتی وهردولتی وهر نهاد واشخاصی سعی میکنند خودشان راعادل نشان بدهند. دولت ایران به عنوان یک کشور مسلمان وحکومت کاملا اسلامی با قوانین اسلام ناب محمدی یکی ازپیشتازان اجرای عدالت درجهان میباشد.
گفتاروشعارهای دولت ایران بسیارعادلانه بیان میشود.هرکسی به گفتاردولتمردان ایرانی نگاهی بیندازند بدون هیچ شک وشبهه ای می پذیردکه ایران یک کشورعادل هست.
حالا سئوال این است که آیا واقعا دولت ایران با مردم تحت حکومت خودش رفتارعادلانه دارد؟ برای یافتن پاسخ ناگزیرم به دو جریان اجتماعی اشاره بکنم که دولتمردان ایرانی دخالت مستقیم داشته ودارد.

جریان اول به مهاجرت(بدون مجوز) مهاجرین افغانستانی ازایران به سمت اروپا درسال 1394 وجریان دوم به سفر(بدون مجوز) مهاجرین افغانستانی مقیم ایران جهت عزیمت به کربلا وپیاده روی اربعین درسال جاری مربوط میشود.
1- جریان اول:
حتما به یاد دارید زمانیکه مهاجرین افغانستانی گروه گروه از ایران عازم ترکیه بودند تا خود وخانواده اش را به اروپا برسانند. تعداد بسیارزیادی ازا ین مهاجرین در بین راه؛ نرسیده به خاک ترکیه توسط پلبس مرزی ایران دستگیر ومدت دربازداشت میماندند وسپس با اهل وعیال از ایران به سمت افغانستان اخراج می شدند. درماجرای اول هموطنان که به سمت اروپا مهاجرت کرده بودند چه آنهای که مدرک قانونی داشتند وچه آنهای که هیچ مدرکی اقامتی نداشتند، بدون هیچ ارفاقی از مرز ایران به سمت افغانستان اخراج می شدند.
2- جریان دوم:
جریان دوم به سفر کربلا وپیاده روی جهت اربعین حسینی درهمین روزها مروبط می شود. در جریان سفراربعین که هنوزهم کمی وبیش ادامه دارد وتعداد زیادی ازهموطنان که بدون مجوزعازم این سفر شده وموفق شده اند ازمرزایران به سمت عراق خارج بشن وهنوز برنگشته وتعداد زیادی که دردام پلیس ایران گیرفتار شده وراهی ااردوگاه ها شده اند.
از لحاظ قانون هردوعمل مهاجرین سرپیچی ازقانون ویکسان میباشد. یعنی مهاجرین دارای مجوز قانونی درمحدوده مشخص بوده وبا یک حرکت غیر قانونی ازمحل زندگی خارج شده واقدام به خروج از مرز ایران بدون هماهنگی مسئولان مربوطه نموده اند.
حال در ماجرای اول دولت وقوه قضائیه ایران بدون هیچ تخفیف وارفاق ورافت اسلامی تمامی کسانیکه به سمت اروپا مهاجرت کرده بودند بعد ازدستگیری به حکم دادگاه از ایران به سمت افغانستان اخراج کردند ودر ماجرای دوم مهاجرینی که مدرک اقامتی قانونی داشتند فقط یک شب مهمان اردوگاه بودند وفردای آن روز بلافاصله آزاد شدند وهنگام آزاد شدن از اردوگاه مامورین یک خدا قبول بکنه هم به مهاجرین گفتند.
نتیجه اینکه: بنده شخصا خوشحالم که بخشی از هوطنانم در این سرمای پائیزی مورد لطف ومرحمت مسئولان ایرانی قرارگرفتند واز ایران اخراج نشدند وپیش زن وبچه وخانواده شان ماندند. ازاین بابت به سهم خودم از مسئولان ایرانی تشکر میکنم وخداقوت عرض مینمایم.
واما! چه بنده خوشحال بشم ویا نشم در اصل ماجرا هیچ تفاوتی ایجاد نمیشه و آنهم مرگ عدالت میباشد.
رفتار مسئولان ایرانی چه در ماجرای اول وچه در ماجرای دوم با هر نیت وهر هدفی که انجام شده باشد نتیجه اش مرگ عدالت در دستگاه اداری ایران ودین اسلام ومذهب شیعه میباشد.

برنامه تلویزیونی"وطن دار" (قسمت ششم)

قسمت ششم برنامه تلویزیونی"وطن دار"با موضوع، مشکلات  مهاجرین وزیارت عتبات عالیات از شبکه افق پخش شد.

در مورد این برنامه ذکرچند نکته ضروری است.

1- اصل طرح این مشکل توسط مهاجرین غلط است زیرا مهاجرین چه آنهای که کارت آمایش معتبر ویا پاسپورت به اصطلاح خانوادگی دارند، اصلا حق خروج ازشهر محل سکونت خودرا ندارند. بنا براین اصل درخواست همچین افراد برای عزیمت به خارج ازخاک ایران یک درخواست غلط وغیرمنطقی میباشد ومسئولان ایرانی حق دارند ازترددآنها به قصد زیارت کربلا وخاک عراق جلوگیری بکنند.اگر مهاجرین درخواستی دارند میبایست ابتدا برای ترددآزاد درداخل ایران وسپس برای عزیمت به خارج با مسئولان مربوطه چانه زنی بکنند.

2- متاسفانه مهاجرینی که درساخت برنامه وطن دارمشارکت داشته اند، نتوانسته اند مشکلات مهاجرین را به درستی به سازندگان این برنامه منتقل بکنند. به نظرمن عزیمت به عراق وزیارت عتبات وعالیات را نمی توان درلیست مشکلات مهاجرین افغانستانی مقیم ایران قرارداد. ازهر زاویه که به مشکلات مهاجرین نگاه بکنیم سفرزیارتی به عراق حزء ازآن مشکلات قرارنمی گیرد. مثلا اگرکسی به عراق وزیارت عتبات عالیات سفرنکند چه اتفاقی مهم وسرنوشت  سازی برایش خواهد افتاد؟ پاسخ این است. چه بروند وچه نروند هیچ تغییری برسرنوشت آنها ایجاد نخواهد شد.بنا براین چانه زنی واتلاف وقت برای همچین کاری غیر عقلانی میباشد.

3- طرح مشکل بایدعمومیت داشته باشد. درقسمت ششم برنامه تلویزیونی وطن دارطرح مشکل(عزیمت به عراق وزیارت کربلا) عمومیت ندارد وتنها آنچه به زعم مسئولان برنامه(مشکل)نامیده شده است،مربوط به بخشی از جامعه شیعه افغانستان میباشد نه تمام مهاجرین. بخش عظیمی از مهاجرین افغانستانی مقیم ایران را برادران اهل سنت ما تشکیل میدهد که متاسفانه دربرنامه وطن دارتا قسمت ششم  هیچ جای ندارندکه این حرکت واین روش خود یک شیطنت است.


برنامه تلویزیونی"وطن دار (قسمت پنجم) بنام مهاجر بکام انصار!

قسمت پنجم برنامه تلویزیونی"وطن دار" با موضوع تابعیت اتباع بیگانه با حضورنماینده مردم مشهد ازشبکه افق پخش شد.

 عنوان قسمت پنجم این برنامه بسیارمهم ودهان پرکن انتخاب شده بود وهرشنونده ای  مهاجر را مجاب میکرد که  پای تلویزیون بینشینند وبرنامه را پی گیری بکنند. این مساله  هنکام آغاز پخش برنامه و رد وبدل شدن پیامک وبه صدا درآ مدن صدای زنگ تلفن همراه مهاجرین وتوصیه به دیدن برنامه فوق به وضوح مشاهده میشد. دقایقی از پخش برنامه نگذشته بود که این حساسیت وامیدواری تبدیل به یاس شد زیرا بینندگان مهاجر قبل از اینکه حرف دل خودشان را درصفحه تلویزیون مشاهد بکنند شاهد باز گوی ورفع مشکلات ودرد های حاکمیت ایران بود.

در ابتدای برنامه مهاجرین توسط مجری برنامه دسته بندی شد. در این دسته  بندی  از افرادی به عنوان مهاجر نا م برده شد که دردقایق دیگر مهاجر بودن این افراد توسط قاضی زاده هاشمی مهمان برنامه ردشد وایشان گفتند این دسته افرادکسانی هستند که  قبلا در عراق ویا افغانستان ساکن بوده بنا بر دلایلی به ایران آمده وادعا میکنند که ایرانی هستند که این عده به دلیل کسری مدرک بلاتکلیف هستند نه مشکل تابعیت ودسته دیگرشامل حال کسانیکه می شود که پدر افغانستانی ومادر ایرانی دارند؛ یعنی این افراد در اصل ایرانی هستند ولی به دلیل مشکلات اداری هنوزمیبایست تا سن 18 سالگی صبر کنند وبعد شناسنامه ایرانی دریافت بکنند.

از مجموع55 دقیقه گفتگوی مجری وآقای قاضی زاده نمایند مجلس 35 دقیقه آن درباره ای کسانی بود که اصلا در زمره مهاجرین قرا نمی گیرند، یعنی طبق گفته جناب قاضی زاده این افراد در اصل ایرانی هستند ولی به دلیل برخی مشکلات اداری هنوز شناسنامه ایرانی دریافت نکرده اند. این یعنی  اینکه یک مهاجراز دقایق ابتدای پخش برنامه میخکوب تلویزیون شده وسر پا گوش است تا شایدحرف امیدوار کننده را از صفحه تلویزیون بشنوند تا کمی  به آینده اش خوش بین بشود ولی هرثانیه وهر دقیقه که میگذرد هی اوضاع بدترمی شود وفرد مهاجرباخودمیگوید؛ این گپا که مربوط به من نمی شود. این قانون که شامل حال من نمی شود. من که در ردیف این افراد قرار نمی گیرم.! این وضعیت  زجرآور 35 دقیقه طول میکشد تا اینکه بلاخره بخت یار می شود ونوبت به کسانی میرسد که که مهاجر واقعی هستند، یعنی 3.5 میلیون مهاجر که به خواسته خودشان ورسما وارد خاک ایران شده وتقاضای پناهندگی داده ودر تابعیت  شان  هیچ شک وشبهه وجود ندارد.

در دقیقه 36 توسط یکی از حضار موضوع بسیار مهمی مطرح شد که در کل بی پاسخ ماند. سئوال این بود:  اولین چالش مهاجرین ارائه نشدن مدرک شناسایی به فرزندانی است که یکی از والدین شان کارت آمایش دارند. این سئوال کلا شنیده نشد وآقای قاضی زاده درادامه  مشغول پاسخ گویی به سئوالاتی شدند که طرح آنهارا ما شاهد نبودیم؛ یعنی یا روی کاغذ مطرح شده بود ویا کلا پرسش سانسور شده بود.

از دقیقه 36 تا دقیقه 55 وخداحافظی مهمان برنامه، با اینکه سئوالات مهمی از قبیل دریافت گواهینانه رانندگی،ثبت اسناد مالکیت وسرمایه گذاری مهاجرین وانتخاب شغل برای افراد مهاجر در تمامی سطوح توسط مجری مطرح شد ولی متاسفانه جناب قاضی زاده  به جای پاسخ روشن  به  سئولات مجری وحضار، مشکلات مهاجرین را در برخی مواقع علت یابی کردند، یعنی  مسئولیت را به دوش دستگاه های اجرای انداختند ودر برخی مواقع  توضیح دادن که چرا این مشکلات وجود دارد ودر قسمت های هم  عمکلرد مسئولین در 40 سال گذشته را توجیه کردند.

ختم کلام اینکه در پایان برنامه به قول معروف علی ماند وحوضش. یعنی مهاجرین با دهان باز وذهن پر از سئوال های بی جواب ونا امیدتراز دیروزسر روی بالش گذاشتند تا به خواب بروند وجهت کار وفعالیت برای یک روزدیگرآماده بشوند روزی که فردایش معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارآنها خواهد بود.



برنامه تلویزیونی"وطن دار (قسمت سوم)

درقسمت سوم برنامه تلویزیونی وطن داریک قشون کشی درست وحسابی به نفع عملکرد40 ساله حاکمیت ایران درموردمهاجرین افغانستانی انجام شده  است. یعنی تهیه کنندگان با تمام نیروهایش بسیج شده است تا صدای حاکمیت راابتدا به گوش مهاجرین برساند ودرمرحله بعدخط مش وسیاست هایش در موردمهاجرین را برای ملت ایران روشن بکند. یعنی با یک تیردونشان بزنندکه الحق خوب هم زدند.

دراین قسمت مهمان رسمی یعنی آقای حسین ابراهیمی نماینده  آیت الله خامنه ای درامورافغانستان همان طورظاهرشدندکه باید میشدند وهمان حرف های راگفت که بایدمیگفت. الحق که ایشان یک سیاست مدارکارکشته ودست پرورده بیت رهبری هستند.

مهمانان مهاجرافغانستانی که صدا وتصویرشان به صورت میان برنامه پخش شد؛ بدک نبودند وبه جزاسماعیل خان که سخنانش بسیارکم دقت وبا بی سلقگی انتخاب شده بود؛ الباقی اشخاص  وظیفه خودرا به خوبی انجام داده بودند.

تصاویروبریده وسخنان افراد افغانستانی برای تائیدرفتارحاکمیت ایران در 40 سال گذشته بسیار دقیق انتخاب شده بود ودراکثر مواقع تاثیرگذاربود مخصوصآ برای کسانیکه تجربه زندگی درایران را ندارند.

درکل این قسمت حرف تازه وخاصی نداشت وازافرادماننداسماعیل خان باآن سابقه اش؛ علی ناطقی با این وضعیت فعلی اش، محمدسرور رجایی با آن عملکرد30 ساله در ایران  ومحمدباقر مصباح زاده باآن تفکرش انتظاری بیش از این نمی رود وهمه این  بزرگان به خوبی  وظایف  که تهیه کننده برنامه به عهده آنها گذاشته بود خوب انجام داده و رو سفید بیرون آمدند وسنگ تمام گذاشتند.

 واما؛

یک پرسش که توسط یکی ازخانم های حاضردربرنامه وطن دارطرح شد بسیارباعث تعجب من شد. یعنی طرح این سئوال درهمچین برنامه ای وبا این وضعیت کنترل واقعا تعجب اوراست.

سئوال این بود. چرادستورات مقام معظم رهبری درموردمهاجرین(درزمان صادرشدن آن دستور)علنی ورسانه ای اعلام نمیشود؟. پاسخ آقای ابراهیمی این بود: تیم رهبری تیم تبلیغات نیست بلکه وبیشتردنبال عمل هستند. اعلام زود هنگام خوب نیست وهرزمان دستورات به عمل تبدیل شد به خودی خود اعلام میشود.

خب این پاسخ شایدقانع کننده باشد ولی حقیقت ندارد.

 حقیقت این است که تمام خوشبختی وخوش روی میزبان ازحدودسه سال قبل(هنگام آغازتحولات منطقه) برای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران آغاز شد. یعنی برای اولین بارآقای ابراهیمی در آذرماه سال 1393 ازقول رهبری ایران اعلام کردند که باید مهاجرین افغانستانی تکریم بشوند. این شد سرآغاز محبت میزبان برای مهاجرین. حالا ودر برنامه وطن دار به گفته  آقای ابراهیمی قراراست با دستورمقام معظم رهبری اتفاقات خوبی برای مهاجرین رخ دهد ولی زمان آن نامعلوم است. چرا نامعلوم است؟ برای ا ینکه وضعیت منطقه واختلاف  عربستان وایران این دو قطب جهان اسلام نامعلوم است. برای اینکه وضعیت منطقه واهمیت حضور مهاجرین نا معلوم است. وده ها دلیل  دیگر که ذکرآنها از حوصله این مقال خارج است.

برنامه تلویزیونی"وطندار" ویا توهین به شعور بیننده؟!

ویدئوی  90 دقیقه ای برنامه وطندار http://www.ofoghtv.ir/program?progNo=9303&episodeId=11905   را دوبار نگاه کردم. در طول برنامه از تمام لحظات مهم  آن یاداشت برداری نمودم. در آخر بنابود نگاه کلی به این برنامه داشته باشم ولی از آنجای که محتویات برنامه چنگی به دل نمیزند برای اینکه وقت خودم ودیگران تلف نشود از بررسی تمام آنها صرف نظر نمودم.

در اینجا با کمال تاسف باید عرض کنم هیچ فکری صحیح وبرنامه ریزی علمی در عقبه این برنامه وجود ندارد. انگار چند نفر یک شبه نسشته وتصمیم گرفته برای جماعتی برنامه تصویری بسازند. به جد می توانم ادعا کنم برای ساخت این برنامه کمترین تحقیق از اوضاع زندگی جاری مهاجرین  مقیم ایران صورت نگرفته است. لحظه لحظه های این  ویدئو   ایراد های جدی  واشکالات فراوان دارند که فقط با کمی تحقیق ودقت بیشتر والبته در نظر گرفتن شان بیننده خیلی پربار تر ومفیدتر میشد. 

ادامه مطلب ...

در باب نقدعملکرد روحانیون!

برخی دوستان مرا متهم میکند که ضد روحانیون هستم وبرخی دیگر میگه  عقده ای از روحانیون محترم به دل دارم وده ها کنایه دیگر که گاه گداری نصیبم میشود. عده ای هم هشدار میدهند که دارید به دم شیر بازی میکنید یعنی از نگاه این دوستان دنیا جنگل است وروحانیون هم شیر های این جنگل.

به نظر بنده تمام این واکنش ها طبیعی هست  وهر زمان که  عملکرد یک صنف مورد نقد قرار میگرد، باید منتظر همچین واکنش های باشیم. بنده همینجا عرض میکنم بین من وروحانیون معزز هیچ ضدیت وجود ندارد وخداراشکر از هیچ کسی هم عقده ای به دل ندارم ودوستانی روحانی زیادی هم دارم که رابطه مان بسیار صمیمی هست وهیچ مشکلی هم نداریم.

امروز بدون هیچ قضاوتی یک خاطره را خدمت دوستان تقدیم میکنم. 

ادامه مطلب ...

درباب تکرار تاریخ!تکمیلیه ای بر مطلب محمد کاظم کاظمی!

کم: 

مطلب کوتاهی بنام «بی‌سبب نمی‌گویند تاریخ تکرار می‌شود» به قلم شاعر ارجمند جناب آقای محمد کاظم کاظمی در کانال تلگرام ایشان مطالعه کردم. ایشان همراه با این مطلب تصویری را هم ضمیمه نموده‌اند. تصویریاد شده ترکیبی از دو عکس می‌باشد که اولی آقای کاظمی را درکنار حجت اسلام آقای حسن ابراهیمی نماینده آیت الله خامنه‌ای در امور افغانستان در سال ۱۳۷۱ وعکس دومی ایشان را درکنار همین شخص در سال ۱۳۹۵ نشان می‌دهد.      

دوم: 

مدت است که تحرک وبرو بیایی زیادی در بین مهاجرین افغانستانی مقیم ایران؛ اعم از سیاسیون، روحانیون؛ فرهنگیان ودانشجویان وحتی مردم عادی مشاهده می‌شود. این تحرکات وفعالیت‌ها از نوع آشفتگی زمان‌های خاص وو یژه‌ای بحران‌های مقطعی می‌باشد. 

وضعیت فعلی مهاجرین افغانستانی دقیقا مشابه وضعیت مهاجرین افغانستانی دردهه ۷۰ شمسی شده است. 

در اینجا لازم است برای جوانان ومخصوصا قشر دانشجوی عزیز مختصر تصویری از دهه ۷۰ شمسی و وضعیت مهاجرین ترسیم کنم تا کمی باعث روشن شدن اذهان این عزیزان بشود.  

ادامه مطلب ...

در باب روزه داری مسلمین!

میگن روزه بگیر تا از وضعیت فقیران وگرسنگان با خبر بشوی وحال وروز آنهارا درک کنی یعنی اینکه در طول روز هر زمان تشنه وگرسنه میشی یاد کسانی بیفتی که از روی اجبار غذا نمیخورند! یعنی ندارند، یعنی نیست که بخورند.!

در حال حاضر مزخرف ترین گزینه ودلیل روزه داری مسلمین همین موضوع است.

مسلمانانیکه یک هفته مانده به ماه  رمضان تمام احتیاجاتش را از بازار تهیه ودر یخچال خانه اش انبار میکند ودر طول 30 روز ماه مبارک هیچ دغدغه ای برای سحر وافطارش ندارد چطور میتواندیاد شکم گرسنه ای فقیران باشند؟ مسلمانی که سحر تا خر خره میخورد واگر اشتها نداشت همراه غذا ترشی،ماست، دوغ ،نوشابه، وسالاد نوش جان میکند تا لقمه ای بیشتر در شکم فرو بکند وبعد برای اینکه بیشتر بخورد  سعی میکند آروغی بزند تا جای یک لقمه بیشتر در شکم باز بشودچطور میتواند وضعیت فقیران درک بکند؟

مسلمانیکه که سر افطار سفره ای هفت رنگ دارد وفقط به خوردن خوشمزه ترین  عذای سفره فکر میکند چطوری  میتواند یادی از شکم گرسنه  وبدن نحیف فقیران بکند؟

در حال حاضردلیل روزه داری مسلمین هرچه باشد درک وضعیت فقرا وگرسنگان نیست  ومسلمانان در امتحان این گزینه هم دز نزد خدا وهم دز نزد خلق وهم درنزد وجدان خویش ناکام مانده اند.

بنده پشنهاد میکنم حالا که مسلمین از این گزینه استقبال نمیکنند، بهتره که  این گزینه یعنی مساوات فقرا واغنیا از فلسفه روزه داری حذف گردد. حداقل  فایده این کار اینه که آیندگان شاهد شعار های توخالی مسلمانان نیستند.


من مست وتو دیوانه مارا که برد خانه!

در شهر محل زندگی من  هر روز  حوالی ساعت 8 الی 9  صبح مردی با صدای بلند فریاد میزند؛ علی وعمر برادر بودند... وادامه میدهد؛ ای مردم آگاه ودانا باشید که خداوند فرموده است:  علی وعمر هردو باطل هستند.!

 مدت ها هست که هر روز صبح   شاهد تکراراچنین جملاتی هستیم. برای اهالی  سکنه این قسمت از شهر این حرفا طبیعی شده است ولی برای اکثر مردم که برای اولین بار چنین حرف ها را میشنوند بسیار باعث تعجب شان شده ودر هنگام شنیدن سر جایش شان میخ کوب شده ولحظاتی به گوینده نگاه میکنند  وبعد به راهشان ادامه میدهند ومی روند.

از نظر مردم محل این مرد دیوانه هست وجنون دارد.

راستش  برای شخص خودم بسیار مشکله که قبول کنم این شخص دیوانه باشد. من فکر میکنم این شخص دیوانه نیست بلکه عقیده اش با ما متفاوت است. از نظر او حتما دیگران دیوانه هستند واو سعی میکند با تذکراتش مردم را هوشیار وبیدار بکند.

حال اگر کمی عمیق فکر بکنیم  متوجه خواهیم شد که در حقیقت تمام یک میلیارد مسلمان مثل همین فرد مورد اشاره دیوانه هستند زیرا در اکثر مواقع عقاید دینی ومذهبی همدیگر را قبول نداند و1400 ساله که سعی میکنند طرف مقابل را  از حالت دیوانگی خارج  وبه سمت هوشیار شدن هدایت بکنند.

در اینجاناگزیرم برای روشن  شدن این دیوانگی مسلمین مثالی بزنم.

اوج دیوانگی وجنون مسلمین را در عید فطر میتوان مشاهده کرد. در روز عید فطر بیش از یک میلیارد مسلمان کلا عقل شان تعطیل شده ومست  وپاتیل به دو گروه تقسیم میشوند. عده ای عید میگیرند ونماز عید میخوانند وخداراشکر میکنند وغذا وآب میل میکنند وعده  ای دیگر با این عقیده که  هنوز هم در ماه رمضان قرار دارند همچنان  با دهان خشک وشکم گرسنه درحال عبادت خداوند  مشغول هستند وراز نیاز  میکنند.قسمت جالب  قصه این است که هردو طرف ادعا میکنند کارآنها درست وعمل طرف مقابل غلط است.

حال حقیقتا این عمل مسلمین را جز دیوانگی وجنون چه چیزی میتوان نام گذاشت؟

به قول شاعر:

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه

صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم

هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه


شما که غریبه نیستید(!)

شما که غریبه نیستید(!) عنوان برنامه ده دقیقه ای هست که هفته دوبار از شبکه خبر ایران پخش میشود.
میگن این برنامه تریبون رسمی مهاجرین افغانستانی مقیم ایران میباشد که از یکی از رسانه های خبری ایران پخش میشود.
تا کنون ده قسمت از این برنامه پخش شده است که علاقمندان میتوانند به این آدرس مشاهده بکنند.http://www.aparat.com/v/37Mxb
سه نکته در مورد ده قسمت گذشته قابل عرض است واگر عمری باقی بود در آینده برای هر برنامه مطلب مستقل تحریر خواهم کرد.
1- برنامه بسیار کلی است. یعنی اینکه برنامه عمق ندارد به صورت سطحی به مسایل پرداخته میشود. در قسمت نخبگان وهنرمندان فقط چهره ها مهم است نه آثار.
2- برنامه با اینکه گفته میشود تریبون مهاجرین است ولی در واقع به نحوی حرف ها وسیاست های ایران را بیان میکند. در برخی قسمت ها دقیقا جملاتی را که قبلا از زبان مردم ا یران شنیده ایم دوباره تکرار می شود با اینه تفاوت که چهره وگوینده یک فرد هزاره افغانستانی میباشد.
3- تهیه وپخش چنین برنامه ای ضربه مهلک به منافع ملی افغانستان وارد میکند واختلافات وشکاف های قومی ومذهبی را بیشتر میکند زیرادر این برنامه تماما از هزاره های شیعه مذهب مهاجرین افغانستانی مقیم ایران استفاده شده است. چه رابطه ها وچه چهره ها، همگی هزاره وشیعه میباشند که این امرمهم در دراز مدت زیان های جبران ناپذیری خواهد داشت.
بدرود تابعد

حاشیه ای بر یک خبر"خانواده شهدای غیرایرانی تبعه ایران می‌شوند"!

اشاره: درحالیکه در داخل افغانستان جنگ  احزاب وسران گروه ها وقومیت های مختلف برسر پروژه توتاب درجریان است وکل ملت از خورد وبزرگ فکرشان مشغول این مساله هست؛ در ایران خبری مهم وسرنوشت سازی در رسانه نشر شده که در داخل افغانستان هنوز بازتابی مناسب نداشته است؛ یعنی جریان پروزه توتاب وحواشی آن اجازه نمیدهد تا رسانه به این خبر بپردازند وتحلیل وتفسیر بکنند.

به نظر صاحب این قلم مساله تابعیت دادن مهاجرین افغانستانی مقیم ایران آنهم به شرط جنگیدن وکشته شدن برای  منافع ایران وایرانی مهم تر از نصب  شدن پایه برق در کدام قسمت از خاک افغانستان میباشد. به همین علت برخود لازم دیدم تا در این مورد به چند نکته مهم اشاره بکنم.

 یکم:  حدود سه ویا چهار سال  قبل  خبری دربین مهاجرین  پخش شد مبنی براینکه،  اگر کسی داوطلب باشد توسط ایران برای جنگ به سوریه فرستاده میشود. خب در چنین وضعیتی اولین سئوالی که در ذهن مهاجرین ایجادشد این بود که: به چه قیمتی؟ یعنی کسی  برای جنگیدن در وسوریه مخالفت نکرد منتها برای رفتن به وسوریه دلیل قانع کننده میخواستند. 

ادامه مطلب ...

توضیحی واضحات بر یک نقد کوتاه!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

در باره ای یانیه نخبگان و تشکل‌های جامعۀ مهاجرین افغانستانى در واکنش به حادثۀ خیرآباد


 من مخالف نشر چنین بیانیه ای هستم زیرا حق معترضین به این جنایت و  انتقاد ازسکوت  هدفمند رسانیه ای در ایران نادیده گرفته شده  است. نشر این بیانیه حداقل اثرش نا امیدی کسانی هست که در این راه مطالب انتقادی نشر کردند.  این عده با خواندن این بیانیه کلا دچار افسردگی وسر گمی شده اند واحساس حماقت میکنند. متاسفانه انتقادا ت چند روزه جامعه فضای مجازی مثل باد هوا محسوب شده است این درحالی است که اگرچنانچه این اعتراضات نبود، خون به ناحق ریخته شده ای ستایش عزیز  در خاموشی وبی خبری فراموش میشد. من فعلا سکوت میکنم ولی این بیانیه را مانند سند نگهداری میکنم. البته ارزو میکنم هیچ وقت مساله پیش نیاید که مجبور بشم این سند را رو بکنم ولی اگر ما مهاجر هستیم ومیزبان هم ایران؛ بدو ن شک این سند لازم خواهد شد ان وقت من تمام امضا کنندگان این سند را دردادگاه جامعه ای مجازی خواهم کشید. یا حق                      

 علی خلیلی, [19.04.16 04:13]

[Forwarded from محمدکاظم کاظمی]

بیانیه نخبگان و تشکل‌های جامعۀ مهاجرین افغانستانى در واکنش به حادثۀ خیرآباد


پرپر شدن گل نوشکفته، ستایش قریشی، دو ملت افغانستان و ایران را در بهتی دردناک فروبرد  و موجی از تأثر و همدلی برانگیخت که هر دو کشور را فرا گرفت.

زیست مشترک ما در محیط مهاجرت، با همه دشواری‌های اجتناب‌ناپذیر برای هر دو ملت، برگ‌های روشنی از وفاق و همسویی نیز داشته است، از حضور دوشادوش در صحنه‌های جنگ و جهاد بگیرید، تا سعی و تلاش مشترک برای بازسازی هر دو کشور. و اینک در پی این حادثۀ تلخ، باری دیگر هر دو ملت به صحنه آمدند و این همدلی و مهربانی را تکرار کردند.  

ادامه مطلب ...

نگاه متفاوت به قتل ستایش قریشی!

ستایش قریشی دختر 6 ساله مهاجرافغانستانی مقیم شهرستان ورامین قربانی هوس های شیطانی یک مردایرانی شد. این جنایت وحشناک دلی هر شنونده ای را پرخون وقلب آنهارا جریحه دارکرد.
طی چند روز گذشته اهالی فضای مجازی همراه با خانواده کودک معصوم افغانستانی عزادار هستند وهمه در اثراین جنایت وحشناک در غم واندوه به سرمی برند.
برخی دوستان از واکنش ایرانی ها خوشنود هستند وادعا میکنند که واکنش منفی ومحکوم کردن این جنایت توسط ایرانی مناسب بوده است. بنده منکر این قضیه نیستم وعرض میکنم که خوب هست اما کافی نیست. اینکه میگم کافی نیست به این خاطر است که: خدای نکرده زبانم لال زبانم لال خدا آن روز را نیاورد! در این حادثه اگر جای قاتل ومقتول عوض میشد چه اتفاقی می افتاد؟!
ابراز همدردی خوب است ولی کافی نیست. دوستان ایرانی اگرواقعا دلسوز هستند بیایند اقدام عملی انجام دهند تا در آینده شاهد واکنش های دوگانه نباشیم.
مطلب ذیل حدود 6 سال قبل تحریر شده است وبه خوبی نشان میدهد که در چنین مواقعی جماعت ایرانی چه واکنشی از خود نشان میدهند. لطفا مطلب ذیل را به دقت بخوانید.!

دوجنایت ودو واکنش!
ادامه مطلب ...

اعتکاف

این روزها عده ای از مردم مسلمان جسم شان را در مساجد زندانی کرده اند تا بلکه روح شان کمی به خدا نزدیکتر بشود.
برای رفع سوء تفاهم عرض میکنم که بنده هیچ مخالفتی با این زندانی شدن خود ساخته ندارم زیرا انها در مساجد هستند وهیچ ضرر ویا فایده ای به مردم نمی رسانند. 
واما؛ اگر چنانچه روزی روزگاری شخصا" بخواهم دونیم شبانه روزم را وقف نزدیکتر شدن به خدا بکنم؛ هیچوقت به مسجد نخواهم رفت بلکه با درست کردن یک فلاکس چایی سبز ورفتن کنار کاگران شبانه شهرداری وکمک کردن به انها این دونیم شبانه روزم را سپری خواهم کرد.
... ودر نزد خدا التماس نخواهم کرد، اشک هم نخواهم ریخت اگر رحم کرد دلش واگر نکرد بایسکلش.!

یک گفتگوی معمولی دونفر مسلمان

اولی: اصول دین سه تا هست
دومی: پنچ تا هست
اولی: سه تا هست
دومی: پنج تا هست
اولی: سه تا هست
دومی: پنج تا هست
نه خیر سه تا...
نه خیر پنج تا...
نه سه تا...
نه پنج تا...
سه... 
پنج ...
سه...
پنج...
پ.ن: یک پیامبر دیگر؛ البته نابغه تر از محمد لازم است تا این اصول رابه سه و یا پنج عدد به مسلمانان بقبولاند. شاید در انز مان مسلمان کمی روی خوشبختی را ببینند.

شب قدر

شب قدربرای شیعیان تمام شد ولی برای مسلمانان اهل سنت هنوز هم فرصت باقی است.از دیدگاه شیعیان شب قدر 6 واز دیدیگاه اهل سنت 10 شب میباشد.
از دیدگاه اهل سنت شب قدر اعمال بسیار خاصی ندارد ولی در نزد شیعیان شب قدر خود یک زندگی جداگانه است. کافی است مفاتح الجنان شیخ عباس قمی را ورق بزنید.
امروز یه هوی به سرم زد که در گوگل بنویسم؛ (اعمال شب قدر از دیدگاه اهل سنت) راستش را بخواهید چیزی مفیدی دستگیرم نشد معتبر ترین حدیثی که یافتم از زبان عایشه رحمت الله علیه بود که گفته بود:
عایشه رضی الله عنها روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه وسلم : « کان إذا دخل العشر الأواخر أحیا اللیل وأیقظ أهله وشد المئزر» (بخارى: 2024).
یعنی: هنگامیکه دهه آخر رمضان، فرا می رسید، رسول الله صلی الله علیه وسلم کمرش را محکم می بست (از همسران، دوری می گزید) و شب خود را با عبادت، زنده نگه می داشت و خانواده اش را نیز بیدار می کرد.
البته فکر نکنید همین یک حدیث بود، نه خیر مطلب در این مورد زیاد بود ولی قابل اعتماد نبود زیرا تمامی مطالب(به زبان فارسی) در مورد شب قدر چه از دیدیگاه شیعه ویا سنی توسط مراکز وافراد مذهبی شیعه تحریر ودر نت نشر شده است که هیچ کدام متاسفانه بدون غرض ومرض وتعصب مذهبی نشر نشده وبی طرف نیست.
در زندگی بشری همسر نزدیک ترین ومحرم فرد به انسان میباشد.
من فکر میکنم در تفکرجامعه شیعه مذهب عایشه بسیار مظلوم واقع شده است. اگر میانه مذهب شیعه با عایشه مناسب بود، بدون شک کتاب های تاریخی شیعیان درباره پیامبر ودین اسلام قابل اعتماد تر می بود.

عایشه خط قرمز شعیان!

نام عایشه همسر پیامبر اسلام قرمز ترین خطی هست که شعیان به ان حساسیت نشان میدهند.
ازدواج محمد با عایشه سیاسی بوده.
عایشه همسر سیاسی ترین مرد دنیا بوده.
عایشه شریک زندگی کسی بوده که توانست یک دین را پایه گذاری بکند.
عایشه با مردی زندگی میکرد طبق روایت صحیح 17 همسر داشت.
عایشه دختر یکی از یاران اصلی پیامبر بود که بعدا به مقام خلیفه مسلمین رسید.
خب حالا اگر از منظر اجتماعی به قضیه نگاه کنیم تمام فعالیت های عایشه چه در زمان حیات پیامبر وبعد از فوت ایشان کاملا طبیعی بوده وهر کسی جز عایشه هم بود که دارای آن قدرت ونفوذ در دستگاه صدر اسلام میبود همچین عملکردی را از خود نشان میداد. 
ادامه مطلب ...

مسجد ویا مدرسه!

یک پشنها کاملا جدی
دوران مسجد سازی ورفتن به مسجد به سر رسیده است زیرا مسجد با تفکر بسته وخط کشی شده اش توان پاسخ گوی به جامعه پرسش گر فعلی را ندارد.
پشنهاد میکنم اگر کسی توان مالی دارد برای ساخت مدرسه(مکتب) کمک کند.
1400 سال از عمر اولین مسجد مسلمانان میگذرد وافراد که از درون این مساجد بیرون امده اند همه در یک خط مشخص ودیدگاه یکسان قرار داشته ودارند.
این افراد که عنوان عالمان دینی را یدک میکشندتقریبا همگی یکسان فکر میکنند وچون یکسان فکر میکنند خودشان به خودشان القاب وتخلص های علمی ودینی میدهند وبرای بقای تفکرات شان مدارک علمی هدیگر را مورد تائید قرار میدهد.
90 در صداز منابع حرف های شان مربوط به عالمان قدیمی تر میشود وسخنان انها رابه عنوان اسناد بدون اشکال به مردم عرضه میکند.
در بین این افراد اگر چنانچه فردی یافت بشود که مقداری خلاف تفکرات انها حرف بزند وحتی فکر بکند سریعا حکم ارتداد صادر واز جمع انها رانده میشود.
کسانیکه در درون مساجد درس خوانده و وارد اجتماع شده فقط وفقط به خط کشی های که اموزش دیده فکر میکنند که این تفکر خط کشی شده در بیشتر مواقع باعث درسر های جبران ناپذیر جامعه شده است؛ درسرهای مانند تعصب دینی ومذهبی، افراد وتفریط در انجام فرایض دینی، قیام های کوکورانه وخانمان سوز و... !